در دهکدهای دور از شهر، زندگی مردی به نام رحمت خلیلی بود. او یک نویسنده بود که با دیم همیشگی افکار و احساسات انسانها را به واژههای خامی تبدیل میکرد. آثار او پر از لحظات زندگی انسانی بود، مانند کولسون وایتهد، نویسنده برنده جایزه پولیتزر.
در یک روز آفتابی، رحمت خلیلی به مصاحبهای دعوت شد. در آن مصاحبه، او به تمام افکار و احساسات خود پای بند امیدواری که از زندگی بر داشت روشنی داد. از همهی اینها، یک جمله از معروفترین آثار وی، “سفر به دنیای جدیدی که هیچ وقت تصور نمیکردیم”، بازتابی شگفتانگیز در مصاحبه او داشت.
در داستانی که او تعریف میکرد، یک جوان بود که تا به حال هرگز از روستای خود خارج نشده بود. اما هنگامی که یک روز به سفری ناشناخته دریایی میپردازد، دنیای جدید و خیره کنندهای را تجربه میکند. این سفر نهتنها برای او بلکه برای خوانندگان نیز جایی از تأمل و آرامش بود.
این داستان، اغوشی از فرهنگ و تاریخ ایرانی داشت. از موسیقی و شعر تا هنر و معماری، همهچیز در آن حضور داشت. این داستان نهتنها مخاطبان ایرانی بلکه مخاطبان جهانی را نیز به خود جذب میکرد.
با ما در مرشدی همراه شوید، و یادآوری کنید که تصویر بالا تزئینی است.