از زمان بازگشت دونالد ترامپ برای دوره دوم به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده ، بی امان بودن تیم وی نهادهای دولتی را از بین برده است که خصمانه را با دستور کار خود می داند ، پایه های قدرت جهانی ایالات متحده را لرزاند. با اشاراتی بسیار فرهنگی به روم باستان که در زیبایی شناسی جمهوری آمریکا تعبیه شده است ، میزان ترامپ باعث بی ثباتی در خانه و خارج از کشور شده است ، به طور فزاینده ای موازی با سقوط یک امپراتوری روم است که تسلط آن زمانی به نظر می رسید به همان اندازه غیرقابل تحمل است.
برای اروپایی ها ، عدم قطعیت های ناشی از نشانه هایی مبنی بر اینکه ترامپ ممکن است به دنبال نابودی اتحاد ایالات متحده با اروپا باشد ، شروع به شبیه به چالش های استراتژیک با امپراتور جاستینین و سایر رهبران رومی شرقی در قسطنطنیه قرن پنجم و ششم می کند ، که تلاش می کردند تا هرج و مرج ناشی از فروپاشی شرکای خود را در امپراطوری غربی غربی ها ایجاد کنند.
ترس از اینکه روابط بین ایالات متحده و اروپا ممکن است در آستانه شکست برگشت ناپذیر باشد ، با تمایل رهبران جمهوریخواه مگا مانند معاون رئیس جمهور JD Vance یا الون مسک برای ابراز خصومت باز نسبت به متحدین سنتی آمریکا افزایش یافته است. این که آیا از طریق تلاش برای زورگویی اوکراین به امتیازات به مهاجمان روسی ، جاه طلبی هایی برای تصرف گرینلند ، یا تحمیل تعرفه های تنبیهی بر کالاهای اتحادیه اروپا ، اختلافات دولت ترامپ با متحدین اروپایی ، لیست فزاینده ای از بهانه ها را ایجاد کرده است تا یک ارتش آمریکایی از اروپا از اروپا خارج شود که به عنوان گسترده ای از اروپایی از اروپایی و غرب به عنوان غرب و غرب نشانگر است.
برای سیاست گذاران اروپایی که در تلاش برای پیش بینی خطرات ناشی از بحران تشدید قدرت آمریکایی هستند ، بررسی دروس استراتژیک از کاهش و سقوط امپراتوری های هژمونیک قبلی می تواند برای تأمین بقای اتحادیه اروپا و شرکای آن در دنیای پس از آمریکا بسیار مهم باشد.
هشدار از گذشته
بدون شک بین اقتصادهای صنعتی اتحادیه معاصر اروپا و دنیایی از دوران باستان اواخر که در آن زندگی اقتصادی در قرن پنجم و ششم به شدت وابسته به تولید کشاورزی بود ، یک خلیج عظیم فن آوری و فرهنگی وجود دارد. با این حال ، دقیقاً همانطور که رهبران اتحادیه اروپا تحت فشار فزاینده ای قرار می گیرند تا تصمیم بگیرند که آیا نمادهای قدرت ایالات متحده را حفظ ، جایگزین یا دور انداخته اند ، امپراطوران روم شرقی در قسطنطنیه با انتخابی شدید بین ادغام موقعیت خود در اطراف یک هسته مدیترانه شرقی یا کنترل کنترل سرزمین هایی که متعلق به امپراتوری غربی بودند ، روبرو شدند. برای کشورهای جانشین که در تلاش برای غلبه بر هرج و مرج باقی مانده از یک قدرت هژمونیک سقوط شده ، شکست های استراتژیک سلطنت امپراتور جاستینین باید به عنوان هشدار برای کسانی که امیدوارند امیدوار باشند که افتخارات گذشته را تعقیب کنند ، عمل کند.
در حالی که ممکن است سیاست گذاران اتحادیه اروپا در طی دو دهه گذشته به عقب نگاه کنند و از خود بپرسند که آیا آنها نسبت به علائم اولیه اختلال در سیستم سیاسی ایالات متحده بیش از حد شکایت کرده اند ، رهبری امپراتوری شرقی غالباً تصور می کرد که ممکن است وضع موجود پایدار تا زمان فروپاشی شرکای غربی خود در دهه 440 بسیار آشکار شود که نادیده گرفته شود.
در مواجهه با تهدیدهای نظامی از امپراتوری پارس در مرز شرقی و بی ثباتی خود در مرزهای بالکان ، مدیران و ژنرال های قسطنطنیه بیش از حد با اطمینان از بقای نسخه خود از سیستم امپریالیستی در شرق مشغول بودند تا منابع کشیده ای را به تلاش آخرین خندق برای نجات متحدین خود در روم اختصاص دهند. در دهه های پس از فروپاشی نهایی امپراتوری غربی در سال 476 ، حاکمان امپراتوری روم شرقی با مذاکره در مورد تجارت و توافق های دیپلماتیک با قدرت های نوظهور در غرب ، پذیرش واقعیت های جدید ژئوپلیتیکی را نشان دادند.
این عمل گرایی در قسطنطنیه به سمت دنیای پس از رومی در غرب نشان دهنده آگاهی از آسیب پذیری امپراتوری روم شرقی در برابر بی ثباتی اقتصادی و تهدیدات امنیتی در مرزهای آن بود. در دنیایی که در 600 سال از نظم ژئوپلیتیکی مدیترانه ای که زمانی ظهور جمهوری رومی را قادر کرده بود تغییر یافته باشد ، اولین نسل از رهبران رومی شرقی پس از سقوط امپراتوری غربی متمرکز بر تقویت منابع اداری و نظامی برای دفاع از قلمروهای تحت کنترل خود بود تا اینکه به دنبال گسترش سرزمینی باشند. طی کمتر از 50 سال پس از سقوط رم ، این تلاش ها برای اصلاح و تجدید تابش به بیرون از قسطنطنیه ، وضعیت امپراتوری روم شرقی را به عنوان قدرتمندترین بازیگر ژئوپلیتیکی در اطراف مدیترانه تضمین کرده بود.
یک دام استراتژیک
با این حال ، در اوایل قرن ششم ، این تجدید حیات قدرت رومی شرقی ، نسل جدیدی را در قسطنطنیه تحت رهبری امپراتور جاستینین وسوسه کرد تا به دنبال احیاء نظم امپرابی قدیمی در غرب باشد. جاستینیان با الهام از جاه طلبی بی حد و حصر آگوستوس ، تراژان و سایر امپراطوران که در اوج قدرت خود حاکم بودند ، فعالیت های آشتی را دنبال کرد که توانست ایتالیا ، آفریقای شمالی و اسپانیا را تحت کنترل قسطنطنیه پس از چندین دهه جنگ بی امان به ارمغان آورد. با این حال ، آنچه که در ابتدا به نظر می رسید ترمیم شکوه باستانی به تدریج به یک دام استراتژیک تبدیل شد و در منابعی که قسطنطنیه نمی توانست از آن استفاده کند در درگیری هایی که رومی های شرقی را به فروپاشی تا اوایل قرن هفتم نزدیک می کرد ، تبدیل کرد.
حتی با فاصله فرهنگی عظیم بین بروکسل قرن بیست و یکم و قسطنطنیه عتیقه دیر ، تله جاستینین که رومی های شرقی را به یک توهم مختصر از شکوه امپراتوری ترمیم شده با هزینه تاب آوری طولانی مدت آورد ، حاوی درسهای اساسی برای پلیس های اتحادیه اروپا است که با افزایش اختلال در بین شرکای غربی خود در واشنگتن روبرو هستند.
درست همانطور که فتوحات جمهوری روم توسط مجموعه خاصی از شرایط ژئوپلیتیکی که نمی توانند 600 سال بعد قابل احیا نباشند ، امکان پذیر شد ، بنابراین ظهور هژمونی ایالات متحده محصول همگرایی روندهای ساختاری اقتصادی و نظامی در دهه 1940 بود که اتحادیه اروپا ، چین یا سایر قدرتهای مشتاق نمی توانند در قرن بیست و یکم از آن استفاده کنند. اتحادیه اروپا به جای تسلیم شدن به دام جاستینین در تلاش برای بازگرداندن عظمت یک نظم امپریالیستی که ناتوانی در سازگاری با تغییر باعث فروپاشی آن شد ، باید به این موضوع بپردازد که پیشینیان جاستینین با تقویت رونق اقتصادی و مقاومت نظامی هسته سرزمینی خود ، با شرایط جدید ژئوپلیتیکی سازگار بودند.
در دنیای شبکه ای از لحاظ فناوری که در آن قدرت جهانی از طریق ساختارهای اقتصادی پیش بینی می شود به همان اندازه که قدرت نظامی اتحادیه اروپا نیز باید از خطرات سقوط در یک تله جاستین در هنگام سیاست اقتصادی آگاه باشد. نشانه هایی مبنی بر اینکه آمریکایی ها دیگر مایل نیستند یا قادر به حفظ نقش هژمونیک نیستند ، در حال حاضر شک و تردید در مورد اینکه آیا یک سیستم اقتصادی جهانی تحت تأثیر تسلط بر تسلط دلار و اوراق بهادار خزانه داری ایالات متحده می تواند دست نخورده باقی بماند. حتی اگر اتحادیه اروپا اوراق قرضه جمعی ایجاد کند که پس از فروپاشی بازار ایالات متحده ، پناهگاه امن برای سرمایه گذاران فراهم می کند ، دنیای پس از آمریکایی که در آن چین ، هند و سایر کشورها به همان اندازه بازیگران مهم هستند به این معنی است که یک نقش سیستمی در حال رشد برای یوروباند ها و یورو به عنوان یک ارز ذخیره هرگز با سلطه واشنگتن به دست آمده در اوج قدرت خود مطابقت ندارد.
این دینامیک چند قطبی همچنین در صورتی که استفاده غیرقانونی از تعرفه های رئیس جمهور ترامپ منجر به فروپاشی ساختارهای فعلی بازار می شود ، بر این میزان تأثیر می گذارد که اروپایی ها بتوانند یک سیستم تجاری جدید را شکل دهند. گرچه اتحادیه اروپا ، انگلستان و ترکیه گره ای قدرتمند از تولید و خدمات جهانی خواهد بود ، اما میزان وابستگی آنها با چین ، هند و سایر بازیگران بازار به معنای این است که بازسازی تجارت جهانی به هماهنگی بین قدرتهای ژئوکنومیک متعدد نیاز دارد. در مقابل ، هر تلاش اروپایی برای بازگرداندن یک سیستم تجاری که تسلط بر ایالات متحده را تا سال 2010 پایدار می کند ، فقط شرکای تجاری کلیدی را بیگانه می کند و به شکست هرج و مرج خاتمه می یابد.
دنیای پس از آمریکایی
نیاز به جلوگیری از لگد زدن به تله جاستینین با تقلید از مدلهای آمریکایی ناپایدار ، همچنین یک عامل مهم در تلاش برای ایجاد یک سیستم جدید برای امنیت جهانی جمعی خواهد بود. گرچه اتحادیه اروپا و شرکای آن پایه های صنعتی و نظامی لازم برای دستیابی به تسلط در اروپا و منطقه مدیترانه وسیع تری دارند ، هرگونه تلاش برای ایجاد قدرت به بخش هایی از جهان که در آن چین ، ژاپن ، برزیل و هند به همراه حداقل دو دوجین قدرت نظامی و اقتصادی دیگر دارای مرکز استراتژیک خود هستند که فقط منابع اروپایی را که برای مدیریت چالش های نزدیک به خانه لازم است ، هدر می دهد. به جای تکرار اشتباه جاستینین با انجام تلاش بیهوده برای تقلید از الگویی که دیگر با واقعیت های استراتژیک معاصر مطابقت ندارد ، اتحادیه اروپا باید با شرکای ژئوپلیتیکی از سراسر جهان همکاری کند تا چارچوب های چند قطبی پایدار را برای ثبات و رشد از طریق موسسات مشترک مانند سازمان ملل ایجاد کند.
برای همه این علائم یک بحران بالقوه ترمینال قدرت آمریکا ممکن است قریب الوقوع باشد ، ایالات متحده هنوز منابع اقتصادی و نظامی عظیمی از قدرت دارد که می تواند از کاهش ژئوپلیتیکی آن جلوگیری کند. با این حال ، از آنجا که خسارات وارده به جنگ فرهنگ رئیس جمهور ترامپ علیه دولت خود و جامعه خود شروع به ایجاد می کند ، خطراتی که هژمونی آمریکایی ممکن است همان کاهش آهسته و سقوط ناگهانی را تجربه کند که بسیاری از پیشینیان امپریالیستی آن تجربه می کنند ، نادیده گرفته می شوند. اگر اروپایی ها در دنیای پس از آمریکایی شکوفا شوند ، باید به خاطر بیاورند که چگونه تعقیب و گریز افتخار گذشته به یک دام ناپایدار برای جانشینان جاستینین تبدیل شد و شجاعت تصور آینده دیگری را دارند.
اسکندر کلارکسون مدرس مطالعات آلمانی ، اروپایی و بین المللی در کالج کینگ لندن است.