در این پلی لیست میپردازیم به مولانا خوانی و خوانش صحیح غزلیات دیوان شمس رو در کنار هم فرا میگیریم
غزل چهل و ششم از دیوان شمس
————-
Contemplating that in these sequence our intention is the right studying of Rumi’s poetry from the Divan of Shams, subtitles will not be crucial.
————
Social platforms
Instagram : https://www.instagram.com/persianpoetry101
telegram : https://telegram.me/persianpoetry101
Fb : https://www.fb.com/persianpoetry101
Twitter : https://twitter.com/poetry_persian
————-
contributions
idpay : https://idpay.ir/persianpoetry
Paypal : https://www.paypal.me/PersianPoetry
————
غزل 46 دیوان شمس
دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را
هوش فزود هوش را حلقه نمود گوش را
جوش نمود نوش را نور فزود دیده را
گفت که ای نزار من خسته و ترسگار من
من نفروشم از کرم بنده خودخریده را
بین که چه داد میکند بین چه گشاد میکند
یوسف یاد میکند عاشق کف بریده را
داشت مرا چو جان خود رفت ز من گمان بد
بر کتفم نهاد او خلعت نورسیده را
عاجز و بیکسم مبین اشک چو اطلسم مبین
در تن من کشیده بین اطلس زرکشیده را
هر که بود در این طلب بس عجبست و بوالعجب
صد طربست در طرب جان ز خود رهیده را
چاشنی جنون او خوشتر یا فسون او
چونک نهفته لب گزد خسته غم گزیده را
وعده دهد به یار خود گل دهد از کنار خود
پر کند از خمار خود دیده خون چکیده را
کحل نظر در او نهد دست کرم بر او زند
سینه بسوزد از حسد این فلک خمیده را
جام می الست خود خویش دهد به سمت خود
طبل زند به دست خود باز دل پریده را
بهر خدای را خمش خوی سکوت را مکش
چون که عصیده میرسد کوته کن قصیده را
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
در مگشا و کم نما گلشن نورسیده را
source