خاورمیانه در هفته های اخیر شاهد یکی از شدیدترین تقابل های نظامی خود در دهه ها بوده است: جنگ در مقیاس کامل بین ایران و اسرائیل که پویایی منطقه ای را به روشی که کمتر پیش بینی می کرد ، متحول کرده است. این درگیری ، که برای تضعیف “محور مقاومت” به رهبری ایران و ادغام هژمونی منطقه ای اسرائیل طراحی شده است ، نتایج کاملاً مغایر با آنچه برنامه ریزان آن در واشنگتن و تل آویو تصور می کردند ، ایجاد کرده است. برتری نظامی اسرائیل ، با هدف تقویت موقعیت ژئوپلیتیکی خود ، نه تنها نتوانسته است به آن هدف برسد بلکه کشورهای عربی را نیز از عادی سازی روابط با اسرائیل و به سمت دیپلماسی با ایران دور کرده است. این تحولات نتیجه مستقیم سیاستهای یک جانبه و کوتاه بینانه است که به جای دیپلماسی به قدرت نظامی متکی بود و ژئوپلیتیک پیچیده خاورمیانه را نادیده گرفت. این گزارش استدلال می کند که خاورمیانه جدید ، بر خلاف انتظارات آمریکایی و اسرائیل ، به نفع رقبای آنها تغییر شکل می یابد – در حال ارائه شکست استراتژیک سیاست های تهاجمی آنها است.
برتری نظامی ، شکست دیپلماتیک
در جنگ اخیر خود با ایران ، اسرائیل بار دیگر توانایی های نظامی خود را نشان دادبشر اعتصابات دقیق به زیرساخت های نظامی ایران ، با حمایت پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی ایالات متحده ، به ضعف نسبی دژ دفاعی محور مقاومت دست یافت. در نگاه اول ، این موفقیت نظامی به نظر می رسید یک پیروزی بزرگ برای اسرائیل است. با این حال ، این برتری ، که انتظار می رفت موقعیت اسرائیل را در منطقه تقویت کند و روند عادی سازی با کشورهای عربی را پیش ببرد ، تأثیر متضادی داشته است. مقیاس حملات و عوارض انسانی آنها – از جمله تخریب گسترده و تلفات غیرنظامی – موجی از عصبانیت را ایجاد کرد و نارضایتی در بین عموم مردم عرببشر کشورهایی مانند امارات متحده عربی و بحرین ، که قبلاً گام هایی در جهت عادی سازی با اسرائیل تحت توافق ابراهیم برداشته بودند ، اکنون خود را تحت فشار داخلی برای ارزیابی مجدد این سیاست ها قرار می دهند.
تحلیلگران استدلال می کنند این نتیجه ناشی از بی اعتنایی سیاستگذاران اسرائیل و آمریکایی به واقعیت های اجتماعی و سیاسی منطقه است. آنها تصور می کردند که تسلط نظامی مقاومت در برابر عادی سازی را از بین می برد ، اما این فرض با واقعیت های پیچیده امروز خاورمیانه مطابقت ندارد. در عوض ، این نمایش نیرو ، کشورهای عربی را به ایران نزدیک کرده است ، که با استفاده از نقش خود به عنوان حامی آرمان فلسطین ، توانسته است همدردی منطقه ای بیشتری را بدست آورد. این پارادوکس نشان می دهد که پیروزی های نظامی بدون بنیادهای دیپلماتیک نه تنها در دستیابی به اهداف سیاسی ناکام است بلکه می تواند منجر به انزوا دیپلماتیک شود.
کشورهای عربی به سمت دیپلماسی با ایران محور هستند
یکی از غیر منتظره ترین عواقب جنگ تمایل روزافزون کشورهای عربی به سمت دیپلماسی با ایران بوده است. پس از این درگیری ، گزارش های مربوط به مذاکرات مخفی بین ایران و چندین کشور عربی – از جمله عربستان سعودی ، قطر و عمان – در بازگرداندن روابط دیپلماتیک و گسترش همکاری های اقتصادی منتشر شد. این تغییر ، به ویژه در بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس ، نشان دهنده درک جدیدی از لزوم تعادل روابط منطقه ای است. کشورهای عربی ، با شاهد عدم موفقیت سیاست های محور ارتش در ایجاد ثبات منطقه ای ، اکنون تعامل با ایران را راهی برای کاهش تنش ها و تقویت جایگاه خود در خاورمیانه می دانند.
این محور دیپلماتیک به ویژه است در مورد عربستان سعودی قابل توجه استبشر پس از سالها رقابت شدید با تهران ، ریاض نتیجه گرفت که ادامه سیاست های خصمانه می تواند به انزوا دیپلماتیک آن منجر شود. مذاکرات برای بازگرداندن روابط دو جانبه ، که در گذشته بارها متوقف شده بود ، اکنون با حرکت تجدید شده به جلو پیش می روند. این تحولات نشان می دهد که استراتژی های تهاجمی ایالات متحده و اسرائیل باعث تضعیف ایران نشده اند بلکه موقعیت دیپلماتیک خود را در منطقه افزایش داده اند. ایران با استفاده از این فرصت های جدید ، خود را به عنوان یک شریک قابل اعتماد برای کشورهای عربی که به دنبال کاهش وابستگی خود به قدرتهای غربی هستند ، قرار داده است.
محدودیت های یک جانبه گرایی آمریکا
به عنوان پشتیبان اصلی اسرائیل در این درگیری ، ایالات متحده نقش اساسی در برنامه ریزی و اجرای عملیات نظامی علیه ایران داشت. اما این پشتیبانی – برای ادغام هژمونی منطقه ای ایالات متحده –نتایج متناقض را به دست آورده استبشر به جای تقویت جایگاه آمریکا در خاورمیانه ، سیاست های یک جانبه واشنگتن تأثیر خود را در بین متحدین سنتی از بین برده است. کشورهای عربی که زمانی به حمایت نظامی و اقتصادی ایالات متحده وابسته بودند ، اکنون به طور فعال روابط خارجی خود را برای کاهش این وابستگی متنوع می کنند. این روند به ویژه در کشورهایی مانند مصر و اردن ، شرکای دیرینه آمریکایی مشهود است.
سیاستهای کوتاه بینانه آمریکا، که بر حمایت بی قید و شرط از اسرائیل متمرکز شده است ، به هزینه اعتبار دیپلماتیک آن رسیده است. نادیده گرفتن پیامدهای بشردوستانه جنگ و برکناری خواستار عرب برای واسطه گری ، اعتماد شدید به ایالات متحده را به عنوان یک کارگزار بی طرف تضعیف کرده است. این خلاء در را برای سایر بازیگران – از جمله چین و روسیه – باز کرده است تا نقش فعال تری در دیپلماسی منطقه ای داشته باشند. این تغییرات بر شکست استراتژیک آمریکا در خاورمیانه تأکید می کند ، جایی که بیش از حد به قدرت نظامی بر دیپلماسی ، در تجزیه و تحلیل نهایی ، تأثیر خود را کاهش داده است.
بازسازی یک خاورمیانه جدید: فرصت ها و چالش ها
خاورمیانه جدید که از جنگ ایران و اسرائیل بیرون می آید ، به شکلی بسیار متفاوت از آنچه ایالات متحده و اسرائیل پیش بینی کرده اند شکل می گیرد. منطقه به سمت چند قطبی، جایی که هیچ بازیکن مجرد نمی تواند هژمونی خود را تحمیل کند. ایران از طریق دیپلماسی فعال و قهرمانی آن در زمینه فلسطین ، موفق به تقویت نقش خود به عنوان یک بازیگر مهم منطقه ای شده است. در همین حال ، اسرائیل با وجود برتری نظامی خود ، با افزایش انزوا دیپلماتیک روبرو است.
یکی از ویژگی های اصلی این خاورمیانه جدید است ظهور دیپلماسی منطقه ایبشر کشورهای عربی که زمانی به حمایت خارجی وابسته بودند ، اکنون در تلاشند تا اتحاد مستقل از قدرتهای غربی ایجاد کنند. اگرچه این فرایند با چالش هایی مانند اختلافات تاریخی و رقابت های اقتصادی روبرو است ، اما این امکان را برای کاهش تنش های منطقه ای دارد. برای ایالات متحده و اسرائیل – که انتظار داشتند جنگ تسلط خود را تحکیم دهد – این به یک شکست استراتژیک است.
نقدی از توهم هژمونیک
جنگ اخیر بین ایران و اسرائیل حقیقت سختی را به همراه داشته است: این توهم مبنی بر این که برتری نظامی می تواند هژمونی ژئوپلیتیکی را ارائه دهد ، نه تنها نتوانسته است به اهداف آمریکایی و اسرائیلی برسد بلکه در واقع باعث تقویت رقبای آنها و تغییر شکل خاورمیانه در برابر منافع آنها می شود. سیاستهای یک جانبه و تهاجمی واشنگتن و تل آویو با توجه به پیچیدگی های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی منطقه – که به پایان رسید ، به پایان رسید تا جایگاه دیپلماتیک ایران را تقویت کند و کشورهای عربی را به تهران نزدیکتر کند. این شکست استراتژیک نتیجه مستقیم اولویت بندی قدرت سخت بر دیپلماسی و نادیده گرفتن واقعیت های منطقه ای است.
خاورمیانه جدید ، بر خلاف انتظارات ما و اسرائیل ، منطقه ای چند قطبی است که در آن دیپلماسی و همکاری های منطقه ای از آن تقدم می کنند. کشورهای عربی با شناخت بیهودگی رویکردهای نظامی ، در حال تعریف مجدد روابط خود با ایران و کاهش اعتماد به قدرتهای غربی هستند. این تحولات به عنوان یک هشدار آشکار برای سیاست گذاران آمریکایی و اسرائیل خدمت می کند: ادامه مسیر فعلی ، که بر روی توهم پیروزی نظامی ساخته شده است ، فقط منجر به انزوا بیشتر و تضعیف نفوذ خواهد شد. این خاورمیانه جدید محصولی از طرح های واشنگتن و تل آویو نیست ، بلکه نتیجه مقاومت منطقه ای در برابر استراتژی های کوتاه بینانه و یک جانبه آنها است.
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده سیاست تحریریه مانیتور خاورمیانه نیست.