مناگر پنجرهتان را در خیابانی آرام در مرکز پراگ باز کنید، اولین صدایی که میشنوید صدای trrrrk-trrrrk-trrrrk چمدانهای دستی است که روی سنگفرشها میچرخند و گردشگران به سمت هتل یا Airbnb میروند. (پایتخت چک داشت 8 میلیون بازدید کننده سال گذشته.) هنگامی که آنها در اطراف قلعه پراگ قدم می زنند و بارهای شهر قدیمی را با صحبت های شاد پر می کنند، این بازدیدکنندگان – احتمالاً بسیاری از آنها از پیروزی اخیر در انتخابات احزاب ناسیونالیست پوپولیست راست – ممکن است فکر کنند این یک کشور عادی اروپایی دیگر است. و می دانید چه چیزی: آنها درست خواهند بود.
برخی از مفسران روزنامههای آگاهتر، که به یک تعمیم جلب توجه میپردازند، داستان متفاوتی را بیان میکنند. اینجا اروپای شرقی است بازگشت به تایپ، می گویند. بعد از مجارستان و لهستان و اسلواکی حالا چک هم همینطور! حقیقت جالب تر و نگران کننده تر است.
سی و شش سال پیش، در زمان انقلاب مخملی در پاییز 1989، مردم پراگ مدام به من می گفتند که فقط می خواهند کشورشان یک کشور “عادی” باشد. منظورشان از حالت عادی مانند آلمان (غربی)، فرانسه، بریتانیا، اسپانیا یا ایتالیا بود. خب الان هست فقط در این بین حالت عادی تغییر کرده است. در آن زمان، معمول غربی غالب لیبرال، انترناسیونالیست، طرفدار اروپا بود. اکنون به طور فزاینده ای ضد لیبرال، ناسیونالیستی و اروپا شکاک. در مبارزات انتخاباتی چک، نخست وزیر فعلی، پتر فیالا، سعی کرد رای دهندگان چک را با این پرسش که “آیا می خواهیم به سمت شرق حرکت کنیم یا به سمت غرب” بسیج کند؟ . اما وقتی غرب رئیس جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، و نخست وزیر ایتالیا، جورجیا ملونی، نایجل فاراژ اصلاحات بریتانیا، آلترناتیو آلمان آلمان و Rassemblement Nationwide فرانسه هستند که در نظرسنجی ها در حال حاضر پیشتاز هستند، به چه معناست؟
نخست وزیر احتمالی بعدی، آندری بابیش، رهبر حزب برنده انتخابات آنو (بله)، یک تاجر میلیاردر است که از ثروت عظیم خود برای ایجاد یک حرفه سیاسی قابل توجه استفاده کرده است. او قبلاً از سال 2017 تا 21 نخست وزیر بوده است. او که از روندهای قانونی به اتهام معاملات فاسد گذشته رنج می برد، مردی با اعتقادات عمیق ایدئولوژیک نیست، بلکه یک «پوپولیست کارآفرین» است که به جایی می رود که آراء است. شما را به یاد کسی می اندازد؟ سیلویو برلوسکونی ایتالیا شاید؟ یا ترامپ.
افراطیتر احزاب کوچکتری هستند که قرار است شرکای ائتلافی او باشند: حزب راستگرای آزادی و دموکراسی مستقیم، به رهبری ناسیونالیست نیمه ژاپنی چک، تومیو اوکامورا، و نامهای عجیب و غریب «رانندگان برای خودشان». رانندگان یک راننده مسابقهای سابق به نام فیلیپ تورک را برای وزیر امور خارجه پیشنهاد کردهاند که سابقه بسیار ناخوشایندی در گذشته دارد، از جمله اینکه ظاهراً از او عکس گرفته شده است. سلام نازی ها از پنجره ماشین این وحشتناک است. اما رئیس جمهور کشور، پتر پاول، از قدرت قانون اساسی برای جلوگیری از نامزدی او برخوردار است. و همه اینها واقعاً چقدر غیرعادی است وقتی معیار عادی بودن، مرد اکشن شهر اسباب بازی، پیت هگزث، وزیر دفاع ایالات متحده است که به 800 فرمانده ارشد نظامی آمریکا در مورد اهمیت انجام فشارهای فشاری و مطبوعاتی سخنرانی می کند. ریش خود را تراشیدن?
فرانسه از لحاظ تاریخی کشوری بوده است که بیش از همه به نیمه شرقی نگاه می کند اروپا، با آنچه من شرق شناسی درون اروپایی می نامم. اما، حتی با توجه به شخصیتهای عجیب و غریب مانند اوکامورا و تورک، سیاست چک در مقایسه با سیاست امروز فرانسه مدلی از ثبات دموکراتیک است. و بابیش در مقایسه با چهره های مسخره مانند نخست وزیر اخیر بریتانیا، لیز تراس، می تواند مانند یک رهبر جدی به نظر برسد.
اگر کمی عمیقتر بگردیم، شواهد بیشتری از یک تکهکاری پاناروپایی پیدا میکنیم. به لطف رشد اقتصادی چشمگیر از زمان پایان کمونیسم، چک ها اکنون از تولید ناخالص داخلی سرانه برخوردار هستند که وقتی بر اساس برابری قدرت خرید اندازه گیری شد، چهاردهمین در اتحادیه اروپا و بالاتر از اسپانیا و پرتغال است. چک دارد کمترین سهم جمعیت در معرض خطر فقر یا طرد اجتماعی در اتحادیه اروپا و یکی از پایین ترین نرخ بیکاری. در سایر شاخص ها مانند تحصیلات عالیه، کمتر خوب عمل می کند.
به لطف میراث دو رئیس جمهور بزرگ، توماش گاریگ ماساریک، رئیس جمهور موسس چکسلواکی پس از جنگ جهانی اول، و واسلاو هاول، رئیس جمهور موسس جمهوری چک جمهوری چک پس از جنگ سرد، این کشور دارای نهادهای کثرت گرای دموکراتیک است که با استانداردهای امروزی غربی نسبتاً محکم هستند. آنها شامل سنا می شوند که پوپولیست های جدید کنترل آن را نخواهند داشت. دادگاه قانون اساسی مستقل و اداره حسابرسی ملی؛ و هنوز هم یک تلویزیون و رادیو خدمات عمومی مورد احترام. اینها از سوی پوپولیست های در قدرت مورد تهدید قرار خواهند گرفت، اما یک جامعه مدنی فعال و رئیس جمهور کشور از آنها دفاع خواهد کرد. اگر فقط می توانستیم همین را برای ایالات متحده بگوییم.
البته تاریخ مهم است. هنوز هم شباهت های منطقه ای قابل توجهی وجود دارد که از 40 سال تسلط شوروی و حکومت کمونیستی تا سال 1989 باز می گردد. اما به طور فزاینده ای، میراث تاریخ پیش از کمونیستی و امپراتوری های قبل از 1914 اهمیت بیشتری دارد. نگرش به جنگ در اوکراین. مردم در مورد اروپای شرقی که بیشتر از اروپای غربی از اوکراین حمایت میکند و با روسیه خصومت میکند تعمیم میدهند. در واقع، این است شمال-کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان و کشورهای حوزه بالتیک که این نگرش را نشان دهداما سایر اروپاییهای شمالی، مانند فنلاندیها و سوئدیها، که تجربه طولانی امپریالیسم روسیه را دارند، همینطور هستند. در مقابل، کشورهای در جنوباروپای شرقی مانند بلغارستان و صربستان، با میراث مسیحیت ارتدوکس و حکومت عثمانی، تمایل دارند نسبت به روسیه نرمتر رفتار کنند و کمتر از اوکراین حمایت کنند. از این حیث، آنها اشتراکات بیشتری با دیگر کشورهای جنوب اروپا دارند مانند یونان نسبت به مثلاً استونی یا دانمارک. باز هم، این یک تکه تکه اروپایی است.
اشتباه نکنید چرخش به راست چک به ویژه برای اوکراین یک دلیل واقعی برای نگرانی است. به لطف ابتکار رئیس جمهور پاول، ژنرال سابق ناتو، این کشور طرح قابل توجهی را برای هماهنگ کردن خرید مهمات اروپایی برای اوکراین، در هر کجای جهان که بتوان مهمات آن را یافت، رهبری کرد. پارسال ارسال کرد دور 1.5 متری به کیف و با هدف عرضه 1.8 متر تا پایان سال 2025. این بزرگترین بخش مهمات حیاتی اروپا برای اوکراین است. حالا بابیش می گوید شخص دیگری باید آن را به عهده بگیرد.
پس از ارتقاء خبرنامه
به طور گسترده تر، دولت احتمالی جدید چک، روند ملی گرای ضد لیبرالی و پوپولیستی را در سراسر اروپا و نیروهای مخالف توافق سبز اتحادیه اروپا، پیمان مهاجرت و پناهندگی، و تقریباً هر گام بعدی ادغام در بروکسل را تقویت خواهد کرد. راننده صندلی عقب رانندگان، واسلاو کلاوس کهنهکار کهنهکار اروپاست. Ano و Motorists هر دو به گروه Patriots for Europe، همراه با حزب آزادی اتریش، Vox اسپانیا، Fidesz از ویکتور اوربان و Rassemblement Nationwide متعلق به مارین لوپن تعلق دارند.
پس بیایید به کلی گویی های منطقه ای معطل نشویم. هر کشور اروپایی دارای ویژگی های خاص و مشترک قوی است. چالش واقعی در حال حاضر این است که چگونه میتوان فراتر از این عادیسازی جدید واپسگرا به الف رسید جدید نرمال جدید، که مطمئناً با سال های 1990 و 2000 متفاوت خواهد بود. پیامی که باید در کیسه های روشنفکری خود (trrrrk-trrrrk-trrrrk) از شهر باشکوه ماساریک و هاول به خانه ببریم این است که ما در سراسر اروپا و کل جهان دموکراتیک غرب، مشکلات مشترکی داریم و باید به دنبال راه حل های مشترک باشیم.