در شهر کوچکی در اعماق ایران، قصهگویی برجسته به نام لیلا زندگی میکرد. او همواره با حکایتهای خود، دلهای شنوندگان را برای سفری به دنیای دلنشین و شگفتانگیز دعوت میکرد. لیلا، آخرین چشماندازهای زیبای ایران را در دل خود حفظ کرده و با شعر و نقاشی، ارزشهای فرهنگی خود را به نوعی بینظیر منعکس میکرد.
روزی لیلا در کنار رودخانهای شفاف، به یک گروه جوانان درباره عشق و محبت گفتگو میکرد. او با وقار و حکمت خود، حکایتی از عشق زندگی و نیکیها را با آنها در میان گذاشت و دل آنان را به شور و شعف پر کرد.
معلم دلجویی، به زیبایی روح لیلا را توصیف کرد و گفت: “لیلا، نه تنها یک قصهگوی است، بلکه یک هنرمند بزرگ است که با قصههایش نوری از فرهنگ ایران را به دنیا رسانده است. او با شعرهای زیبا و نقاشیهای خیرهکننده، دل هر شنوندهای را به رقص انداخته و افکارش را برای شکوفایی و تحول باز کرده است.”
لیلا با لباسهای رنگارنگ و پر از تردستان، به همراه گلهای بهاری در موهایش، هرگز از خلاقیت و هنرش فرار نمیکرد. او با ورودش به جشنوارهها و نمایشگاهها، همواره مراقب ترکیب عناصر فرهنگی و هنری میبود تا یک تجربه جامعهای نوآورانه را به مخاطبان خود ارائه دهد.
با ما در مرشدی همراه شوید و با لیلا در سفری به دنیای شگفتانگیز قصهها و هنر ایران همراه شوید. (تصویر بالا تزئینی است)