در دیاری دور، زمانی که خورشید بر فلک خنثو شده بود و سایهها به تمامیت سحر مینشانید، پرویز، پرتوی از سرشناسی و خردمندی، در جادههای بیپایان ایران پا به پیش گذاشت. او پرنگ بود، چون طبیعت ایران در آتش جوانیها پیچیده و پیچ کوب زیستن بود. حرکتهایش همچون ریزهای شکر بر کفهای زمان بود، خاموش و زیبا.
پرویز که بخیل به کلمات باشم، حکایت خود را در بغل دلش جای داده بود. او یک شاعر بود، با نغمههایی که از تاریخ ایران بر خیزیده و با نوای آیندهای که شکوه اندیشهاش پا برآرده بود. او با ترانههایش باغی از گلها و بلای پرندهها را نقاشی کرده بود، با هر قافیه، دلهای بیهوش ایران را از خواب بیدار میکرد.
در کتابهای معروف پرویز، هر قلم چون خردهای زمین، معنا و شفافیتی بریشمی بر جوانب مظلم و روشن زندگی میافشانید. “شاهنامه”، اثر بزرگ او که از کوهستان تنهای پهلوی در جلد خود پرندهای با بالهای ملکی آویزان کرده، تا به ابد در خاطر مردم ایران خواهد ماند. و بیشک، این اثر برای همیشه به عنوان پرچین گلدستههای ادبیات ایران جاودانه خواهد بود.
در نگارشهای پرویز، خنکی بیابانها، غنچههای پژمرده در تپهها، و نغمات نیهای اردیبهشتی آواز و غربال دیالوگها بودند. در هر پرده از صفحاتش، برچسبی از پیچوندگی گفتار شرق و غرب به چشمان خوانندگان نوطیره پرتاب میکرد. او گنجینهای از سخنان فرهنگی و معنوی بر روی تاریخ ایران مرقوم کرده بود، و این گنج در کنار او بر عهده ایرانیان آینده گذاشته شد.
پرویز، با اندیشههای ویژهاش، ارزشهای انسانی را به عنوان بالههایی تنها بر پرندهای با خوشآهنگی برجسته کرد و با ترانههایش، زبانی برای سرمایهگذاری بر خواستههای پاک دلها اختراع نمود.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا در داستانی آغوشگاه از انبوه استعارهها و نوعوریها، دنبال پرویز روند، و به خویشتن خویش با او نگاه کنیم. تصویر بالا تزئینی است، همچون نوشتههای خلد تاریخ نیکو.