در ماسه های در حال تغییر ژئوپلیتیک ، جایی که اتحادها اغلب به اندازه شیشه و اعتماد به اندازه الماس شکننده هستند ، یک درخشش جدید امید در قلب آسیا پدید آمده است. پاکستان و افغانستان ، دو کشور که به خون ، تاریخ و کوهستان محدود شده اند ، در یک مقطع بحرانی ایستاده اند. آنچه در گذشته جاده ای بود که با سوء تفاهم ها ، بی اعتمادی و فرصت های از دست رفته ممکن است اکنون به بزرگراهی برای همکاری متقابل تبدیل شود ، اگر هر دو طرف بتوانند لحظه را با وضوح و شجاعت به دست آورند.
اظهارات پکن مبنی بر استقبال از روابط قوی تر پاکستان و افغانستان ، مجدداً در نحوه عملکرد کشورها در منطقه نشان می دهد. در دنیایی که توسط ملل رقیب تقسیم شده و پر از سوء ظن چنین ژست برای بسیاری از افراد به معنای زیادی است. این نشان می دهد که ، از طریق عدم قطعیت های اخیر ، مردم اسلام آباد و کابل کشف می کنند که آنها به شکلی متصل می شوند که به راحتی فراموش نمی شوند.
پاکستان و افغانستان سالهاست که با یک مرز طولانی و متخلخل و همچنین خانواده ها ، زبان ها و دین مشترک به هم پیوسته اند. آنها نقش مهمی در ایجاد یک رابطه نزدیک تر دارند که در نهایت می تواند ثبات منطقه ای را تقویت کند. همکاری فزاینده بین کشورها زمانی اتفاق می افتد که جهان به جای اینکه در مقابل یکدیگر قرار بگیرند ، به تیم هایی که با هم کار می کنند نیاز دارند. اکنون ، تجارت ، امنیت و اتصال الزامات اساسی برای بقا است.
اقتصاد افغانستان به سرعت رو به کاهش است و سازمان ملل اظهار داشت که 90 ٪ از جمعیت در فقر زندگی می کنند. هنگامی که شرایط بسیار شدید است ، زنده ماندن به معنای رها کردن اختلافات ایدئولوژیک یا کینه های تاریخی است. باید روی راه حل های عملی متمرکز شود و با دیگران در این محله همکاری کند. از بین تمام مسیرهای امکان پذیر ، پاکستان کسی است که به افغانستان کوتاهترین ، مقرون به صرفه ترین و عملی ترین دسترسی به بازارهای جهان را می دهد. پیوندهای حمل و نقل از کراچی و گوادر برای تأمین منابع غذایی ، پزشکی و همچنین برای بهبود اقتصادی ضروری است.
با وجود مواجهه با سختی های خاص خود ، پاکستان هنوز سعی می کند راهی برای حل مشکلات پیدا کند. با توجه به پاکستان ، تجارت بشردوستانه ادامه دارد ، افغانستان به مدت چهار دهه از میلیون ها پناهنده استقبال کرده و مذاکرات دیپلماتیک با وجود تحریک متوقف نشده است. تصمیمات بعدی درباره افغانستان اکنون در دست امارات اسلامی افغانستان است. در دنیای مدرن ، انزوا نمی تواند کار کند زیرا به باز بودن ، تعامل و کار تیمی نیاز است. برای اینکه IAG از نظر سیاسی احترام گذاشته شود و در آن زندگی کند ، باید ثبات را پیش از سرسخت بودن قرار دهد.
صحنه بین المللی ، چگونه ملت ها در سراسر جهان به تروریسم پاسخ می دهند ، نمی توان نادیده گرفت. از اقدامات Tehrik-I-Taliban Pakistan (TTP) و سازمان های مشابه ، خطر مداوم برای پاکستان و کل منطقه وجود دارد. برخورد مستقیم با این امور بهترین روشی است که IAG می تواند رابطه خود را با همسایگان خود تقویت کند. این امر عمدتاً به جهانیان نشان می دهد كه رهبران طالبان می توانند اعتقادات ایدئولوژیک خود را از مسئولیت های خود در دولت تغییر داده و از آن جدا كنند.
واضح است که چین نقش مهمی در کمک به پاکستان و افغانستان برای بازسازی روابط خود داشت. از آنجا که این یک تأثیرگذار در افغانستان است ، پکن توانسته است بی سر و صدا نحوه مشاهده طالبان را تنظیم کند. طالبان دیگر نمی توانند روی تئوری های بزرگ ، متحدین خیالی یا هواداران دور حساب کنند. از نظر چین بدیهی است که قوی ترین حمایت از طرف افرادی که درگیر می شوند ، نه فقط از کسانی که صحبت می کنند.
تلاش های صمیمانه در اجلاس برنامه ریزی شده کابل می تواند به منطقه کمک کند تا به جلو حرکت کند. برای IAG روشن تر می شود که نادیده گرفتن مشکل منجر به عدم اطمینان بیشتر و عدم پیشرفت می شود. هنر صحبت با دیگران گاهی اوقات می تواند سخت باشد ، اما این امکان را برای باز کردن درهای جدید فراهم می کند. اقتصاد رشد می کند ، یک کشور در سطح بین المللی شناخته می شود و جامعه وقتی مردم مایل به صحبت ، سازش و همکاری هستند ، بهبود می یابد.
بهترین و بدترین نتیجه برای همه افراد درگیر تا حد زیادی به آنچه در افغانستان رخ می دهد بستگی دارد. اگرچه کابل تصمیم می گیرد استرس حاکمیت و مقاومت افغانستان را تحت فشار قرار دهد ، اما نحوه وقوع وقایع چیز دیگری به ما می گوید. یک ملت باید به فرزندان خود غذا و همچنین غرور بدهد. این نمی تواند مدارس را با استفاده از زبانی که مردم را از دیگران جدا می کند ، بسازد. در صورت عدم توجه یا پاسخ دادن به نشستن در خانه و سفر به کشورهای دور ، هیچ راهی برای قانونی بودن آن وجود ندارد.
اما پاکستان مدتهاست که در منطقه ثابت بوده است. اگرچه امنیت و مسائل مربوط به پول نگرانی های بزرگی است ، اما کانادا به جای ایجاد بخش ، نیاز به گفتگو را برجسته می کند. هنوز هم به عنوان نیروی محرکه برای رشد منطقه ای ، اتصال را به جلو سوق می دهد. در صورتی که کابل علاقه مند به همکاری با هم باشد ، مزایای CPEC و پروژه های مشابه می تواند در دسترس افغانستان باشد. پاکستان از این امر ایستاده است زیرا هم مقرون به صرفه است و هم از نظر لجستیکی مناسب است. عدم مقابله با این امر ، موفقیت افغانستان را سخت تر می کند و همچنین پیشرفت کل منطقه را در معرض خطر قرار می دهد.
تغییرات در نقشه سیاسی جهانی به این معنی است که چین اکنون در تلاش است تا مشاوران را برای صلح از حامیان مالی ناآرامی ها متمایز کند. افرادی که مخالف همکاری و بهره مندی از هرج و مرج هستند ، به آرامی دور می شوند. در مقابل ، کسانی که طرفدار تعامل هستند ، در حال کشف ابزارهای جدید ، روابط جدید و چشم انداز جدید هستند. افغانستان یا می تواند در ناسازگاری گیر بیفتد یا در یک راه حل بلند مدت مبتنی بر انصاف و وحدت شمال و جنوب درگیر شود.
همه چیز در جای خود است ، لحظه آماده است و بازیگران روی صحنه هستند. آنچه ما در مورد آن کنجکاو هستیم این است که آیا توسط یک چین قوی تر ، افغانستان و پاکستان پشتیبانی می شود ، می توانند از این طریق مشارکت اساسی ایجاد کنند. در صورت موفقیت ، آنها تاریخ را برای خودشان تغییر می دهند و به دیگران توصیه می کنند که چگونه درگیری ها را به راه حل های سراسر جهان تبدیل کنند.