یادداشت سردبیر: Javad Heiran-Nia گروه مطالعات خلیج فارس را در مرکز تحقیقات علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در ایران هدایت می کند و چندین بار برای Stimson در سیاست خارجی و داخلی ایران نوشته است. Hessam Habibi Doroh یک محقق در اتاق فکر Khayrion ، یک اتاق فکر و بستر مشاوره مستقر در براتیسلاوا با تمرکز بر منطقه MENA است. Doroh همچنین نویسنده “جوامع سنی در جمهوری اسلامی ایران ، 2013-2021” است ، تحصیلات بین المللی ، مطالعات بین فرهنگی و بین المللی را آموزش می دهد و در دانشگاه خدمات عمومی در بوداپست مشغول به کار است.
توسط باربارا اسلاوین، همکار برجسته ، پروژه چشم انداز خاورمیانه
مفهوم تغییر رژیم توسط نخست وزیر اسرائیل ، بنیامین نتانیاهو و رئیس جمهور آمریكا ، دونالد ترامپ ، چه در حین و پیگیری اعتصابات اسرائیل و آمریكایی به ایران ، آشکارا مورد حمایت قرار گرفته است.
در 23 ژوئن ، دو روز پس از پیوستن بمب افکن های ایالات متحده به جنگ اسرائیل و به مکانهای هسته ای ایران رسید. ترامپ در بستر رسانه های اجتماعی خود ، حقیقت اجتماعی نوشت: “استفاده از اصطلاح” تغییر رژیم “از نظر سیاسی صحیح نیست ، اما اگر رژیم فعلی ایران نتواند دوباره ایران را بزرگ کند ، چرا تغییر رژیم وجود نخواهد داشت؟” با این حال ، پس از آتش بس در 24 ژوئن ، ترامپ تعدیل شده موضع وی با تأکید بر این که تغییر رژیم شامل هرج و مرج است – سناریویی که ایالات متحده و بسیاری در منطقه به دنبال جلوگیری از آن هستند.
برنامه تغییر رژیم درگیری با سابقه تاریخی غرب از مداخلات ناکام در خاورمیانه و همچنین با موضع خود ترامپ و بسیاری از پیروان MAGA وی. سالهاست که ترامپ دموکرات ها و جمهوریخواهان را به طور یکسان به دلیل زور به دنبال تغییر دولت کشورهایی که ایالات متحده با آنها رابطه مخالف دارد ، به ویژه در خاورمیانه ، به طور یکسان ترغیب کرده است. در طول مبارزات انتخاباتی خود برای یک دوره دوم ، ترامپ استدلال رئیس جمهور جو بایدن “خون و گنج ما را برای حمایت از تغییر رژیم در عراق ، لیبی ، سوریه و هر فاجعه جهانی دیگر در نیم قرن گذشته ارسال کرده است.” در اولین سفر بزرگ خود به خارج از کشور ، در ماه مه ، ترامپ ، در یک سخنرانی در ریاض ، گفت: “در پایان ، سازندگان به اصطلاح ملت بسیار بیشتر از آنچه ساخته بودند ملل را خراب می کردند … و مداخله گرایان در جوامع پیچیده مداخله می کردند که حتی آنها را نمی فهمیدند.”
نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهواز طرف دیگر ، از تغییر رژیم در ایران به عنوان ضامن نهایی امنیت کشورش حمایت کرده است. در تاریخ 13 ژوئن ، چند ساعت پس از شروع اسرائیل بمباران ایران ، او خواسته ایرانیان به “در اطراف پرچم خود متحد می شوند” و برای آزادی از آنچه او به عنوان یک رژیم مظلوم توصیف می کرد ، می جنگند.
اسرائیل نه تنها اماکن هسته ای بلکه هدف قرار داد همچنین تلویزیون دولتی ایران دفتر مرکزی ، با هدف ایجاد اختلال در انسجام دولت و تحریک اعتراضات عمومی. با این حال ، پاسخ عمومی اصلی بسیج برای تغییر رژیم نبود بلکه گسترش ترس جمعی بود.
برخی از جامعه شناسان معتقدند که متغیرهای خارجی به طور بالقوه می توانند منجر به تغییرات سیستمی در ساختار سیاسی ایران شوند. جامعه شناس ASEF BAYAT نشان می دهد که یا مبارزات قدرت داخلی یا مداخلات خارجی ممکن است چنین تحولی را ایجاد کند.
پس از آن اعتراض “زنان ، زندگی ، آزادی” در برابر حجاب اجباری در سال 2022-2023 ، برخی از گروه های سیاسی و اجتماعی-از جمله بخش هایی از جنبش اصلاح طلب ایران-تأیید کردند که اعتراضات مردمی به تنهایی برای دستیابی به تغییر ساختاری کافی نبود. رئیس جمهور پیشین سید محمد خاتامی، در بیانیه ای در آستانه 44 سالگرد انقلاب 1979 ، استدلال کرد: “در حالی که اعتراضات علیه شکایات مختلف قابل درک است ، بازتاب کمی نشان می دهد که با توجه به توازن قدرت و ظرفیت دولت ، سرنگونی آن (مکانیکی) غیرممکن است. شعار سرنگونی عمدتاً به عنوان عظیمی برای سرکوب بیشتر برای افزایش محدودیت ها و محدودیت های بیشتر عمل می کند.”
علیرغم فشار نظامی و بی ثباتی موقت ساختارهای دولت ایران در طول جنگ 12 روزه ، حمایت عمومی از تغییر رژیم های خارجی که نتوانست تحقق یابد. چندین مکانیسم جامعه شناختی این موضوع را توضیح می دهد. حس قوی ایران از هویت ملی ، عمیقاً شکل گرفته خاطرات جمعی مداخله خارجی ، مخالفت عمومی را با مداخلات خارجی تقویت می کند. در طول جنگ جهانی دوم ، با وجود بی طرفی اعلام شده ایران ، نیروهای متفقین اشغالی این کشور ، و را وادار کرد که شاه رضا پهلوی را ربوده شود. عدم تمایل اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ به عقب نشینی از ایران شمالی و حمایت از جنبش های جدایی طلبانه نیز زخم های ماندگار در روان ملی باقی مانده است.
در کودتای 1953 در برابر نخست وزیر محمد ماساج که شاه محمد رضه پهلوی را دوباره نصب کرد و همچنین وابستگی درک شده شاه به غرب ، حساسیت ضد استعماری را عمیق تر کرد ، همانطور که جنگ ایران و عراق در سال 1980-88 ، هنگامی که بیشتر جهان از Agressor ، عراق حمایت می کردند. حتی در بین منتقدان داخلی رژیم ، تغییر رژیم تحت حمایت خارجی به عنوان نقض حاکمیت ملی به طور گسترده ای درک می شود.
علاوه بر این ، تجربیات پس از 9/11 عراق ، لیبی و سوریه به عنوان داستانهای هشدار دهنده ای خدمت کرده اند که در آن ترس از بی ثباتی از قول یک دولت نماینده تر و سرکوبگرانه تر فراتر می رود. حساب عقلانی مردم از حفظ وضع موجود نامطلوب نسبت به خطر سقوط ملی حمایت می کند.
از نظر مهم ، عدم وجود مخالفت یکپارچه و یکپارچه ، این عدم تمایل را تشدید کرده است. اعتراضات 2022 بر قطعه قطعه شدن عمیق در جنبش های مخالف ایران تأکید کرد. تبعید پسر شاه یک چهره مورد بحث و جذاب با جذابیت محدود در بین حوزه های انتخابیه کلیدی اجتماعی ، به ویژه طبقه متوسط ، جناح های چپ ، گروه های قومی و اسلام گرایان ، به ویژه مسلمانان سنی ایرانی است.
برخی از ایرانیان ، چه در داخل و چه در خارج از کشور ، معتقدند که قدرتهای خارجی اساساً بدون توجه به رهبری سیاسی آن ، با ظهور یک ایران قوی مخالف هستند. شرین شکارچی، یک دیپلمات سابق ایرانی تحت سلطنت و استاد دانشگاه جورج تاون ، به محرومیت ایران از ناتو و اسرائیل امتناع از فروش سلاح های استراتژیک به ایران ، حتی در زمان سلطنت شاه اشاره می کند ، حتی در زمان سلطنت شاه ، به عنوان شواهدی از این شکاکیت ماندگار.
به همین ترتیب ، روام الواندی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن استدلال می کند که چشم انداز یک ایران قدرتمند – با توجه به ایدئولوژی حاکم بر آن – یک کابوس استراتژیک برای واشنگتن و اورشلیم است. وی پیشنهاد می کند که پیگیری ایران از فناوری هسته ای یک پاسخ اجتناب ناپذیر به این پویا منطقه ای است ، یکی که طولانی است انقلاب اسلامی. یک ایران هسته ای به انحصار هسته ای اسرائیل در خاورمیانه خاتمه می دهد و برای همیشه تعادل استراتژیک در منطقه را تغییر می دهد. ایران با 90 میلیون نفر سه برابر فرانسه است و دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان و سومین ذخایر نفت خام را دارد. الواندی می نویسد: “رهبران آینده ایران ، مانند گذشته ، به شدت آگاه خواهند بود که ایران قوی و قدرتمند هرگز در اورشلیم یا واشنگتن مورد استقبال قرار نمی گیرد – مگر اینکه ایران حاضر باشد یک موقعیت فرعی را در منطقه بپذیرد ، که هیچ سیاستمدار ایرانی در این دوره از ناسیونالیستی جمعیتی نمی تواند بپذیرد.”
در طول جنگ 12 روزه ، حملات اسرائیلی کشته شد بیش از 400 غیرنظامی ایرانی، خسارت شدید به بیمارستانها – از جمله بیمارستان فارابی در کرمانشاه – انبارهای نفتی در شمال غربی تهران و یک مرکز ذخیره سوخت در جنوب شهر وارد شد و شبکه های برق را در سراسر پایتخت مختل کرد و به شدت به دفتر پخش کننده دولت ایران آسیب رساند. با این حال ، این اقدامات تهاجمی نتوانست جامعه ایران را شکستگی کند. چهره های اصلاح طلب و مخالفت ، از جمله مخالفان غالباً زندانیان مانند مصطف تاجزاده و نرگس محمد ، حملات اسرائیل را محکوم کرد و برخی از آنها دفاع از امتیازات هسته ای برای پایان دادن به درگیری.
اعتصابات اسرائیل به طور ناخواسته اعتبار به تصویر دیرینه دولت از اسرائیل به عنوان دشمن خصمانه – یک نمایندگی – یک نمایندگی – به طور گسترده ای تأیید نشده است قبل از حملات اسرائیل توسط مردم ایران. دولت همچنین بر خلاف دفاع از سیستم بر ناسیونالیسم متمرکز شد. در یک تغییر نمادین ، به دنبال ترور اسرائیلی از رئیس ستاد نیروهای مسلح ایران ، ژنرال محمد بانگری ، رهبر عالی آیت الله علی خمنی منصوب یک افسر منظم ارتش – نه یکی از اعضای سپاه گارد انقلابی اسلامی – به عنوان جانشین Bagheri ، نشانگر ناسیونالیستی تر و نه وضعیت ایدئولوژیک است.
علیرغم ترس گسترده در تهران و رنج های غیرنظامی در حال افزایش ، دولت عمداً از قاب بندی جنگ به عنوان یک مبارزه برای این امر جلوگیری کرد بقای رژیم. در عوض ، روایت غالب بر مضامین حاکمیت ، مقاومت و پاسخ متناسب متمرکز شده است – نشانگر گفتمانهای فروپاشی ، انقلاب یا جنگ کامل. تصمیم برای نگه داشتن ایستگاه های مترو به طور شبانه روزی به عنوان پناهگاه های غیرنظامی و اطمینان از عملکرد وزارتخانه های دولتی ، حتی تحت حمله مستقیم ، برای تقویت این پیام ثبات و استمرار نهادی خدمت کرده است.
جنگ اسرائیل و ایران منظره ای پیچیده اجتماعی و سیاسی را نشان داد که در آن جامعه ایران ، گرچه عمیقاً ناراضی است ، اما اصلاحات داخلی را در مورد تغییر رژیم بیرونی در اولویت قرار می دهد. مفهوم هراس هرج و مرج – گریزی جمعی از عدم اطمینان در ارتباط با فروپاشی سیستمیک خشونت آمیز – در شکل دادن به نگرش های عمومی تعیین کننده است.
استفاده از اولریش بک ‘جامعه ریسک پذیر ‘ چارچوب ، اولویت برای حفظ وضع موجود به عنوان “شر کمتر” نسبت به پذیرش خطرات مداخله به عنوان یک پاسخ منطقی مبتنی بر تجربه تاریخی و مقایسه های منطقه ای ظاهر شد.
در نهایت ، عدم موفقیت استراتژی تغییر رژیم تحمیل شده خارجی ، محاسبه اشتباه اساسی در مورد مقاومت در برابر هویت ملی ، ماهیت تکه تکه مخالفت و عدم وجود دید روشن و معتبر پس از رژیم را تأکید می کند.