روزی دختری جوان به نام شهرزاد در شهری قدیمی زندگی میکرد. او داستانهای بسیاری را شنیده بود از پادشاهی که هر شب دخترهای جوان را به قتل می رساند تا از انتقام برادر خود که قتل شده بود. اما شهرزاد میخواست برای شهر خودش انتقام بگیرد. او تصمیم گرفت هر شب به پادشاه برای داستانگویی بروند و از این طریق بتواند جان خود و دخترهای دیگر را نجات دهد.
داستانهایی که شهرزاد به پادشاه میگفت، داستانهایی از عشق و جنگ، خیال و واقعیت برای همراهی شبهای طولانی پادشاه بود. هر شب بعد از پایان یک داستان، شهرزاد داستان دیگری را به پادشاه بیان میکرد تا جان خود و دیگر دخترهای شهر را نجات دهد.
در این روایت خیالی و شگفت انگیز، شهرزاد با هنر تعریف داستان و شگفتی های خیالی خود، پادشاه را به خود مجذوب کرد و موفق شد قلب سنگین او را برای عشق و انسانیت باز کند.
در انتها، پادشاه با شنیدن داستانهای زیبای شهرزاد، خود را در عشق و روایات عجیب و غریب عمیق و گرمایی پیدا کرد و از همان روز تصمیم گرفت دیگر هیچ دختری را به قتل نرساند.
با ما در مرشدی همراه شوید.
“هزار و یک شب” اثر نیل گیمن است که با داستانهای شگفت انگیز و عمیق خود، همواره مخاطبان زیادی را به خود جلب کرده است.