به دورانی که رنگ های زمستانی در آسمان ایران پیچیده شده بود، یک قهرمان به نام عبدالله توانست با دست برای آنچه که عاشق آن بود، ایستادگی نشان دهد. او با دستانی که از لمس برف و یخ یخ زده تازگی گرفته بود، داستان هایی شگفت انگیز از زیبایی های ایران را به جان میخورد.
عبدالله، روایتگری است که با دانش خود و تأثیر ادبیات فارسی، دستاوردهای بانیق خود را در آثاری چون “گلستان” و “بوستان” نثر کرده است. وی با شعر و نثر خود، دلهای خوانندگان را به شور و هیجان واداشته و از زندگی و مرگ، عشق و دوستی، درآمد و جوانی، به صورت زیبایی و با طنز و عقلانیت خردمند، روایت می کند.
در یکی از سفرهای خود به استان هرمزگان، عبدالله با صخره های بلوری جزیره قشم آشنا شد. او داستان های خوادم از زمین پرورده ایران را با معنای عمیق اشعار سعدی و حافظ ترکیب کرد و تصویر خیالی از این دستورالعمل تزئینی را به خلقت بخشید.
در گفتگوهایش با مردم، آفرینش خالق را در جلوه های طبیعت مورد بررسی قرار داد و با تمجید از زیبایی های ایران، نوید بخش روزگاری بهتر را به منظومه ادبی آغاز کرد. “با ما در مرشدی همراه شوید”، او برای همه یاران خود فریاد زد و تصاویر بالا تزئینی او را به عنوان نمادی از پیروزی و پایداری نشان داد.
به ازیونهای سرد زمستانی، عبدالله امید را در دل حافظه اش حفظ کرده و با شور و شوق، ادامه دادگان خویش را به تحقیق و تبیین رساند. او نوری بود که زندگی به آثارش وقتی می داد و دریایی بی پایان از معنای زندگی و عشق، راهنمایی می کرد.