به عنوان سفیر انگلیس از سال 2015 تا 2017 ، من از نزدیک دیدم و در مذاکره در مورد پاسخ بین المللی به تصاحب حوثی های بخش های بزرگی از یمن که از سال 2014 با جدیت آغاز شد ، درگیر شدم. من پس از سال 2017 به یمن از دیدگاه ضد تروریسم ادامه دادم. داستانی که به طور مناسب گفته نشده است ، چگونه جامعه بین المللی پاسخ خود را در سال 2014 به دست آورد. اما پس از آن به تدریج طی چهار سال بعد راه خود را از دست داد و به توافق نامه شرم آور استکهلم در دسامبر 2018 پایان داد.
قطعنامه 2140 شورای امنیت سازمان ملل از نوامبر 2014 به طور دقیق مقصر مقصر بودن آنچه در یمن اتفاق می افتد (“تهدید صلح و ثبات”) ، تحریم هایی را برای رئیس جمهور پیشین صالح و دو فرمانده جنبش حوثی ها ، که در آن زمان با صالح متحد بود ، تحمیل کرد. رئیس جمهور هادی پیش از این به عنوان معاون صالح خدمت کرده بود ، اما در نتیجه ناآرامی های به اصطلاح “بهار عربی” به عهده گرفته بود و به طور جدی از گفتگوی ملی که هدف از پیشرفت سیاسی از طریق مشورت با حوزه های انتخابیه متنوع یمن ، از جمله حوثی ها بود ، حمایت می کرد. جامعه بین المللی با چند استثناء سرکش مانند ایران ، فهمید که هادی هم قانونی و هم خوش خیم است و صالح اتحادیه راحتی با حوثی ها را جعل کرده است زیرا هر دو برای قدرت مطلق حریص بودند و هیچکدام آرزو نمی کردند روند گفتگوی ملی را موفق کنند.
در چهار ماه دیگر ، حوثی ها تعقیب هادی ، که از صنعا به عدن فرار کرده بود ، پادشاهی عربستان سعودی به درخواست دفاع از خود از دولت شناخته شده بین المللی (IRG) پاسخ داد ، که از ماده 51 منشور سازمان ملل استفاده کرد. آنها با توجیه قانونی واضح ، آنها وارد جنگ داخلی یمنی در کنار IRG شدند. حوثی ها و صالح هر دو به طور غیرقانونی به دنبال قدرت گرفتن در یمن بودند و از نظر اخلاقی فراتر از رنگ پریده بودند ، در نمایندگی تنها بخش کوچکی از جمعیت (حوثی ها یک گروه فرهیخته در فرقه زیدی هستند و آنها اکثریت سنی را تحقیر می کنند و وحشیانه می کنند). وقتی من به عنوان سفیر را به دست گرفتم ، هیچ سوالی نبود که افراد خوب و افراد بد در این درگیری چه کسانی بودند. ما در کنار هادی و سعودی ها بودیم.
توافق نامه استکهلم جایگاه مورد نیاز خود را برای راه اندازی کمپین بین المللی باج گیری خود به حوثی ها داد.
پس چه اشتباهی رخ داد؟ اساساً جامعه بین المللی توسط تعدادی از تعصبات و تصورات غلط ، از جمله در مورد حرمت اخلاقی فعالیت های بشردوستانه ، مورد توجه قرار گرفت. مگر اینکه سعودی یا عمانی باشید ، یمن می تواند مسیری طولانی به نظر برسد ، یک نگرانی حاشیه ای برای غرب در مقایسه با مناطق درگیری سیاسی و استراتژیک تر مانند عراق ، سوریه ، حتی لیبی. در چنین شرایطی و به ویژه قبل از اینکه دونالد ترامپ این تفکر را به چالش بکشد ، کشورهای غربی به طور پیش فرض برای دیدن بحران هایی مانند آن در یمن از طریق لنز تقریباً منحصراً بشردوستانه. برای من ، وزارت توسعه بین المللی منابع و تأثیر بیشتری برای تحمل سیاست یمن لندن نسبت به دفتر خارجی و مشترک المنافع داشت. هر چیزی که در تحویل بشردوستانه دخالت کند ، با تعریف یک چیز بد بود و تلاش های تحت حمایت سعودی و اماراتی IRG برای بازگرداندن قلمرو خود از حوثی ها در آن دسته قرار گرفت.
جامعه بین المللی افراد خوب نسبت به بسیاری از مردم در لابی کردن منسجم و مؤثر است. بعداً آنها را در شورای امنیت تماشا کردم تا اینکه معافیت بشردوستانه را به همه رژیم های تحریم های خود ، از جمله یکی از داعش ، معرفی کرد. این جامعه همچنین تعدادی از تعصبات قریب به اتفاق دارد که به طور گسترده ضد غربی و به طور خاص با اسرائیل و عربستان سعودی خصمانه هستند. گروه های فشار مانند Oxfam و عفو با جامعه حقوق بشر همکاری کردند و لابی بشردوستانه را تقویت کردند که توسط دفتر سازمان ملل برای هماهنگی امور بشردوستانه (OCHA) هدایت شد. هربار که حوثی ها موفق می شدند حملات هوایی سعودی را به یک هدف غیرنظامی (دقیقاً مانند حماس در غزه اکنون) بکشند ، من و دولت من و سایر مقامات غربی در معرض لابی های هشدار دهنده در مورد ناحق سعودی ها قرار گرفتیم. به نظر نمی رسید که هیچ یک از این گروه ها به دستگیری حوثی ها ، شکنجه و قتل یمنی های معمولی (بیش از آنچه در مورد حماس انجام می دهند با فلسطینی های معمولی انجام می دهند) اهمیت نمی دهند.
اروپای غربی به طور فزاینده ای نسبت به درگیری سعودی در یمن شک و تردید شد. انگلیس و ایالات متحده سخت تر و سخت تر بودند که خط اصلی خود را در مورد این که چرا باید سعودی ها و IRG را پشت سر بگذاریم ، و وزیر امور خارجه ایالات متحده ، جان کری ، تحت تأثیر عمانی ها ، یک خط به طور فزاینده ای ضد سودی را به دست آوردند و به هر قیمتی صلح می کردند. در زمان مذاکرات صلح کویت در سال 2016 ، فقط بیش از یک سال پس از ورود سعودی ها به جنگ ، اجماع بین المللی این بود که به حوثی ها باید هر آنچه را که خواستار متوقف کردن جنگ بودند ، داده شود. سعودی ها با نگرانی از شهرت خود و سایر سهام بین المللی ، آماده بودند تا تقریباً هر توافق نامه ای ثبت نام کنند ، اما حوثی ها تصمیم گرفتند برای پیروزی کامل کنار بیایند و آنها مذاکرات کویت را رها کردند.
عربستان سعودی با تغییر دولت ایالات متحده در ژانویه سال 2017 به او احترام گذاشت و با متحدین عرب خود ، حمایت خود را از نیروهای IRG افزایش داد و حوثی ها را به ویژه در سواحل دریای سرخ به عقب سوق داد. پیشروی شمال از Mokha به Hodeida بسیار دردناک بود اما Hodeida در اواخر سال 2018 سقوط کرد ، هنگامی که سعودی ها اشتباه فاجعه بار کشتن جمال خاشگی را انجام دادند. این امر باعث عصبانیت بین المللی ، بازی در خصومت غربی های موجود شد و این امر را برای رئیس جمهور ترامپ غیرممکن کرد که سعودی ها را از مخالفت بین المللی با مبارزات انتخاباتی خود در یمن محافظت کند. سازمان ملل متحد خواستار این است که هیچ کاری انجام شود که بتواند تصویب منابع بشردوستانه از طریق هودیدا را قطع کند و توافق نامه استکهلم در دسامبر سال 2018 امضا شد. در تئوری ، این قرار بود اطمینان حاصل شود که حوثی ها هودیدا را کنترل نمی کنند اما هیچ تلاشی برای نظارت یا اجرای آن و اجرای آن از روز اول انجام نشده است.
این توافق نامه ظالمانه برای جلوگیری از کنترل مجدد IRG در 5 سال از استاز نظامی ، که در طی آن سعودی ها به هر قیمتی از انصراف از یمن بیشتر مضطرب تر شدند. حوثی ها روی این اضطراب بازی کردند و سعودی ها را ترغیب کردند که به سمت درک این موضوع که قیمت آنها در صلح در مرز جنوبی خود باقی مانده و عاری از حملات هواپیماهای بدون سرنشین به زیرساخت های آنها ، حمایت از یک نقش غالب برای حوثی ها در مذاکرات صلح یمن یمن باشد. و پرداخت مقدار زیادی از پول حمایت که به عنوان صندوق های بازسازی پوشیده می شود. تصور کنید که آیا جامعه بین المللی عصب خود را نگه داشته و از بازپرداخت IRG در کل سواحل دریای سرخ یمن حمایت کرده است. ما در معضلی قرار نمی گیریم که امروز با آن روبرو هستیم.
البته ، بی پروا و پرخاشگری حوثی در دریای سرخ در طول سال 2024 ، و اکنون به طور مستقیم در برابر اسرائیل تا به امروز ، نشان داده است که چقدر احمقانه است که تصور کنید که آنها می توانند به آنها اعتماد کنند تا بتوانند در یک نقش مسئول و حاکم در یمن مستقر شوند. و اینکه چگونه توافق نامه استکهلم جای خود را برای راه اندازی کمپین بین المللی باج خواهی خود به آنها داد. اما درگیری خاورمیانه از 10/7 نیز مجموعه ای از فرصت ها را برای تصحیح سیاست های دلخراش گمراه شده نسبت به ایران ، حوثی ها و بقیه “محور مقاومت” باز کرده است.
موفقیت های نظامی اسرائیل در برابر حزب الله و ایران لبنان و در نتیجه فروپاشی سوریه اسد ، ما را دعوت می کند تا مجدداً فرصتی را برای تأمین نتیجه قابل قبول تر در منطقه بررسی کنیم. اسرائیلی و حتی بیشتر ، اعتصابات ایالات متحده به حوثی ها آسیب پذیری خود را در برابر نیروی نظامی برتر نشان داده اند ، به ویژه هنگامی که ما از اوچا و دیگران که بندرهای دریای سرخ و فرودگاه صنعا را به عنوان سایت های ساکراسکت می دانند ، امتناع می ورزیم که به دلیل اهمیت آنها برای تحویل بشردوستانه نمی توانند هدف قرار گیرند. حتی سازمان ملل نیز اشتهای خود را برای دفاع از حوثی ها از دست داده است ، که استکبار و وحشیگری آنها به گونه ای است که آنها آدم ربایی و سوء استفاده از بشردوستانه ، از جمله کارمندان سازمان ملل و همچنین ایجاد ناامن دریای سرخ برای عملیات تحویل بشردوستانه است.
به نظر می رسد در دولت ترامپ عدم اطمینان در مورد چگونگی هماهنگی رشته های مختلف سیاست خاورمیانه وجود دارد: آیا می توان در همان زمان طرفدار اسرائیلی و طرفدار Qatari بود؟ آیا می توانید یک سیاست جنبشی را برای برقراری مجدد بازدارندگی با حوثی ها دنبال کنید ، در حالی که به دنبال معامله با ایران در مورد برنامه های هسته ای و موشکی و پیگیری آن از جنگ نامتقارن علیه اسرائیل و عربستان سعودی هستید؟ کمپین بمباران هفت هفته ای که ایالات متحده علیه حوثی ها انجام داد ، مطمئناً روی این گروه تأثیر گذاشت و به رهبری ، درآمد ، زیرساخت ها ، نصب های نظامی و سلاح های خود خسارت وارد کرد.
کمتر مشخص است که توافق آتش بس که به پایان رسید ، هر چیزی را برای طولانی مدت برطرف کرده است. حوثی ها ادعا می کنند که پیروزمند ، ناتوان و هنوز هم متعهد به حمله به منافع اسرائیلی هستند. حتی اعلامیه رسمی عمانی در مورد آتش بس شامل یک تضاد چشمگیر است و می گوید همه حمل و نقل تجاری اکنون ایمن خواهد بود اما اذعان می کند که این تنها آمریکایی ها و حوثی ها هستند که موافقت کرده اند که از حمله به یکدیگر جلوگیری کنند. بهترین حالت ، احترام در دریای سرخ تا چند ماه تمدید خواهد شد ، اما حتی در این صورت شرکت های حمل و نقل و بیمه معتقدند که عملیات با خیال راحت از سر گرفته می شود. با این حال ، حوثی ها با موشک ها و هواپیماهای بدون سرنشین به اسرائیل حمله می کنند و اسرائیل به صورت جنبشی پاسخ می دهد ، از جمله با تلاش برای کشتن رهبر ، عبدال ماسلیک الوثتی.
توافق نامه استکهلم جایگاه مورد نیاز خود را برای راه اندازی کمپین بین المللی باج گیری خود به حوثی ها داد.
آنچه به نظر می رسد از برنامه های دشمنان مختلف حوثی ها مفقود شده است ، تعامل معنادار با IRG و شورای انتقالی جنوبی در عدن و تعیین و تخصیص منابع لازم برای تقویت مبارزات نظامی خود علیه حوثی ها است. مطمئن ترین ضمانت پایان دادن به تهدید حوثی ها برای آزادی ناوبری آبهای بین المللی این است که آنها را به طور کلی از سواحل دریای سرخ برگردانید. به عبارت دیگر ، برای پاره کردن توافق نامه استکهلم ، که آنها از روز اول نقض کرده اند ، و هودیدا و ساحل بین آنجا و مرز سعودی را همانطور که باید در سال 2019 انجام می داد ، گرفتند. آنچه مشخص نیست این است که آیا سعودی ها با توجه به تمایل خود برای بیرون کشیدن خود از جنگ داخلی یمنی ، اشتها دارند. فقط ایالات متحده و به ویژه رئیس جمهور ترامپ می توانند آنها را از نیاز به این و قابلیت اطمینان ایالات متحده از آنها در برابر حوثی ها اطمینان دهند. فقط ایالات متحده می تواند ائتلاف بین المللی لازم را برای زیربنای این تعمیرات اساسی سیاست های بین المللی در مورد حوثی ها جمع کند.
از این رو برای ایالات متحده ضروری است که به گزینه های سیاست گذاری آن پیش از این که دور جدیدی از تشدید رخ می دهد ، بین اسرائیل و حوثی ها فقط یا مستقیماً درگیر ایران باشد. برای دستیابی به نتیجه گیری ، با توجه به اینکه ایران شریک ارشد در محور مقاومت است و ایران تهدید استراتژیک برای صلح جهانی را از طریق برنامه هسته ای خود به وجود می آورد ، ایالات متحده باید دقیقاً تصمیم بگیرد که اهداف سیاست ایران خود چیست و سپس سیاست یمن خود را با آنها هماهنگ می کند. ایرانیان با خوشحالی مذاکرات با ایالات متحده را برای خرید زمان و گذشت از این لحظه از خطر وجودی می گذارند که دولت ترامپ با جدول زمانی انتخاباتی ایالات متحده پریشان نشود. اگر هدف دستیابی به نوعی JCPOA به علاوه ، یک توافق بین المللی است که به تأخیر می اندازد اما تکامل تهدید ایران را خاتمه نمی دهد ، پس تهدید به پاسخگویی ایران در برابر بدرفتاری حوثی ها معنی ندارد.
به نظر من این یک فرصت منحصر به فرد برای مجبور کردن تغییر در ایران است. اگر نه تغییر رژیم (که با توجه به ضعف فعلی جمهوری اسلامی امکان پذیر است) ، پس رها یا نابودی همه برنامه های تهاجمی ایران: غنی سازی هسته ای ، توسعه موشک بالستیک ، جنگ نامتقارن از طریق حوثی ها ، حزب الله ، شبه نظامیان پروکسی عراقی و سایر مؤلفه های این محور. این امر به تعیین و احتمالاً زور نیاز دارد. اگر این جایی باشد که ما به سر می بریم – و اشتباه نکنید ، جمهوری اسلامی و حوثی ها ماهیت خود را تغییر نخواهند داد و فقط در صورت مجبور به انجام این کار ، رفتار خود را تغییر می دهند – پس ما باید با هم با ایران و حوثی ها روبرو شویم ، با این که حوض ها فقط اگر در جنگ داخلی یمنی با شکست روبرو شوند ، می توانند از دستور تهاجمی خود دست بکشند.