جان لی اندرسون با وجود گزارش بیش از 40 سال در مورد آن ، از طریق تهاجم ، مشاغل ، ظهور و سقوط طالبان و دو عقب نشینی قدرت بزرگ “با افغانستان” انجام نشده است.
کارمندان نیویورکر گفتند: “من همیشه می خواهم برگردم.” نویسندهبشر “این به پوست شما می رسد. افغانستان مکانی باورنکردنی ، جامعه ای باورنکردنی است. همیشه مانند سفر به من است ، و من می دانستم که مردم آنجا بزرگتر هستند. آنها در کنار شما می مانند … من ممکن است به زودی برگردم.”
اکنون 68 ساله ، اندرسون در دهه 1980 از افغانستان گزارش داد ، زیرا نیروهای اتحاد جماهیر شوروی جنگ 10 ساله را از دست دادند و در دهه 2000 بازگشتند ، پس از 11 سپتامبر ایالات متحده را وادار به حمله کرد. در سال 2002 ، اندرسون منتشر کرد قبر شیر، کتابی با استقبال خوب در مورد ترور القاعده از رهبر مجاهدین احمد شاه مسعود دو روز قبل از حملات به نیویورک و واشنگتن و اینکه ایالات متحده چگونه طالبان را برکنار کرد.
اندرسون در پیشگفتار کتاب جدید خود ، از آن زمان می نویسد: “به نظر می رسد که مأموریت ایالات متحده و متحدین ائتلاف آن یک موفقیت واجد شرایط بوده اند. وابسته به همانطور که القاعده در تپه ها ناپدید شده بود ، و یک رژیم جدید طرفدار غربی نصب شده بود. “
این کتاب جدید حاوی گزارش در مورد شغل 20 ساله ایالات متحده ، پایان هرج و مرج آن و بازگشت طالبان است. بنابراین عنوان آن در حال گفتن است: برای از دست دادن یک جنگبشر
یک فصل ایستاده از سال 2010 آمده است. کنترل ایالات متحده رو به وخامت گذاشته است. با توجه به چاره ای ، اندرسون با یک اسکادران سواره نظام در مایواند ، در جنوب تعبیه کرد. گزارش حاصل ، روز سوپروادی ، با کشته شدن جوانان آمریکایی ها در انفجارهای IED – یک پرتره ناخوشایند از ارتش ممکن است در بیهودگی کشنده باشد. در آن زمان ، اندرسون حاضر به انتشار آن نشد.
او “از دیدن آنچه در عراق اتفاق افتاده بود ، به شدت ناامید شد ، سقوط بغداد) در افغانستان اتفاق افتاده بود: دیوارهای انفجار خودکشی بالا بود ، خود کابل پشت این هندسه عجیب دیوارها بود ، غربی ها از افغان ها قطع شدند. “
اندرسون “واقعاً دوست ندارد”. او احساس کرد “فوق العاده بیگانه ، آواره شده است. دقیقاً در همان منطقه ای بود که از اواخر دهه 80 از پشت گزارش کردم ، اما با این حال حتی از آن آواره شده ام. من افغانستان را احساس کردم که واقعاً غیر دلپذیر است و به ویراستار خود می گویم که فکر نمی کنم داستانی داشته باشم. و او گفت:” نه ، بیا آن را بنویسید. “می توانید آن را بنویسید.” و من این کار را کردم ، و من هنوز این کار را فقط داشتم ، مرده احساس من نمی دانم که آیا این تنها داستان در تاریخ نیویورکر است یا یکی از معدودی ، جایی که یک نویسنده از ویراستاران خواسته است که آن را بکشند ، اما من این کار را کردم و آنها این افتخار را کردند. و من گفتم: “احساس می کنم باید برگردم ، زیرا این داستان درست نیست.” و من برگشتم. “
در سال 2011 ، اندرسون دوباره تعبیه کرد اما با سربازان افغان نیز در مرز پاکستان. نتیجه یک مقاله قدرتمند دیگر بود ، نیرو و بیهودگیبشر
اندرسون گفت: “من توانستم آنچه را که می دیدم بهتر تعریف کنم.” “واضح است که من همیشه یک خارجی ، یک فرد خارجی بودم ، اما من این تجربه را داشتم که با افغان ها باشم.”
بیش از یک دهه بعد ، با کنار هم برای از دست دادن جنگ ، اندرسون سرانجام ارزش قطعه ای را که کشته بود ، دید. او “فهمید که این یکپارچگی است. این به پر کردن جای خالی کمک می کند. در نهایت ، اگر من یک مشاهده مهم داشته باشم ، این است که ایالات متحده … منظور من همه غرب است ، اما واقعاً همیشه به رهبری ما بود … آنها هرگز با افغانستان درگیر نبودند. این همان چیزی بود که من احساس می کردم. من می دانستم که فقط یک چیز سخت است.
اندرسون پرتره های قانع کننده ای از سربازان آمریکایی را در افراط و تفریط فراهم می کند. طعمه واقعیت های در حال تغییر افغانستان ، کلس های ستوان برایان دنی و استفان لوسکی رانده می شوند ، ایده آل و گم شده اند.
اندرسون گفت: “آنها مردان محترم بودند.” “در جایی که من آنها را در جنگ می دیدم ، شانس پیروزی گذشت. آنها هرگز بیرون نیامدند و گفتند ،” این محکوم است. ” آنها نمی توانستند: آنها پسران جوان و جوانی داشتند که سعی در زنده ماندن داشتند ، و آنها بهترین کاری را که می توانستند انجام می دادند.
“این کار آنها بود. این یک چیز افتخارآمیز بود. و آنچه جالب بود ، و من حدس می زنم که در بین برخی از سربازان این موضوع را پیدا می کنید ، این حس ایده آل گرایی بود. ما تمایل داریم که آنها را عینیت کنیم: یک لباس و غیره
مایواند ، جایی که سرهنگ دنی در آن خدمت کرد ، یادآوری فیزیکی از تاریخ خونین افغانستان بود. در حدود 10 مایل (17 کیلومتری) از پایگاه ایالات متحده “یک تپه خاکی بسیار بزرگ و عجیب و غریب به شکل عجیب و غریب … به طور غیر قابل توضیح از سرزمین مسطح”. در سال 2011 ، این پلیس ملی افغانستان را در خود جای داد. هزاران سال قبل ، توسط اسکندر بزرگ ساخته شده است.
آمریکایی ها برای 20 سالگی ماندند. خاتمه یافته در سال 2014 ، به زمان باراک اوباما ، اما آخرین سربازان در سال 2021 ، جو بایدن نظارت بر عقب نشینی آغاز شده توسط دونالد ترامپ. نتیجه هرج و مرج خونین بود: 13 آمریکایی و حداقل 170 افغانی کشته شده توسط یک بمب افکن خودکشی ، طالبان که به قدرت خود باز می گردند ، غیرنظامیان در حال تلاش برای بیرون آمدن بودند.
اندرسون به افغانستان کمک کرد تا فرار کند. او همچنین دوباره به گزارش، “با سؤال اصلی که همه ما داشتیم ، این بود:” آیا این طالبان قدیمی است یا طالبان جدید؟ ” ما واقعاً نمی دانستیم.
وی گفت: “در اولین سرپرستی خارج از آنجا ، ما دیدیم که همکاران ما در حال مصاحبه با بچه ها هستند که در قندهار معمول لباس پوشیده اند شالوار کامز (او ادامه داد: “و همچنین گروه دیگری از طالبان که در لباس نیروهای ویژه آمریکا لباس پوشیده بودند ،” وی ادامه داد: “و ما دیدیم که آنها دیگر ممنوع نیستند که با تصویر گراون مقابله کنند ، زیرا آنها تلفن های هوشمند داشتند. بنابراین این نوع امید وجود داشت که آنها متفاوت باشند.
“و بنابراین بسیاری از تلاشهای من شامل تلاش برای حضور در جلوی مقامات طالبان ، هر کس که می توانم ، و بچه های این زمینه ، و مشخص می کنند که سرشان در کجا قرار دارد و آیا در واقع آنها گرم و فازی جدید هستند یا قابض قدیمی و طالبان ظالمانه.
“من به خصوص از رهبری ، با دلهره ، دور شدم. احساس نمی کردم که آنها صادقانه با من برخورد کردند … خواه آن مرد در بامیان باشد یا وزیر امور خارجه یا وزیر اطلاعات در کابل.
به نظر می رسد اندرسون در مورد سرنوشت زنان افغان اطمینان بیشتری دارد.
اندرسون گفت: “تقریباً هر زنی که با من ملاقات کردم که به تنهایی توانست با من صحبت کند از من خواسته است تا از کشور خارج شوم.” “نه فقط زنان. تقریباً هر کس که با آنها ملاقات کردم با طالبان از من سؤال کردند ، آیا این یک کارمند دولت است ، دستیار وزارتخانه ها ، مباشرت در هواپیما.
وی گفت: “من با این گروه از زنانی که به طور طولانی با آنها صحبت کردم آشنا شدم و با برخی از آنها پیگیری کردم و آنها می دانستم که چه می آید. من آن را در کتاب نمی گویم ، اما من با یک نفر در تماس بودم. او موفق شد خانواده خود را بیرون بیاورم. ابتدا در مکزیک ، اکنون در ایالات متحده.
“یک زن گفت:” من می دانم چه می آید. من می دانم که آنها چه می کنند. ” و او حتی از آنچه که انتظار می رود چهار سال پیش از صحبت کردن در خارج از خانه هایشان ، که آنها مانند قلعه ها نمی توانند از خانواده خود سفر کنند ، حتی بدتر است.
اندرسون علائم کمی برای خوش بینی را می بیند.
وی درباره مبارزه چند ساله برای قدرت گفت: “جناح هایی در طالبان وجود دارد.” “این به پایان نرسیده است. آیا این اتفاق می افتد؟”
در میان احزاب متخاصم یک است دولت اسلامی آندرسون به نام “داعش فرانکنشتاین” ، داعش خوراسان، که فقط یک نسخه شدیدتر از طالبان است.
وی ادامه داد: “افغانستان هرگز بدون ریختن خون به مرحله جدیدی نرفته است.” وی گفت: “چند کشور مانند آن وجود دارد. این تصور که در غرب داریم ، که شما فقط می توانید از طریق مذاکرات صلح یا نوعی جمع و جور مدنی به آستانه بعدی تاریخ برسید … این اتفاق در دنیای قدیم رخ نمی دهد. در این مکان اتفاق نمی افتد. مراحل جدید همیشه از طریق خونریزی حاصل می شود.
“و من نمی دانم که چگونه آن پویا را می شکنید ، اما این گروه قدرت اکنون آن را شکسته اند ، و آنها آن را نمی شکنند. آنها به دنبال آن با بی عدالتی های جدید هستند که نیاز به بازخرید یا انتقام دارند.
“و یک بار دیگر ، غرب از بین می رود ، زیرا افغانستان مکانی برای شرم و شکست است. اما هنوز هم وجود دارد. دقیقاً مثل این برای اتحاد جماهیر شوروی بود ، دقیقاً مثل آنچه برای ما بود ، و غیره.”