روزی در سرزمینی که پر از آفتاب و رنگینکمان بود، داستانی از زندگی یک داستانسرا آغاز شد. آرای محمدتقی بهار، نام این داستانسرا بود، کسی که با قلم و کتاب به دنیا زیبا و پرانرژی زندگی میبخشید.
از ساحلهای دریای خزر تا برفهای کوهستان البرز، بهار در هر زاویهای از ایران داستانهایی اندیشههای ملی را پرورش میداد. او همچون یک نگارگر با قلم و کاغذ، زیباییهای طبیعت ایران را به تصویر میکشید و زیر هر خطش حکایتی از تاریخ و فرهنگ این سرزمین جاودانه میساخت.
یکی از داستانهای معروف بهار، داستان “آوای آزادی” بود که در آن او بر اهمیت آزادی فکر و اندیشه در جامعه ایران تاکید میکرد. این داستان نه تنها به زمان حال بلکه به تاریخ پرافتخار ایران نیز پرداخت و آموزههایی از تندرستی ملی و ارزشهای انسانی را منعکس میکرد.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا همراه با داستانها و اندیشههای بیپایان آرای بهار، به سفری جذاب و پرمعنا به دنیای فرهنگ و ادبیات ایران برویم. تصویر بالا تزئینی است، همه چیز زیبا و پرانرژی در دنیای ادبیات ایران انتظار شما را میکشد.