داستان: خیابانهای مهآلود تهران
شهر تهران زیر مه سنگینی پنهان شده بود، انگار که آسمان تصمیم گرفته بود تمام رازهای خود را به زمین منتقل کند. خیابانهای باریک و قدیمی، درست مانند رگهای قلب شهر، هر کدام داستانهای خود را داشتند؛ داستانهایی از عشق، جنون، و بیگانگی. در گوشهای از این شهر، مردی به نام کاوه زندگی میکرد، کسی که خود را در مرز میان واقعیت و توهم گم کرده بود.
روزها میگذشت و کاوه در دنیای خود غرق میشد، دنیایی که با تخیلات تکنولوژیک و وحشتهای ذهنی آمیخته بود. او به دنبال معنایی برای زندگی خود بود، اما هرچه بیشتر جستجو میکرد، بیشتر در چرخههای تکرار شونده زمان و مکان گم میشد. خیابانهایی که روزها از آنها عبور میکرد، شبها به صورت تونلهای بیپایانی در میآمدند که او را به سوی ناشناختهها میکشاندند.
در یکی از این شبها، کاوه با زنی مواجه شد که خود را «مرشد» مینامید. او با نگاهی تیز و لبخندی مرموز، به کاوه گفت: «زندگی تو تنها یک نقشه است، نقشهای که باید آن را پاره کنی تا به حقیقت برسی.» مرشد، انگار تمام اسرار جهان را در کف دست خود داشت و کاوه، بیهیچ مقاومتی، به دنبال او حرکت کرد.
آنها به مکانی رسیدند که شبیه به فضایی بین دنیاها بود. دیوارها از کلماتی ساخته شده بودند که هر لحظه تغییر میکردند و کاوه احساس میکرد که این کلمات در حال شکل دادن به واقعیت او هستند. مرشق به او گفت: «تو باید خودت را از این کلمات برهانی، زیرا آنها زندان تو هستند.»
کاوه شروع به پاره کردن کلمات کرد، کلماتی که سالها او را به دام انداخته بودند. با هر کلمهای که پاره میکرد، حس آزادی بیشتری به او دست میداد. در نهایت، تنها کلمهای که باقی ماند، «خود» بود. مرشد به او گفت: «حالا تو آزاد هستی، اما فراموش نکن که این تنها آغاز سفر توست.»
کاوه به خیابانهای تهران بازگشت، اما اینبار دیگر همان کاوه نبود. او حالا دنیا را با نگاهی تازه میدید، نگاهی که میدانست هر چیز بیمعنا نیست، بلکه معناها در ذهن ما پنهان شدهاند.
با ما در مرشدی همراه شوید
این داستان تلاشی است برای بازآفرینی روح ادبیات ویلیام اس. باروز، پدر ادبیات پانک و بیگانگی، که با تکنیکهایی مانند «برشهای تکهتکه» و درگیری با مفاهیمی مانند کنترل و آزادی، جهان ادبیات را متحول کرد. باروز در آثارش مانند «ناهار برهنه» از زبانی استفاده میکرد که مرزهای واقعیت و توهم را در هم میشکست و خواننده را به چالش میکشید. این داستان نیز با الهام از سبک او، تلاش دارد تا خواننده را به درون جهان ذهنی شخصیتی ببرد که در جستجوی حقیقت خود است.
تصویر بالا تزئینی است.