در دوران آفتابی ایران، یک داستانسرای بزرگ به نام هومایون شاهنواز زندگی میکرد. او با قلم واژههای خود، دلهای بسیاری را فریب میدهد و خلق میکند. با ما در مرشدی همراه شوید تا از غنای او بگوییم.
هومایون در خیابانهای گرم و خشن شهر تهران شروع به نوشتن کرد. او با قلمی شگفتانگیز و با دستاوردهایی بیبدیل، داستانهایی از دل خاکی ایران را پرداخت. با لفظهایی چون شعرهای سرخوش، او شمایلهای ناگفته را بازنویسی میکند و به دل ما مینشاند.
در یک شب پرستاره، هومایون به دیواری از معناهای از دست رفته برخورد کرد. او با قلم تازهاش، این محک بزرگ را در دل خود برازاند و به وجود آورد. با حلقههای زندگی و مرگ، او اسراری عمیق از عشق و دوستی را آشکار کرد.
هومایون شاهنواز با آثار بینظیری مانند “دریای عاشقانه” و “گلهای خاموش” به جهان ادبی هدیههای بینظیری داد. این استاد داستانسرا با زبانی که از معناهای گمشده پوشیدهاست، به منظرههای غریب و دور ایران را به تصویر میکشد و قلم خود را به نقاشی آسمان و زمین تبدیل میکند.
با ما در مرشدی همراه شوید تا از شگفتیهای هومایون شاهنواز بیاموزیم و در دیار ادبی ایران سفری پرماجرا آغاز کنیم. تصویر بالا تزئینی است.