اکنون تقریباً سه سال از قدرت گرفتن طالبان می گذرد.(iii) و برای بیشتر زنان و دختران افغان ، تقریباً هر یک از روزها از 15 اوت 2021 وخیم در حقوق ، شرایط و وضعیت اجتماعی و سیاسی آنها به وجود آمده است.
اعتقادات و نارضایتی های طالبان توسط ده ها سال درگیری تغذیه می شود و تفسیرهای آنها از دین سنگین ترین زنان است. افغانستان با سیاست ممنوعیت رفتن دختران از مدرسه فراتر از کلاس ششم ، تنها کشور جهان است. زنان از کار در خارج از خانه محدود می شوند ، به جز چند بخش و نقش های خاص. زنان موظفند هنگام مسافرت بیش از 78 کیلومتر ، یک chaperone مرد (مهرام) داشته باشند ، اما زنان به ما می گویند که در بعضی موارد ، هنگام مسافرت با مسافت های بسیار کوتاه تر از آنها خواسته می شود. زنان مدافع حقوق بشر همچنان هدف قرار گرفته و دستگیر می شوند.
افغانستان یک بار قانون اساسی را در اختیار داشت که ژنرال (1) برابری و قوانینی را که خشونت علیه زنان را به جرم جنایت می خواند ، تنظیم می کرد. امروز چنین قوانینی وجود ندارد. هیچ زن در کابینه وجود ندارد و هیچ وزارت امور زنان وجود ندارد ، و به طور موثری حق زنان را برای مشارکت سیاسی از بین می برد(IV)بشر در یک مقطع ، زنان برای انواع مقامات دولتی از جمله رئیس جمهور شرکت می کردند. امروز ، آنها حتی نمی توانند در یک پارک دویدند یا به یک سالن ورزشی بپیوندند. پیش از این ، زنان در تمام تنوع خود قابل مشاهده بودند – آنها پزشک ، روزنامه نگار ، فرمانداران و وکلا بودند که فقط برخی از آنها را نامگذاری می کردند. امروز ، نتیجه احکام طالبان این است که چهره ها ، صداها و دیدگاه های زنان تقریباً جایی پیدا نمی شود. زنان به طور موثری از زندگی عمومی پاک شده اند.
افغانستان قبل از طالبان برای زنان کامل نبود – به دور از آن. اما این نبود.
برخی از زنان به من گفته اند که افغانستان اکنون احساس امنیت بیشتری می کند – آنها کمتر از حملات غیرقابل تفکیک می ترسند و تسکین درگیری فروکش کرده اند. اما ایمنی به هزینه آژانس می آید – و برای بیشتر زنان این قیمت خیلی زیاد است.
چگونه می توانیم با این سطح فرسایش هنجاری نبرد کنیم؟ چگونه می توان رهبری سازمان ملل را در به چالش کشیدن رژیمی که می خواهد افغانستان را به عقب برگرداند ، به زمانی برگرداند که زنان در خانه های خود نگه داشته شده و نامرئی کنند ، بدون آموزش ، کار یا امید؟
ما به اصول اولیه برمی گردیم. ما در زنان سرمایه گذاری می کنیم – توانمندسازی آنها و حمایت و ارتقاء حقوق کامل آنها.
به عنوان یک سیستم جهانی ، ما به مراتب راحت تر صحبت می کنیم در مورد محافظت از زنان در برابر خشونت جنسی ، به عنوان مثال ، اصرار بر مشارکت آنها در فرایندهای صلح و سیاسی. اما مشارکت در همه بخش ها و در همه سطوح بسیار مهم است. از آنجا که فقط وقتی به زنان فرصت دسترسی و اعمال حقوق خود در زمینه بهداشت ، آموزش ، عدالت و زندگی عمومی داده می شود ، ما واقعاً می توانیم رفتارها و عقاید اجتماعی را که خشونت علیه زنان و سایر اشکال نابرابری جنسیتی به وجود می آورد ، به چالش بکشیم.
بسیاری از حقایق و ارقام اقتصادی و توسعه وجود دارد که به دنبال توضیح چگونگی رسیدن افغانستان به جایی است که امروز به آنجا رسیده است. برای من ، یکی از آمار مهمترین این است که از سال 2005 تا 2020 زنان افغان از 80 درصد مذاکرات صلح مستثنی بودند. اخیراً ، ایالات متحده – توافق نامه طالبان دوحه در سال 2020 نه تنها زنان را مستثنی کرد، اما همچنین هرگونه ارجاعی برای محافظت از حقوق زنان.
وقتی تعجب می کنیم که چگونه به جایی رسیدیم که دختران نتوانند به دبیرستان بروند و زنان به سختی می توانند خانه های خود را ترک کنند ، این آمار بخش عمده ای از داستان است. ما نمی توانیم از زنان محافظت کنیم بدون اینکه آنها را توانمند کنیم، و ما نمی توانیم بدون مکانیسم برای محافظت توانمند شویم. این نمی تواند یک/یا باشد. باید هر دو باشد.
زنان در سرتاسر افغانستان می گویند که آنها تسلیم نخواهند شد و محرومیت سیستماتیک خود را از زندگی عمومی و محدودیت های حق یادگیری ، به دست آوردن درآمد و داشتن صدا می پذیرند. با وجود چالش ها و نقض حقوق مداوم ، زنان افغانستان هر روز در حال یافتن راه هایی برای حک کردن جیب امید برای خود و جوامع خود هستند. زنان همچنان به اداره مشاغل و فروش محصولات خود ادامه می دهند. زنان در هر سنی و پیشینه سازمان های جامعه مدنی را رهبری می کنند و راه های جدیدی را برای رفع نیازهای جامعه پیدا می کنند. زنان همچنان به ارائه خدمات بهداشتی و محافظت ادامه می دهند.
این بسیار مهم است که ما همچنان به سرمایه گذاری در هر جیب امید ادامه دهیم و با دو برابر کردن تلاش های خود به جای اینکه از بین برویم یا در صورت بازگشت فشار ، تلاش های خود را انجام دهیم. ما باید اراده سیاسی و بودجه خود را پشت همبستگی خود با زنان افغانستان قرار دهیم – تأمین بودجه سازمان های زنان ، کارآفرینی و رهبری ، پشتیبانی از خدمات برای زنان و ایجاد فضاها و سکوهایی برای شنیدن مستقیم زنان افغانستان.
در هیچ کجای جهان ، مأموریت زنان سازمان ملل متحد بیشتر به چالش کشیده نشده است ، دلیل ما برای سؤال بیشتر و تأثیر ما بیشتر از افغانستان مورد بررسی قرار می گیرد. وقتی در تاریک ترین لحظه های خود هستم و احساس غافلگیرانه ای می کنم به خودم یادآوری می کنم که مبارزه برای حقوق زنان در افغانستان بخشی از چیز بزرگتر است. این مبارزات هر زنی است که آرزو می کند زندگی خود را انتخاب کند. ما متعلق به یک جنبش جهانی زنان هستیم که شامل کسانی است که بیش از حد از آن استفاده کرده اند که مورد ضرب و شتم یا شکسته شدن قرار بگیرند ، به دنبال همان اهداف هستیم تا تمام این تجربه و تاریخچه طبقه بندی شده پشت هر زن و دختر افغان باشد. این جنبش از هر ارتش یا سلاح قدرتمندتر است زیرا بر اساس حقیقت ساده و انقلابی پایه گذاری شده است – زن و مرد در تمام تنوع خود برابر هستند و جوامع ما وقتی این برابری پرورش می یابد ، سرمایه گذاری می کنند و جشن می گیرند ، شکوفا می شوند.
به عنوان رهبران در یک بحران طولانی ، ما باید یک بازی طولانی را انجام دهیم که فراتر از پروژه های سه ساله یا دوره های شخصی ما در یک کشور باشد ، که به طور بالقوه نسل هایی را پشت سر می گذارد. نشان دادن رهبری در برابر پیشینه فرسایش هنجاری مستلزم تعهد و اقدامات ساختاری و نهادی است. این امر نه تنها به زنان سازمان ملل ، بلکه هر آژانس سازمان ملل نیاز دارد تا “به اصول اولیه” برگردد و در زنان سرمایه گذاری کند. این چالش ها برای هر فرد ، آژانس یا بازیگر بسیار زیاد است که به تنهایی راه حل پیدا کند. این زیبایی و قدرت “One Un” است – با استفاده از دستورات مختلف ما و دسترسی به جمعی برای تغییر مثبت در زندگی زنان و دختران ، که بر روی صدای و اولویت های آنها و اصول ما لنگر زده شده است.
این مقاله در ابتدا در “گزارش هنر رهبری: وظیفه ما برای یافتن فرم های جدید 2024” منتشر شده است ، که توسط بنیاد Dag Hammarskjöld تهیه شده است ، گزارش کامل را بخوانید اینجا