متعاقب فروپاشی رژیم Baath و بشار پرواز اسد به روسیه، تلاش برای ساختن نظم سیاسی جدید ، اجتماعی و نهادی در سوریه به سرعت در حال پیشرفت است. روند چالش برانگیز که پس از گذشت بیش از یک دهه از تخریب آغاز شد ، از نزدیک توسط بازیگران جهانی ، به ویژه کشورهای اروپایی ، از نزدیک دنبال می شود. این کشورها دلایل بی شماری مبتنی بر ارزش و علاقه به دلیل علاقه شدید آنها به روند بازسازی سوریه دارند.
در این زمینه ، توجه به این نکته حائز اهمیت است که کشورهای اروپایی سوریه سابق را “کشور سرکش” می دانستند که مطابق با منافع منطقه ای ایران و روسیه عمل می کرد و همه تماس ها را با غرب قطع کرد. حمایت نظامی روسیه و نفوذ ایران از طریق شبکه های شبه نظامی خود به طور موثری سوریه را به پاسگاه این دو قدرت تبدیل کرد. با این حال ، فروپاشی رژیم باات در را به یک نظم سیاسی کثرت گرا و بیرونی تر در سوریه باز کرد. بنابراین ، از دیدگاه اروپا ، سوریه ، که از تأثیر ایران و روسیه رهایی یافته و داشتن یک فرهنگ سیاسی نسبتاً بیشتر با ارزش های غربی هماهنگ است ، به عنوان یک دارایی استراتژیک برای بازسازی تعادل منطقه ای تلقی می شود.
برای اروپا ، آینده سوریه نیز برای حقوق بین الملل و ارزشهای لیبرال دموکراتیک اهمیت دارد. رژیم توتالیتر Baath با اصول اساسی هنجاری که اروپا از آن دفاع می کرد ، مغایرت داشت. با این حال ، در این مرحله ، دولت جدید سوریه احترام به حقوق و هنجارهای بین المللی را نشان می دهد. در واقع ، سخنان زیر رئیس جمهور کمیسیون اتحادیه اروپا ، اورسولا فون دره لین در کنفرانس سوریه در مارس 2025 نشان می دهد که اروپا اساساً تحول در سوریه را از طریق ارزش های هنجاری تفسیر می کند: “در سوریه قدیمی ، یک دیکتاتور کنترل تمام قدرت سیاسی و اقتصادی را کنترل می کند. بازیابی اقتصادی و اجتماعی و یک انتقال سیاسی فراگیر در سوریه. “
فقط زمان می گوید که آیا روند دموکراتیک سازی در سوریه واقعاً به یک دموکراسی لیبرال تبدیل خواهد شد. برعکس ، کشورهای اروپایی حتی گام های انجام شده در جهت دموکراتیک سازی را تا آنجا که مثبت و شایسته حمایت هستند ، به عنوان تقویت نهادهای دموکراتیک در سوریه و ایجاد نظمی مبتنی بر حاکمیت قانون با اصول سیاست خارجی هنجاری کشورهای اروپایی مشاهده می کنند. بنابراین ، کشورهای مربوطه ، روند عادی سازی در سوریه را نه تنها به عنوان یک انتقال سیاسی بلکه به عنوان یک دستاورد مبتنی بر ارزش مشاهده می کنند.
در همین حال ، جنگ داخلی در سوریه به طور مستقیم بر کشورهای اروپایی تأثیر گذاشته است زیرا میلیون ها سوریه برای نجات جان خود و پناهندگی به اروپا از کشور خود فرار کرده اند. در حال حاضر ، تقریباً 1.5 میلیون سوری در کشورهای اروپایی زندگی می کنند که دو سوم آنها در آلمان هستند. مهاجرت جمعی نامنظم که در مدت زمان کوتاهی رخ داده است ، ظرفیت مدیریت مهاجرت اروپا را تحت فشار قرار داده و بار جدی بر انسجام اجتماعی ، اشتغال ، امنیت و هزینه های عمومی ایجاد کرده است. با این حال ، با فروپاشی رژیم Baath و پایان جنگ داخلی ، راننده اصلی سوری ها که به دنبال پناهندگی به اروپا هستند ، ناپدید شده است. در نتیجه ، ترمیم سریع یک ساختار دولتی پایدار و شرایط زندگی ایمن در سوریه ، بازگشت داوطلبانه و با عزت سوری ها در اروپا را تسریع می کند. این چشم انداز خوش بینانه برای کشورهای اروپایی مهم در نظر گرفته می شود ، زیرا بازگشت سوری ها به کشورشان تخصیص بودجه اختصاص داده شده برای 15 سال برای مسکن ، آموزش ، مراقبت های بهداشتی و هزینه های انسجام اجتماعی را به مناطق دیگر منحرف می کند.
علاوه بر این ، یادآوری این نکته حائز اهمیت است که تعداد فزاینده سوری ها در اروپا راه را برای بازیگران افراطی جناح راست برای به دست آوردن قدرت به مرور زمان هموار کرده است. این احزاب ، که از طریق سیاست های ضد مهاجرت و نگرانی های عمومی رای می دهند ، قدرت تغییر توازهای سیاسی را در سراسر قاره به دست آورده اند. پایان جنبش های نامنظم مهاجران و بازگشت نزدیک به 1.5 میلیون نفر به سوریه ، که اکنون یک کشور امن محسوب می شود ، به وطن آنها مشروعیت را که بازیگران فوق الذکر از طریق لفاظی ضد مهاجرت به دست آورده اند ، کاهش می دهد. بنابراین ، کشورهای اروپایی از ساخت سوریه جدید برای محافظت از صلح اجتماعی خود و تعادل دموکراتیک حمایت می کنند.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که پس از وقوع جنگ داخلی سوریه ، هزاران اروپایی ، یا تحت تأثیر سود مالی یا تحت تأثیر ایدئولوژی های افراطی ، به سوریه سفر کردند و به سازمان های تروریستی مانند داعش و PYD/YPG پیوستند. در حالی که ارقام دقیق در دسترس نیست ، تحقیقات قابل اعتماد نشان می دهد که تقریباً 5000 اروپایی تا به امروز به داعش و PYD/YPG پیوسته اند. برخی از آنها درگذشتند ، در حالی که برخی دیگر شناخته شده اند که رادیکال شده و مسلح شده اند. این به طور طبیعی تهدیدی برای امنیت عمومی در کشورهای اروپایی است. نیروهای امنیتی با جدیت تلاش می کنند تا این عناصر را خنثی کنند که خطر جدی دارد. بنابراین ، تثبیت سوریه برای جلوگیری از امواج جدید رادیکال سازی ، پرداختن به خطرات امنیتی موجود و ایمن تر کردن شهرهای اروپایی بسیار مهم است.
روند بازسازی سوریه همچنین فرصت های اقتصادی قابل توجهی را برای کشورهای اروپایی فراهم می کند. قبل از جنگ داخلی ، کشورهای بزرگ اروپایی با سوریه روابط تجاری محدود داشتند و تعداد زیادی از شرکت های اروپایی سرمایه گذاری در آنجا داشتند. با این حال ، فرایندی که در سال 2011 آغاز شد ، این تعامل اقتصادی را به طور کامل متوقف کرد و سرمایه گذاران اروپایی به دلیل نگرانی های امنیتی و تحریم های تحمیل شده به سوریه از این کشور عقب نشینی کردند. با این حال ، با فروپاشی رژیم Baath و از بین بردن اتحادیه اروپا از همه تحریم ها علیه سوریه از 28 مه 2025 ، مسیر روابط تجاری و سرمایه گذاری در سوریه باز شده است. در واقع ، پس از این پیشرفت ، بسیاری از شرکت های اروپایی دوباره سرمایه گذاری در سوریه را آغاز کرده اند. در این مرحله ، این نکته حائز اهمیت است که از یک سو ، کشورهای اروپایی به دلیل جنگ تجاری مداوم با ایالات متحده ، در جستجوی بازارهای جدید هستند و از سوی دیگر ، هزینه های بازسازی سوریه از پتانسیل بسیار 400 میلیارد دلار برخوردار است. با توجه به این دو عامل در هم تنیده ، سرمایه گذاران اروپایی سوریه را فرصتی بزرگ برای تجارت و سرمایه گذاری می دانند.
سرانجام ، تثبیت سوریه از نظر استراتژیک برای امنیت انرژی اروپا مهم است. کشورهای اروپایی ، به دنبال پایان دادن به وابستگی انرژی خود به مسکو پس از جنگ روسیه و اوکراین ، در تلاشند تا خطوط لوله انرژی جایگزین ایجاد کنند. توجه به این نکته حائز اهمیت است که پروژه خط لوله Eastmed ، با هدف حمل و نقل گاز طبیعی از دریای مدیترانه شرقی به اروپا از طریق اسرائیل ، مدیریت قبرس یونانی و یونان ، به طور موثری شکست خورده است. بنابراین ، اتحادیه اروپا در حال ارزیابی مجدد این پروژه برای انتقال گاز طبیعی خلیج فارس به اروپا از طریق مسیر قطر-سعودی عربستان-یوردان-سیریا-ترکییه است ، که در ابتدا پیشنهاد شد تا نیازهای فزاینده انرژی کشورهای عضو را برآورده سازد اما در سال 2009 به دلیل عدم حمایت رژیم اسد در سال 2009 قرار گرفت. برای تحقق این پروژه ، سوریه باید زیرساخت های انرژی خود را از ابتدا طراحی کند و آن را به عنوان بخشی از تلاش های بازسازی خود با استانداردهای بین المللی رعایت کند و یک مکانیسم همکاری قوی باید در بین شرکای بالقوه پروژه ایجاد شود.
به طور کلی ، تفسیر تعهد اروپایی به بازسازی سوریه به عنوان صرفاً نوعدوستانه یا مبتنی بر ارزش ، گمراه کننده خواهد بود. واقعیت این است که کشورهای اروپایی حمایت خود را مشروط به مسیر سیاسی سوریه جدید کرده اند. هرگونه تغییر که از دیدگاه غربی گرا از سوریه پس از اسد جدا شود ، با احتیاط دیپلماتیک یا تهدیدهای غیرمستقیم برای متوقف کردن کمک و سرمایه گذاری روبرو شده است. علاوه بر این ، علیرغم لفاظی اتحادیه اروپا در مورد استقلال استراتژیک ، سیاست های آن در منطقه همچنان با ایالات متحده و اسرائیل هماهنگ است. تأکید مشترک بر محدود کردن نفوذ ایران ، کنترل مهاجرت و اطمینان از تراز کریدور انرژی ، الگویی از همگرایی استراتژیک را به جای استقلال برجسته می کند.