ناسیونالیسم یک جانور خطرناک است و از نظر تاریخی ، برای اروپا به خوبی پیش نیامده است. در زمانی که صلح اروپا توسط چالش های مختلف ژئوپلیتیکی تهدید می شود ، برخی از عروسک های ملی گرایانه در بین رهبران اروپایی تلاش می کنند رشته ها را برای محافظت از منافع ملی خود ، غالباً با هزینه منافع عمومی اروپا ، بکشند. با تجزیه و تحلیل دقیق تر ، این نگرش نه تنها ناقص بلکه کاملاً خطرناک و حتی متناقض است. در حالی که آنها اغلب به اتحادیه اروپا حمله می کنند ، ناسیونالیست ها غالباً مجبور می شوند از نزدیک با آن همکاری کنند.
جورجیا ملونی مناسب ترین نمونه این ریاکاری است. مبارزات انتخاباتی وی با یک موضع ضد اروپایی و به شدت حاکمیت مشخص شد و خود را از دنیای دارایی بالا و سایر نخبگان که نماد قدرت است ، فاصله گرفت. و با این حال ، موفقیت و پشتیبانی انتخاباتی وی در ایتالیا فقط با موضع ضد اروپایی و ضد استقرار خود به حداقل می رسد. به نظر می رسد موفقیت گسترده ملونی – به گفته چندین تحلیلگر ایتالیایی – از عوامل مختلف دیگر ، مهمترین آنها این واقعیت است که حزب وی از زمان آخرین دولت برلوسکونی قدرت اجرایی نداشته است. به عبارت دیگر ، برای بسیاری ، ملونی تنها گزینه بود ، به عنوان تنها کسی که در سالهای اخیر اداره نشده است. و با این حال ، برخلاف آنچه که غیر ایتالیایی ها اغلب تصور می کنند ، پایگاه انتخاباتی ملونی نیز از کارآفرینان راست متوسط و نمایندگان انجمن های صنفی مانند Confindustria و Confartigianato تشکیل شده است که از معاملات زیادی از وضع موجود بهره مند می شوند. این کارآفرینان مطمئناً حاضر نیستند از مزایای بازار واحد ، یک ارز مشترک ، بانکداری یکپارچه و موارد دیگر خودداری کنند. این رأی دهندگان می فهمد که ملونی نمی تواند اتحادیه اروپا را رها کند و در عوض وعده هایی با تجارت دوستانه تر ، با محدودیت های آب و هوایی کمتری که مانع پارچه صنعتی معمولاً کوچک و متوسط ایتالیا می شود ، می دهد. با این وجود ، بزرگترین پایگاه انتخاباتی Fratelli d´italia هنوز هم از پس از فاشیست ها تشکیل شده است که کاملاً ضد اروپایی هستند.
در این مرحله ، بدیهی است که دستاورد قابل توجه ملونی از چهار درصد آرا در سال 2018 به 26 درصد در سال 2022 عوارض جانبی را به همراه داشته است. نخست وزیر پس از ایجاد یک رأی دهنده تکه تکه شده متشکل از هر دو کارآفرین راست راست و افراط گرایان فاشیستی ، رضایت هر دو قطب را دشوار می کند. در حالی که به نظر می رسد داده های نظرسنجی با این ادعا مغایرت دارند (نرخ تأیید ملونی همچنان در حال افزایش است) واقعیت ها برای خودشان صحبت می کنند. دو سال و نیم دولت خلوت نشان می دهد که اظهارات پوچ او که وی در طول انتخابات انجام داد ، عاری از نتایج ملموس است. در حقیقت ، ملونی مجبور شده است جدی و با احترام با نهادهای اروپایی درگیر شود. به نظر می رسد روابط خوب او با رئیس جمهور کمیسیون ، اورسولا فون دره لین فراتر از روابط دیپلماتیک است. و به نام منافع ملی ، ملونی برای تأمین یک نمونه کارها مهم ، “انسجام و توسعه” ، برای کمیسر ایتالیایی رافائل فیتو تلاش کرد.
ملونی و متحدینش نمی توانند نیازهای فشرده به یک اروپای متحد امروز را انکار کنند ، اما ، آنها نمی توانند کاملاً طرفدار اروپایی باشند.
به طور طبیعی ، برخی از سؤالات بوجود می آیند: چرا این ناسازگاری در بین حاکمیت ها؟ چرا آنها واقعاً سعی در اصلاح این اتحادیه اروپا ندارند که به گفته آنها ، آنها را خیلی مانع می کند؟ پاسخ ساده است: در قرن بیست و یکم ، کشورهای اروپایی به تنهایی در چالش های ژئوپلیتیکی مدرن شانس ندارند زیرا آنها توسط ابرقدرت هایی مانند ایالات متحده ، روسیه ، چین و هند کوتوله می شوند. بنابراین ، در حالی که ملونی به خوبی آگاه است که او نمی تواند رأی دهندگان خود را ناامید کند ، او همچنین برای تقویت اتحاد برای محافظت از منافع ملی باید با اتحادیه اروپا همکاری کند. به سادگی جایی برای رویکرد تنهایی گرگ وجود ندارد. ملونی و متحدینش نمی توانند نیازهای فشرده به یک اروپای متحد امروز را انکار کنند ، اما ، آنها نمی توانند کاملاً طرفدار اروپایی باشند. نتیجه این ناسازگاری: ملونی خود را بی تحرک می داند و بدون انجام اقدامات مشخص ، به اعلامیه های صرف متوسل می شود.
از دست دادن یک فرصت عالی
این بی تحرکی خربزه در حال از بین رفتن یک ثبات سیاسی تازه است که می تواند ایتالیا را به دوره ای از شکوه سیاسی بیشتر بازگرداند و آن را به عنوان یک رهبر در زمینه اروپا و جهانی قرار می دهد. به اعتقاد خود ، حق ایتالیایی به ندرت در مؤسسات ایتالیایی دیده می شود: دولت خربزه از طولانی ترین ماندگار در جمهوری ایتالیا است. با وجود اختلافات و اختلافات داخلی ، رهبری قوی نخست وزیر این گروه را به طرز چشمگیری متحد می کند. این انسجام داخلی حتی در صحنه بین المللی حتی بیشتر مشهود است رسانه های معتبر، اگرچه در مورد اقدامات ایتالیا بسیار مهم است ، با تأیید افزایش اعتبار و ثبات آن در مقایسه با سالهای گذشته. با این حال ، همانطور که یک گفته مشهور ایتالیایی می رود ، همه آن درخشش ها طلا نیست. اگر ملونی واقعاً آینده نگر بود ، لحظه ای از رهبری ضعیف و غایب فرانکو آلمانی را به دست می آورد تا جمهوری ایتالیا را به یک چراغ برای قاره تبدیل کند. در واقع ، اگرچه یکی از کشورهای موسس اتحادیه اروپا ، ایتالیا هرگز نتوانسته است نقش اصلی را به عهده بگیرد. اما ضد اروپایی ظاهری او دست دولت ایتالیا را به هم می پیوندد و مانع از حمایت شدید از علت اروپایی در یک لحظه تاریخی می شود که می تواند یک انقلاب مثبت برای همه کشورهای اتحادیه اروپا باشد.
نمونه هایی از شکست حاکمیت خربزه در سواحل شرقی اقیانوس اطلس متوقف نمی شود بلکه در سراسر اقیانوس گسترش می یابد. در زمینه وخامت آشکار در روابط اتحادیه اروپا و ایالات متحده ، دوستی ملونی با الون مسک و دونالد ترامپ نمونه خوبی است. اگر مشخص باشد که ملونی از نظر اروپایی گرایی ناتوان است ، حداقل ایتالیا ، میهن محبوب او ، باید از برخی از معالجه ممتاز بهره مند شود. مسئله تعرفه به تنهایی کافی است تا درک کند که منطق حاکمیت چقدر مضحک و ناکارآمد است زیرا ایتالیا در واقع از هیچ گونه تعرفه ای سود نخواهد برد. برعکس ، به عنوان دومین کشور بزرگ صادرات اروپایی به ایالات متحده ، تأثیر عظیمی خواهد داشت که تحمل شرکتهای کوچک و متوسط که پارچه اقتصادی کشور را تشکیل می دهند-و پایگاه رای دهنده ملونی دشوار خواهد بود. مؤسسات مستقل ایتالیایی مانند سوییمز نتیجه سناریو بهترین حالت را تخمین بزنید: انقباض تولید ناخالص داخلی 0.09 درصد و در بدترین حالت از 0.18 درصد ، با ضررهای شغلی از 27 000 تا 76000.
به قول Alcide de Gasperi: “اروپا یک آرمانشهر نیست ، بلکه یک ضرورت است.”
در 17 آوریل ، ملونی و ترامپ در کاخ سفید ملاقات کردند تا دقیقاً در مورد این موضوعات (به ویژه تعرفه ها) بحث کنند: نخست وزیر صریحاً خود را به عنوان “ناسیونالیست غربی” معرفی کرد ، رهبری که بنابراین می خواهد در لحظه ای شکستگی پل هایی را بین سواحل اقیانوس اطلس بسازد. و با این حال ، هیچ چیز مشخصی حاصل نشد. این جلسه تقریباً شرم آور بود ، با ترامپ که رهبر ایتالیا را با تعارف و او دوش گرفت و قول سرمایه گذاری ایتالیایی 10 میلیارد یورو در ایالات متحده و خرید گاز طبیعی مایع اضافی را داد و وعده صرف یک جلسه در روم را بدست آورد ، که به نظر می رسد کمیسیون اروپا نیز در عوض حضور دارد. ملونی با ارتقاء موفقیت بزرگی در میانجیگری به اروپا بازگشت ، اما حقیقت این است که هیچ نتیجه مشخصی یا مطلوب وجود ندارد. به نظر می رسد ، در نهایت ، این شبکه حاکمیت برای منافع ملی کمی به دست می آورد. ملونی به اروپا و جهان می آموزد که در سال 2025 فریاد حاکمیت بیشتر را فریاد می زند ، هدر دادن نفس است. بهترین چیزی که می توانید به آن امیدوار باشید ، چند کلمه ستایش از برخی از استبدادی مشتاق (ترامپ ، در مورد ملونی) است که با این حال ، به هیچ مزیتی واقعی ترجمه نمی شود. روایت ملونی در مورد شهرت بین المللی جدید ایتالیا (متأسفانه) مقصر است که در هیچ چیز ، یا به اصطلاح انزوا کامل ، در واقعیتی که از بسیاری از قلدری های ناسیونالیستی تشکیل شده است که از منافع خودشان محافظت می کنند ، تحقق یابد. و اگر این واقعیت داشته باشد ، همانطور که Alcide de Gasperionce بزرگ ایتالیایی و اروپایی گفت: “اروپا یک آرمانشهر نیست ، بلکه یک ضرورت است” (و ما هر دلیلی برای باور داشتن چنین داریم) ، امروز جایی برای حاکمیت وجود ندارد. تاریخچه های بزرگ ملل اروپایی در صورت عدم وجود قدرت برای متحد شدن برای مواجهه با چالش های بزرگ جهان ، خطر فروپاشی می کنند. بهتر است قبل از اینکه ناسیونالیسم به یک سم غیرقابل تحمل تبدیل شود ، این آگاهی تا حد ممکن به بسیاری از افراد برسد. خوشبختانه ، جورجیا ملونی و دوستانش نمونه ای عالی از چگونگی شکست این رویکرد را ارائه می دهند.