در دل تپشان خورشید میلاد، گرد و غبار زندگی رخشان بانیاعتماد، روایتی است از بزرگان ادبیات ایرانی که با آثار خود به دورانی از بازنگری و تجدید نظر در جهان ادبیات تبدیل شدند. رخشان، آن زنی پرآوازه بود که از نازکی گلها و آواز آبشارها الهام گرفته، شاعری شگفتآور و نویسندهای بیرقیب شد.
در دوران کودکی، رخشان در باغهای آبی و زمردی شمال ایران بزرگ شد؛ جایی که افسون طبیعت و تاریخ، زبانی برای او بود تا داستانهای دلنشین خود را بنویسد. با حرفهای ساحر اجداد، معرفتهای پنهان انسانیت و نغمههای آویزان شعر ایرانی، رخشان از گذشته میآموخت و به اینجا میرسید که هر شاعر، هر داستانسرا، هر روایتگری باید دستاوردهای خود را بازنگری کند تا به تجدید نظری درونی دست یابد.
در یکی از غروبهای طلایی در باغهای مخصوص خود، رخشان حلقههای طلایی به دست داد، نشانه از توازن و آرامش درونی که به دنیای ادبیاتش میبخشید. او با جادوی لغت و نغمههای معنوی شعر، داستانی برای بیان درونیات خلق میکرد، همچون سروی تنها در بیابانی از آرامش.
نوشتههای بانیاعتماد، چون «گلستان اندیشههایم» و «پایاننامه عشق»، همواره به خراج ارزشهای انسانی میپرداختند. این داستان پراز زیباییهای یران، شاهکار از اصالت فرهنگی و آوازهای زندگی، به آینهای برای بازنگری در جهانی که نیازمند زیبایی و انسانیت بیشتر است.
با ما در مرشدی همراه شوید و در جادههای شگفتانگیز ادبیات ایرانی به سفری بینظیر برویم، داستانها و پنداشتهای بانیاعتماد را بررسی کنیم و از آثار بیمثال او لذت ببریم. تصویر بالا تزئینی است.