نویسنده ، یک محقق حقوقی افغان به دلایل امنیتی ناشناس می نویسد ، استدلال می کند که محرومیت سیستماتیک افغانستان از زنان از زندگی عمومی باعث شده است که ملت به طور فاجعه آمیز برای بلایای طبیعی آماده نشده باشد ، با نیمی از جمعیت که حتی از زمین های زلزله ای رنج می برند که می توانند از زمین های بی نظمی بمانند و از آن بازیافت شوند ، در صورتی که زنان اجازه داده می شوند که به عنوان کارآموزان خدمت می کنند ، به عنوان کارگروه ها خدمت می کنند.
زمین بار دیگر در زیر افغانستان لرزید و وقتی کارگران نجات بدن را از زیر آوار بیرون کشیدند ، یک حقیقت ویرانگر روشن شد: نیمی از جمعیت ما حتی در تاریک ترین ساعت ما نامرئی است.
همانطور که پس لرزه ها همچنان به مناطق زلزله زلزله ادامه می دهند ، تصاویر و فیلم هایی که از منطقه فاجعه بیرون می آیند ، داستانی آشنا و دلهره آور را بیان می کنند. مردان در خانه های فرو ریخته حفر می شوند. پزشکان مرد با زخمی ها رفتار می کنند. مقامات مرد تلاش های امدادی را هماهنگ می کنند. اما زنان و دختران افغانستان در این روایت بقا و بهبودی کجا هستند؟
آنها در آنجا هستند ، البته در زیر آوار ، گریه می کنند و برای کمک به آنها گریه می کنند و در سکوت رنج می برند. آنها مادرانی هستند که فرزندان خود را در خانه های آسیب دیده می بندند ، دختران نیز می ترسند از مراقبت های پزشکی خارج شوند ، متخصصان پزشکی زن که از انجام کارهایی که سالها آموزش دیده اند ممنوع است. با این حال ، در مستندات رسمی این فاجعه ، آنها نیز ممکن است وجود نداشته باشند.
این پاک کردن تصادفی نیست ؛ این سیاست است تحت حاکمیت طالبان ، زنان به طور سیستماتیک از زندگی عمومی خارج شده اند ، که از بیشتر مشاغل ممنوع است و از حضور در رسانه ها ممنوع است. اکنون ، همانطور که ملت ما هنوز با فاجعه طبیعی روبرو می شود ، ما شاهد هستیم که چگونه این محدودیت ها برای موارد اضطراری مکث نمی کند. آنها را پیچیده می کنند.
این زمین لرزه جان صدها نفر را داشته و هزاران نفر زخمی و بی خانمان را به خود اختصاص داده است. اما برای زنان و دختران افغان ، این ویرانی فراتر از ساختمانهای فروپاشی و جاده های مسدود شده است. هنگامی که پزشکان و پرستاران زن از کار ممنوع می شوند ، چه کسی با زنان مجروح که توسط کادر پزشکی مرد قابل معاینه نیست ، رفتار می کند؟ هنگامی که زنان نمی توانند در پوشش رسانه ای ظاهر شوند ، چگونه می توان دامنه کامل نیازهای آنها را ارزیابی کرد؟ هنگامی که کارگران کمک کننده زن از کار آزادانه ممنوع هستند ، چگونه می توانیم اطمینان حاصل کنیم که تسکین به زنان و کودکانی که بیشتر به آن احتیاج دارند می رسد؟
وقتی فهمیدم که هیئت امداد قطر – که به ما کمک می کند تا در ساعت نیاز ما به ما کمک کند ، طنز بی رحمانه بر من گم نشد. در اینجا یک رهبر زن بود که برای کمک به کشوری که زنان را از حضور در هر موقعیت دولتی ، حضور در دانشگاه ، حتی در بیشتر بخش ها ممنوع کرده است ، ممنوع کرده است. این تضاد نمی تواند واضح تر باشد: زنی که برای کمک به نجات جان افراد در مکانی که زنان محلی از انجام همان کارها ممنوع هستند ، در حال پرواز است.
این زمین لرزه شباهت های بی نظیری با فاجعه 2023 در غرب افغانستان که منجر به کشته شدن نزدیک به 3000 نفر شد. سپس ، مانند اکنون ، قربانیان در مسکن عادی زندگی می کردند که هنگام حرکت زمین مانند کاغذ خرد می شدند. سپس ، مانند اکنون ، زنان و دختران در حالی که تا حد زیادی از تلاش های امدادی محروم بودند ، رنج رنج می بردند. ما از آن فاجعه چیزی یاد نگرفتیم زیرا ما از تصدیق نیمی از جمعیت خود به عنوان بخشی از راه حل خودداری می کنیم.
بحران مسکن افغانستان فقط مربوط به فقر نیست. این در مورد سیستمی است که توسعه جامع را رها کرده است. هنگامی که زنان را از نیروی کار ، از آموزش و پرورش ، از زندگی عمومی محروم می کنید ، دسترسی به نیمی از مهندسین ، معماران ، پزشکان و رهبران جامعه خود را از دست می دهید. شما دیدگاه ها و تخصص های لازم برای ایجاد جوامع انعطاف پذیر را که می تواند در برابر بلایای طبیعی و فاجعه های اجتماعی مقاومت کند ، از دست می دهید.
جامعه بین المللی با همدلی ، این بلایا را با همدردی ، کمک و تسلیت می فرستد. اما آنها همچنین باید بدانند که بحران های بشردوستانه افغانستان نمی توانند از نقض حقوق بشر آن جدا شوند. هر محدودیتی که در مورد زنان و دختران ایجاد می شود ، کل جامعه ما را در برابر بلایای طبیعی ، چه طبیعی و اعم از انسان ساخته ، آسیب پذیرتر می کند.
در گزارش من ، من با زنانی صحبت می کنم که همه چیز را برای به اشتراک گذاشتن داستانهای خود به خطر می اندازند ، زیرا آنها می دانند که جهان باید آنها را بشنود. آنها در مورد زنان مجروح که از جستجوی مراقبت پزشکی می ترسند ، در مورد دختران به دام افتاده در خانه های آسیب دیده و هیچ کس برای کمک به آنها ، در مورد معلمان زن و پزشکانی که می توانند جان خود را نجات دهند اما در عوض طبق قانون محدود به خانه های خود هستند ، به من می گویند.
این زنان درک می کنند که بسیاری از سیاست گذاران از تصدیق خودداری می کنند: بهبودی پایدار مستلزم مشارکت همه است. شما نمی توانید در حالی که نیمی از جمعیت آن را به مستثنی می کنید ، جامعه ای را بازسازی کنید. شما نمی توانید در حالی که نیمی از صدای آنها را خاموش می کنید ، جوامع انعطاف پذیر ایجاد کنید.
از آنجا که بحران فوری این زمین لرزه فروکش می کند ، کار طولانی مدت بهبودی آغاز می شود. اما این کار مانند گذشته ، اگر همچنان نادیده گرفتن زنان و دختران افغانستان باشد ، شکست خواهد خورد. انعطاف پذیری واقعی – نوعی که می تواند در برابر زمین لرزه های آینده ، خشکسالی و سایر بلایای مقاومت مقاومت کند – مشارکت کامل همه افغان ها را نشان می دهد.
زمین زیر پاهای ما ممکن است ناپایدار باشد ، اما تعهد ما به درج همه صداها در بهبود افغانستان باید غیرقابل توصیف باشد. نیمی از نامرئی از جمعیت ما سزاوار است که نه تنها در مواقع بحران ، بلکه در کار روزانه ایجاد جامعه ای که می تواند هرگونه چالش را در پیش بگیرد ، دیده شود ، شنیده شود و شامل شود.
تا زمانی که این اتفاق نیفتد ، ما با نیمی از قدرت ، نیمی از خرد خود و نیمی از امید خود ، با فاجعه روبرو خواهیم شد. افغانستان سزاوار بهتر است. زنان و دختران افغان سزاوار بهتر هستند. و جهان نباید از دامنه کامل رنج ما یا پتانسیل ما دور باشد.
این مقاله توسط یک محقق حقوقی ناشناس افغانستان نوشته شده است که هویت آن به دلیل نگرانی های امنیتی مداوم و شدید ، نمی تواند علناً فاش شود.
نظرات بیان شده در تفسیر حقوقدان تنها مسئولیت نویسنده است و لزوماً بازتاب نظرات ویراستاران فقها ، کارمندان ، اهدا کنندگان یا دانشگاه پیتسبورگ نیست.