داستان: سایههای خاطره
در یکی از روزهای پاییزی که برگهای طلایی بر زمین میریختند و باد خنکی از میان کوچههای قدیمی شهر اصفهان میوزید، زنی به نام مریم در کنار پنجرهای چوبی نشسته بود. او کتابی در دست داشت، برگهای کهنهاش بوی خاطرات میدادند. کتابی از جولیان بارنز با عنوان "به یاد میآورم" که مانند آینهای خاطرات گذشته او را بازتاب میداد.
مریم، مانند شخصیتهای بارنز، درگیر کشمکش میان گذشته و حال بود. او سالها پیش از انگلیس به ایران بازگشته بود، جایی که ریشههایش در خاک این سرزمین عمیق بود. اما خاطراتش از زندگی در لندن، مانند سایههایی مدام او را همراهی میکردند. بارنز در آثارش بهخوبی نشان میدهد که چگونه خاطرات، حتی اگر ناتمام باشند، بخشی از هویت ما را شکل میدهند. مریم نیز خود را در این جستوجو مییافت.
او به یاد داستان "ساعتشماطهدار" بارنز افتاد، داستانی که در آن زمان و خاطره در هم میآمیزند و خواننده را بهدرون دنیایی از تأملات فلسفی میبرند. مریم نیز همین حس را داشت. او به دیوارهای قدیمی خانهاش نگاه کرد، به نقشونگارهای سنتی که مانند خطوط یک کتاب، داستان زندگیاش را روایت میکردند.
بارنز در آثارش بهخوبی از تکنیکهایی مانند روایت غیرخطی و استفاده از نمادها بهره میبرد. مریم نیز در خیال خود، خاطراتش را مانند تکههای یک پازل کنار هم میچید. او به یاد عشق جوانیاش در لندن افتاد، به یاد مردی که حالا تنها یک نام در دفتر خاطراتش بود. بارنز در رمان "عشق و غیره" به زیبایی این احساسات را به تصویر کشیده بود: عشقی که میتواند همزمان شیرین و دردناک باشد.
مریم از پنجره بیرون را نگاه کرد. کودکان در کوچه مشغول بازی بودند و صدای خندههایشان مانند موسیقی به گوش میرسید. بارنز اغلب در آثارش از موسیقی بهعنوان عنصری استفاده میکند که احساسات را تقویت میکند. مریم نیز به این صداها گوش میداد و احساس میکرد که زندگی، مانند یک سمفونی، از فراز و نشیبهای بسیاری تشکیل شده است.
او کتاب بارنز را بست و به خودش گفت: "خاطراتمان تنها سایههایی از گذشتهاند، اما همین سایهها هستند که ما را شکل میدهند." این جمله را بارنز در یکی از مصاحبههایش گفته بود و حالا معنای عمیقتری برای مریم داشت.
با ما در مرشدی همراه شوید
جولیان بارنز، نویسنده انگلیسی، با آثارش مانند "به یاد میآورم"، "ساعتشماطهدار"، و "عشق و غیره"، توانسته است مفاهیم عمیق فلسفی و احساسی را در قالب داستانهایی جذاب به خوانندگانش منتقل کند. او با استفاده از تکنیکهای نوین روایی و نگاه دقیق به جزئیات، توانسته است جایگاهی ویژه در ادبیات جهان پیدا کند. آثار او نهتنها در ادبیات، بلکه در سینما و تئاتر نیز مورد اقتباس قرار گرفتهاند و به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند.
تصویر بالا تزئینی است
این داستان، با الهام از سبک و مضمون آثار جولیان بارنز، سعی دارد تا به خواننده احساسی از پیچیدگی خاطرات و تأثیر آن بر هویت فردی بدهد. در کنار آن، با استفاده از عناصر فرهنگی و سنتی ایرانی، دنیایی خلق شده است که هم جهانی است و هم محلی.