دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریكا ، از زمان تصدی مقام ، در خاورمیانه به طلا رفته است. وی یک عملیات نظامی چشمگیر را علیه برنامه هسته ای ایران آغاز کرد و با برچیدن وسیع تر قدرت منطقه ای این کشور ساخته شد. وی سپس آتش بس بین اسرائیل و ایران را نشان داد و تمایل به گفتگو با دولت ایران را نشان داد. این نتایج امیدوار است که اگر ایالات متحده بتواند بر روی اساسی – ادامه مهار و تضعیف بیشتر ایران – تمرکز کند و از بیش از حد بیشمار سایر اهداف سیاست های منطقه ای خودداری کند ، خاورمیانه ممکن است سرانجام ثبات و عادی را که مدتهاست از آن برخوردار است ، داشته باشد.
اما این منطقه خوش بینی مشابهی را مشاهده کرده است: پس از جنگ یوم کیپور در سال 1974 ، شکست ایران و سپس عراق از سال 1988 تا 1991 ، و پس از تسخیر طالبان در سال 2001. در هر مورد ، خاورمیانه به یک نقطه بحرانی خطر آمریكا رسیده بود و باعث مداخله موفق آمریكا شد و به دنبال كارزارهای دیپلماتیک برای قفل شدن در این لحظه های ثبات است. به عنوان مثال ، کمپ دیوید روابط عادی بین مصر و اسرائیل را توافق می کند و اسرائیل و اردن بعداً پیمان صلح خود را امضا کردند.
با این حال ، پس از مدت کوتاهی از صلح ، منطقه همیشه به هرج و مرج بازگردد. برای اولین بار انقلاب ایران و حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در سال 1979 آمد. توافق نامه اسلو ، که یک روند صلح بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها ایجاد کرد ، در نهایت پس از سال 2000 فرو ریخت. حمله آمریکایی پس از حملات 11 سپتامبر ، مانند یک اتحاد جماهیر شوروی قبل از آن ، قبل از آن ، قدرت را به پایان رساند و در نهایت به پایان رسید و در نهایت با پایان دادن به آن به پایان رسید. حمله به عراق دو دهه درگیری از جمله نبردهای غیرمستقیم با ایران و مبارزه مستقیم با القاعده از دولت اسلامی یا داعش را پیش بینی کرد.
این تاریخ بیانگر خرابی سیاست های چند دهه آمریکا است. سالهاست که ایالات متحده توانسته است خاورمیانه را از تسلط خصمانه تضمین کند ، اما سیاست مهار در آنجا به طرز چشمگیری با آن در آسیا و اروپا متفاوت بود. سرانجام کشورهای آسیایی و اروپایی نهادهای داخلی پایدار و سیستم های همکاری منطقه ای را تأسیس کردند و ایالات متحده را برای تمرکز بر سازماندهی امنیت جمعی علیه چین و روسیه ترک کردند. با این حال ، در خاورمیانه ، ایالات متحده مجبور شده است مکرراً در درگیری های داخلی و منطقه ای که ثبات و مهار آن را تحت تأثیر قرار می دهد – حتی پس از گذشت اتحاد جماهیر شوروی از صحنه ، مداخله کند.
اما این بار ممکن است وضعیت متفاوت باشد. به لطف یک سال و نیم جنگ ، ایران و پروکسی های آن بسیار ضعیف هستند. رهبران جدید در حال تغییر شکل پویایی قدرت منطقه در غیاب تهران هستند. بنابراین دولت ترامپ فرصتی برای انجام آنچه پیشینیان خود نمی توانستند و واقعاً منطقه را تثبیت می کنند ، انجام می دهد.
تحت مدیریت جدید
از زمان فروپاشی داعش ، ایران مولد اصلی بی ثباتی منطقه ای خاور میانه بوده است. گروه های پروکسی آن حملات به اسرائیل ، نیروهای آمریکایی ، کشورهای خلیج فارس و کشتی های تجاری در دریای سرخ انجام داده اند. اما پس از حمله 7 اکتبر 2023 حماس به اسرائیل ، ابزارهای تهران تا حد زیادی تبخیر شده اند. حماس و حزب الله توسط حمله های اسرائیل به طور قابل توجهی تخریب شدند. رژیم اسد در سوریه به هم ریخت و سیستم های دفاع هوایی هسته ای ، موشک و تهاجمی ایران توسط اسرائیل و ایالات متحده تخریب شده است. ایران هنوز هم می تواند بر تأثیر خود در عراق و حوثی ها حساب کند و حداقل بقایای برنامه هسته ای خود را دارد. اما نمی تواند این واقعیت را از بین ببرد که این اشکالات تقصیر آن است ، ابتدا با اجازه دادن به پروکسی های خود برای حمله به اسرائیل و سپس با پیوستن به طور مستقیم ، در سال 2024. در نتیجه ، مسیر به سمت ثبات منطقه ای اکنون بسیار نرم تر است.
نزول تهران با ظهور کارگزاران جدید قدرت در خاورمیانه همزمان شده است. اسرائیل ، ترکیه و کشورهای خلیج فارس به بازیگران اصلی بین المللی تبدیل شده اند و خود را در اقتصاد جهانی ادغام می کنند و اصلاحات داخلی را انجام می دهند که هم پیشرفت می کند و هم جمعیت جهان وطن و اقتصادهای خود را منعکس می کند. به غیر از رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان ، رهبران این منطقه روابط رسمی و غیررسمی با اسرائیل را در مورد ضررهای عظیم غیرنظامی در غزه رها نکرده اند. رهبران عرب این اعتماد به نفس جدید را با پذیرایی از دولت جدید سوریه نشان داده اند ، و تصمیم می گیرند که به تاریخ تروریستی رئیس جمهور احمد الشرا نگاه کنند و با اردوغان هماهنگ شوند تا دولت ترامپ را که در ابتدا رهبر دمشق را در بر می گیرد ، تحت فشار قرار دهد.
از طرف خود ، ایالات متحده از زمان وقوع جنگ در غزه نقش منطقه ای بسیار مؤثرتری را تحت عنوان روسای جمهور بایدن و ترامپ بازی کرده است. نه به دور از منطقه محور و نه به هر مشکل اجتماعی ، سیاسی و امنیتی فرو رفته است. ترامپ در سخنرانی در طول گشت و گذار در خاورمیانه در ماه مه ، ترامپ اظهار داشت که این منطقه توانایی توسعه سعادت و صلح را به تنهایی دارد و تنها با برخی از حمایت های آمریکایی. ترامپ در صورت امکان از طریق مذاکرات ، تهدیدهای نظامی را اداره می کند. هنگامی که دیپلماسی امکان پذیر نیست ، وی برای دستیابی به اهداف محدود و قابل توجهی که آمریکایی ها می توانند درک کنند ، به نیروی نظامی گسترده و سریع متکی است – از جمله محافظت از آزادی ناوبری و متوقف کردن توسعه یک بمب هسته ای ایرانی. به طور خلاصه ، دکترین پاول در دهه 1980 را به روز کرده است ، که اظهار داشت که نیروی نظامی باید آخرین راه حل باشد اما در صورت لزوم باید با قاطعیت مورد استفاده قرار گیرد ، با اهداف واضح از منافع ملی و پشتیبانی مردمی. ترامپ از داشتن استیو ویتکوف و تام باراک به عنوان فرستاده ، تیمی آگاه است که از اعتماد او برخوردار است. و او مجبور نیست به همان اندازه با مسکو رقابت کند ، یک مشکل ساز چند ساله که نتوانسته است از شرکای خود در ایران و سوریه حمایت کند.
بار دوم جذابیت
اگر این لحظه مناسب برگزار شود ، مسیر ثبات ماندگار این است که بیشتر تهدید ایران را در بر می گیرد ، با واشنگتن که توسط شرکای خود ، با و از طریق شرکای خود کار می کند. اگرچه دشوار است ، این نتیجه غیرممکن نیست. در دهه 1990 ، به دنبال شکست خود در جنگ عراق ، ایران همه در منطقه به پشت بود. بنابراین دولت ترامپ باید توجه داشته باشد که چرا ایران پس از سال 2000 آغاز شد و ضرب و شتم ضرب و شتم از طریق لوانت و فراتر از آن و ساخت برنامه های عظیم موشکی هسته ای و بالستیک در مواجهه با مخالفت آمریکایی ، عرب و اسرائیل.
دو توضیح مکمل برای آنچه اشتباه رخ داده است وجود دارد. اولین مورد این است که این ائتلاف سست بر موضوعات دیگر ، در نهایت کمبود کمتری ، از جمله ضد تروریسم ، جنگ در افغانستان و عراق ، بهار عربی و روابط اسرائیل و فلسطین متمرکز شده است. دوم این است که بازیگران منطقه ای ماهیت تهدید ایران را مورد اختلاف قرار دادند و به همین ترتیب آنها اقدام به راه اندازی درمانی کردند که هم متنوع و هم ناکارآمد بودند.
برای رسیدگی به تهران ، واشنگتن هم تغییر رژیم و هم نزدیکی را در نظر گرفت. اما در نهایت تمایلی به پرداختن به خطرات کامل ایران نداشت ، ایالات متحده و دیگران به مذاکرات روی آوردند. آنها امیدوار بودند که با رفتار با ایران به عنوان حالت عادی ، هر دو می توانند مشکلات خاص را حل کنند و آن را به سمت یک نزدیکی گسترده تر با منطقه سوق دهند. فرض در اینجا این بود که وقتی با درک کافی ، گفتگو و امتیازات روبرو شد ، ایران بی اعتمادی و ناامنی خود را می زد ، پروژه های هسته ای و موشکی خود را متوقف می کرد و از تحریک شبکه پروکسی خود جلوگیری می کرد. این گروه پاسخ های نظامی را بیهوده می دانستند ، زیرا فرض می شد ایران تسلط تشدید دارد. در نتیجه ، واشنگتن و یک ائتلاف بین المللی در سال 2015 توافق هسته ای با این کشور را مورد حمله قرار دادند. اما این توافق نامه فقط موقتی بود ، هیچ کاری برای محدود کردن رفتار بی ثبات کننده گسترده ایران انجام نداد و به رژیم منابع جدید درآمد داد. در نتیجه ، اولین دولت ترامپ در سال 2018 عقب نشینی کرد.
تحولات در خاورمیانه از 7 اکتبر نشان داده است که ایران مانند یک وضعیت عادی رفتار نخواهد کرد ، مهم نیست که چه تحلیلگران ممکن است بخواهند. مذاکرات به تنهایی می تواند کشور را کند کند ، اما آنها آن را خسته نمی کنند. اما اقدامات قاطع نظامی می تواند توانایی های ایران را فلج کند و طعم آن را برای درگیری تحریک کند ، زیرا توهین های عراق و رویارویی ایالات متحده با ایران در خلیج فارس در سال 1988 ، کشتار کوودز فرمانده قسم سلیمانی در سال 2020 و تاکنون عملیات نظامی اسرائیلی و ایالات متحده همگی دارند.
با توجه به این امر ، واشنگتن باید از بین بردن برنامه سلاح های هسته ای ایران و شکست نیروهای پروکسی خود در اولویت قرار دهد. پیروزی می تواند منجر به افتتاحیه جامع دیپلماتیک یا حتی ایران متفاوت شود. اما گفتگوی تجدید شده یا تغییر رژیم نباید برای خودشان اهداف باشد. درعوض ، ایالات متحده باید بر اطمینان از اینكه ایران هیچ برنامه هسته ای را كه می تواند از آن برای توسعه سلاح استفاده كند ، حفظ كند.
روز را تصرف کنید
برای دستیابی به این هدف ، واشنگتن باید فشار اقتصادی و در صورت لزوم ، تا زمانی که ایران بر روی برنامه های سلاح سازی خود تمیز شود و تمام یا تقریباً همه غنی سازی اورانیوم را برای دائمی پاک کند ، اعمال کند. این واضح ترین و مهمترین مأموریت است و ایالات متحده اکنون با تصمیم خود برای استفاده از زور علیه ایران کاملاً متعلق به آن است. اسرائیل در اینجا علاقه وجودی خود را دارد ، اما به ضرورت باید با واشنگتن هماهنگ شود. منتقدان اقدامات نظامی صحیح هستند که اختلاف هسته ای با ایران فقط با مذاکرات پایان می یابد. اما مذاکرات به خودی خود پایان نمی یابد ، فقط ابزاری برای جلوگیری از امکان سلاح های هسته ای. و فشار عظیمی وجود ندارد ، به دست نمی آید.
واشنگتن همچنین باید بهتر سیاست های خود را برای جلوگیری از بازگشت پروکسی های ایران به غزه و سوریه و کاهش نفوذ تهران در عراق ، لبنان و یمن بهتر کند. بازپرداخت پروکسی سخت است ، و همه این کشورها مسائل دیگری دارند – انرژی ، تروریسم ، امدادرسانی بشردوستانه – که مورد توجه واشنگتن قرار می گیرد. اما برای از بین بردن نفوذ منطقه ای ایران ، ایالات متحده باید این نگرانی ها را تابع کند و بر مبارزه با شرکای ایران تمرکز کند. کشورهای منطقه ای ، که امنیت آنها بارها از بی ثباتی در عراق ، سوریه و یمن تهدید شده است ، باید نقش اصلی را ایفا کنند. با این حال واشنگتن باید مایل به مقابله با تاکتیک تهران در مورد حمله از طریق پروکسی های خود باشد که با تلافی نه علیه آنها بلکه علیه ایران.
در خارج از ایران ، ایالات متحده باید به سخنان ترامپ توجه کند و به کشورهای منطقه ای اجازه دهد تا از آژانس خود استفاده کنند ، همانطور که تا حد زیادی در آسیا و اروپا انجام می شود. اما استثنائاتی وجود دارد – موضوعاتی که بر امنیت کلی تأثیر می گذارد و آمریکایی ها می توانند به وضوح کمک کنند. یکی بن بست اسرائیل و فلسطین ، که اگرچه منبع اصلی اختلال عملکرد منطقه ای نیست ، قابل توجه است. تا زمانی که بهتر مدیریت شود ، با شروع یک شهرک غزه ، تخلیه اهداف منطقه ای آمریکایی و اسرائیل ، از جمله ادغام عرب و اسرائیل خواهد بود. رقابت جوانه زنی بین دو کشور قدرتمند منطقه ای ، اسرائیل و ترکیه نیز مورد توجه قرار می گیرد. آنها درگیری های امنیتی اساسی ندارند. در عوض ، رقابت آنها تا حدودی تابعی از دشمنی متقابل دو رهبر و تا حدودی نتیجه اجتناب ناپذیر RealPolitik است. ترامپ ، که با هر دو رهبر خوب همکاری می کند ، علاقه ای به آرام کردن روابط خود دارد.
خاورمیانه مستلزم مشارکت ایالات متحده به روش های دیگر ، از جمله اطمینان از صادرات هیدروکربن ها ، حفظ مسیرهای حمل و نقل جهانی و مدیریت تهدیدهای تروریسم و جریان پناهندگان است. اما ایالات متحده هم اکنون با هماهنگی با رهبران منطقه فرصتی برای تثبیت دائمی منطقه و کاهش چشمگیر مدیریت بحران دیپلماتیک بدون توقف و نیم قرن عملیات جنگی تقریباً مداوم دارد. باید لحظه را تصرف کند.
بارگیری …