روایت سایهها در آینه:
در گوشهای از یک شهر قدیمی، جایی که بادهای خزان برگهای زرد را با خود میبرد، مردی به نام "رحیم" در خانهای قدیمی و ساکت زندگی میکرد. خانهای پر از کتابهای کهنه و عکسهایی که خاطراتی مبهم را در خود نگه داشته بودند. رحیم، معلمی بازنشسته بود که عمر خود را صرف تعلیم فلسفه و ادبیات کرده بود، اما اکنون تنها با سوالات بیپاسخ خود روبرو بود.
یک شب، هنگامی که باران آرام بر پنجرههای چوبی میکوبید، رحیم در حال تماشای فیلمهای قدیمی اینگمار برگمان بود. فیلمهایی که عمق وجود انسان و تنهایی او را به تصویر میکشیدند. در میان فیلمها، صحنهای از فیلم "مهر هفتم" توجه او را جلب کرد؛ صحنهای که شوالیه با مرگ شطرنج بازی میکرد. رحیم احساس کرد که او نیز در حال بازی با وجود خود است، با سوالاتی که هیچگاه پاسخشان را پیدا نکرده بود.
صبح روز بعد، رحیم تصمیم گرفت به روستایی کوچک در دامنهی کوهها سفر کند، جایی که گفته میشد پیرمردی عارف در آنجا زندگی میکند. او امیدوار بود که شاید بتواند پاسخ سوالات خود را در آنجا بیابد. پس از سفری طولانی، به خانهی کوچکی رسید که باغی پر از گلهای وحشی داشت. پیرمرد، با چهرهای آرام و لبخندی ملایم، از او استقبال کرد.
رحیم دربارهی تنهایی و پوچی زندگیاش با پیرمرد صحبت کرد. پیرمرد به او گفت: "تو مانند برگهای خزان هستی که به دنبال ریشههای خود میگردند. اما فراموش کردهای که ریشهها همیشه در خاک هستند، حتی اگر برگها بریزند."
این جمله رحیم را به فکر فرو برد. او به خانه بازگشت و شروع به نوشتن خاطرات خود کرد. نوشتن برای او مانند پنجرهای به درون وجودش بود؛ جایی که توانست با ترسها و امیدهایش روبرو شود. او فهمید که زندگی مانند یک فیلم برگمان است، پر از سوالات بیپاسخ، اما زیبا و عمیق.
با ما در مرشدی همراه شوید:
در این داستان، ما سعی کردیم روح آثار اینگمار برگمان را در قالب کلمات به تصویر بکشیم. برگمان، استاد سینمای اگزیستانسیالیسم، همواره به دنبال کشف معنای وجود انسان بود. فیلمهایی مانند "مهر هفتم"، "توت فرنگیهای وحشی" و "فانی و الکساندر" نشاندهندهی عمق فلسفی و احساسی کارهای او هستند.
برگمان با استفاده از تکنیکهایی مانند فلاشبک، نمادگرایی و دیالوگهای عمیق، توانست مفاهیم پیچیدهی فلسفی را به شیوهای قابل فهم و تاثیرگذار بیان کند. آثار او نه تنها در سینما، بلکه در ادبیات و فلسفه نیز تاثیرگذار بودهاند.
این داستان نیز با الهام از این سبک و محتوا، سعی دارد خواننده را به تفکر دربارهی وجود خود و جهان اطرافش دعوت کند. امیدواریم که این روایت، مانند آثار برگمان، بتواند در قلبها و ذهنها جایی باز کند.
به خاطر داشته باشید: تصویر بالا تزئینی است.