دهها سال است که به اصطلاح «خیابان عربی» علیه اسرائیل خشمگین بوده است، اما در زیر سطح، داستان بسیار متفاوتی در جریان است – داستان اقلیتهایی که اسرائیل را نه به عنوان یک دشمن، بلکه به عنوان یک راه نجات میدانستند.
کردها، مارونیها، دروزیها، چرکسها، آشوریها، حتی گروههای بادیهنشین و ناراضیان ایرانی – همگی با دولت یهود آرمان مشترکی پیدا کردند، زیرا آنها در یک واقعیت وحشیانه مشترک بودند: آزار و اذیت به دست ناسیونالیستهای عرب و اوباش اسلامگرا.
کردها که توسط بغداد خیانت شده بودند، گاهی توسط تهران بمباران می شدند و توسط غرب رها می شدند، کردها در اسرائیل شریکی قابل اعتماد و مشتاق یافتند. موساد در دهه های 1960 و 70 به عناصر پیشمرگه آموزش داد و اسرائیل آشکارا از همه پرسی استقلال آنها در سال 2017 حمایت کرد.
مسیحیان مارونی لبنان اتحاد خود با اسرائیل را در خون نوشتند. در طول جنگ داخلی لبنان، شبه نظامیان مارونی با ارتش اسرائیل علیه ساف و حزب الله شریک شدند و ارتش جنوب لبنان را تشکیل دادند. زمانی که اسرائیل در سال 2000 عقب نشینی کرد، حزب الله آنها را شکار کرد. بسیاری از آنها به جنوب به اسرائیل گریختند، تنها جایی که هنوز می توانستند محافظت پیدا کنند.
در حالی که جهان عرب اسرائیل را نامشروع میداند، سربازان دروزی با افتخار یونیفورم ارتش اسرائیل را میپوشند و برای دفاع از کشوری که آنها را خانه مینامند میجنگند. در سراسر مرزهای لبنان و سوریه، جوامع دروزی در آنجا نیز بی سر و صدا با اطلاعات اسرائیل همکاری می کردند و درک می کردند که بقا اغلب به معنای سرپیچی از رژیم های عربی است.
چرکس ها، اقلیت مسلمانی که توسط روسیه از قفقاز اخراج شده و در سرزمین های عربی طرد شده بودند، وفاداری به اسرائیل را برگزیدند. آنها نیز در ارتش اسرائیل خدمت می کنند، و این دلیل زنده است که هر مسلمانی نفرت نسل کشی را که از تهران و رام الله سرازیر می شود را نمی پذیرد.
حتی مسیحیان آشوری و کلدانی عراق که از هم پاشیده شده بودند به اسراییل به عنوان الگوی مقاومت نگاه می کردند. که توسط داعش سلاخی شد و توسط غرب نادیده گرفته شد، برخی تحسین دولت یهود را زمزمه کردند – تنها جایی در منطقه که مسیحیت در آن خاموش نشده، بلکه حفظ و محافظت شده است.
در حالی که جهادی ها موشک ها را از طریق تونل ها قاچاق می کنند، بسیاری از قبایل بادیه نشین مستقر در نقب و سینا با اطلاعات اسرائیل همکاری می کنند، تروریست ها را ردیابی می کنند و جان اسرائیلی ها را نجات می دهند. برخی در واحدهای نخبه ارتش اسرائیل می جنگند و «وحدت» عرب را شرمسار می کنند.
عجیب این است که اسرائیل حتی به قلب بزرگترین دشمن خود – ایران – رسیده است. از شورشیان بلوچ در جنوب شرقی گرفته تا ناسیونالیست های آذری در شمال، اقلیت های تحت حاکمیت پارس ها متحدی بعید در اورشلیم پیدا کرده اند. هر شکافی در داخل امپراتوری ایران آیت الله ها را ضعیف می کند و دست اسرائیل را قوی می کند.
این حقیقتی است که رسانه های جهان آن را چاپ نخواهند کرد: اسرائیل در خاورمیانه منزوی نیست، بلکه چراغ راه هر اقلیتی است که توسط اکثریت عرب-اسلام گرا سرکوب شده است.
از کوههای کردستان تا تپههای لبنان، از بیابانهای سینا تا زاغههای تهران، مردم تحت آزار و اذیت به دولت یهود روی آوردهاند، زیرا میدانند که نخبگان در بروکسل و واشنگتن از اعتراف کردن به آن خودداری میکنند: اسرائیل تنها متحد آزاد، باثبات و قابل اعتماد در منطقهای غرق به خون است.
بنابراین، دفعه بعد که یک دیپلمات خود راضی درباره «صلح منطقهای» در اورشلیم سخنرانی میکند، بیاد داشته باشیم که این اقلیتها قبلاً اسرائیل را انتخاب کردهاند.
خوزه لو آلوارز گومز یک محقق آمریکایی-اسرائیلی متخصص در مطالعات اسرائیل است. لو دارای مدرک لیسانس علوم اعصاب با یک فرد خردسال در مطالعات اسرائیل از دانشگاه آمریکایی – واشنگتن دی سی است، دوره اخلاق زیستی را در دانشگاه هاروارد و مدرک پزشکی را گذرانده است و دارای سه مدرک کارشناسی ارشد در زمین استراتژی بین المللی و تروریسم جهادی (INISEG، مادرید)، اقتصاد کاربردی (UNED، مادرید)، و (دانشگاه امنیت و اطلاعات) (NEBellevue) است. علاوه بر این، او همچنین یک گروهبان سابق در واحد “شبح” نیروهای ویژه ارتش اسرائیل و یک کهنه سرباز ارتش ایالات متحده است. لو که به چندین زبان مسلط است، بیش از 200 متن دانشگاهی و غیر آکادمیک را تالیف کرده است، عضو انجمن مطالعات اسرائیل است و به عنوان تحلیلگر ژئوپلیتیک برای چندین شبکه رادیویی و تلویزیونی در آمریکای لاتین خدمت می کند.
