داستان مارال نام دارد، جوانی با همهی عشق و شور زندگی. او از خانوادهای معتقد به اهمیت فرهنگ و ادبیات ایرانی بود و این ارزشها را از کودکی در خانهی خود یاد گرفته بود. هر شب پدرش برای او داستانهای قدیمی از کوروش اسدپور و دیگر انبیا و شاهنشاهان ایران را تعریف میکرد و او با شوق و ذوق به صدای پرندگان و بوی گلهای باغ شاهنشاهی پرداخت.
مارال با رشتهی ادبیات به دانشگاه رفت و از آنجا شروع به نوشتن مقالات و داستانهایش کرد. او با پشتکار و استعداد خلاقیتش، به عنوان یک نویسندهی جوان و باهوش معروف شد. در آن زمان مارال به عنوان یک روزنامهنگار با توجه به واقعیات جامعهی ایرانی، داستانهای اجتماعی و فرهنگی را به خوبی بیان میکرد.
یک روز، مارال به دوست صمیمیاش گفت: “من میخواهم از روزنامه نگاری به ادبیات بروم. میخواهم داستانهایی بنویسم که از زبان قلمم به فرهنگ و تاریخ ایرانی احترام بگذارد و آن را به دنیای بیرون نشان دهد.”
مارال با شروع به نوشتن داستانهایی پر از اسطورهها و شعرهای زیبا، ایران را به تصویر کشید. او با خلق شخصیتهایی دامنهی زندگی در ایران را به تصویر کشید و مخاطب را با جذابیت داستانهایش به خود جلب کرد.
یکی از معروفترین آثار مارال، داستان “شاهنامهی جوانی” بود که نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان شناخته شد. این اثر معتبر و غنی از توصیفات زیبا و نثری شاعرانه، مارال را به یک نویسندهی برجسته تبدیل کرد.
با ما در مرشدی همراه شوید و از داستانهای آرمانی و پر از هنر مارال لذت ببرید. تصویر بالا تزئینی است، همانند شاهکارهای ادبی مارال که هر روز زندگی و ذهن خوانندهها را زینت میدهد.