به عنوان ایالات متحده و ایران با احتیاط به جدول مذاکره بازگردید ، یک سؤال آشنا دوباره زنده می شود: آیا می توانیم دیپلماسی را با یک دولت سرکوبگر مانند جمهوری اسلامی دنبال کنیم بدون اینکه به اصول حقوق بشر خیانت کنیم؟ برای برخی ، جواب یک شماره واضح است. آنها استدلال می كنند كه درگیری با رهبران تئورك ایران به آنها مشروعیت می بخشد و حقوق بشر باید پیش شرط هرگونه توافق باشد. این قاب بندی در وضوح اخلاقی خود اغوا کننده است ، اما در عمل ، به عنوان نقشه ای برای درگیری دائمی و هدیه ای به اقتدارگرا ترین نیروهای ایران خدمت کرده است.
حقیقت این است که چگونه ما حقوق بشر را در امور دیپلماسی ادغام می کنیم. هنگامی که از آنها به صورت سازنده استفاده می شوند ، می توانند سیاست را به سمت نتایج معنی دار راهنمایی کنند. اما هنگامی که به روشهایی که مذاکرات را از بین می برد ، تحریم های گسترده ای را طولانی می کند یا ما را به جنگ نزدیکتر می کند ، آنها را به ابزاری برای محافظت متوقف می کنند و به ابزاری برای انسداد تبدیل می شوند. در پایان ، این مردم ایران – به ویژه آسیب پذیرترین – هستند که هزینه آن را تحمل می کنند.
البته جناح های تأثیرگذار و با بودجه در ایالات متحده وجود دارد ، اسرائیل، و ایران که از دشمنی و تشدید شکوفا می شوند. در یک انتها ، نئوکاردیبانان و هاوکس طرفدار اسرائیل در واشنگتن ایران را به عنوان یک دشمن دائمی مشاهده می کنند تا به طور نامحدود خرد شود یا حاوی آن باشد. از سوی دیگر ، هاردینرها در تهران از خصومت آمریکایی برای توجیه سرکوب و نظامی سازی سوء استفاده می کنند. هر دو اردوگاه دیپلماسی را تهدیدی برای ایدئولوژی های خود می دانند. متأسفانه ، برخی از مدافعان حقوق بشر – به ویژه در دیاسپورای ایران – موضع مشابهی را اتخاذ کرده اند و اصرار دارند که درگیری فقط دولت ایران را توانمند می کند. اما این استدلال بر فرض دروغین استوار است: این دیپلماسی و حقوق بشر ذاتاً مغایرت دارند.
جامعه مدنی ایران داستانی متفاوت را روایت می کند. در حقیقت ، بسیاری از شجاع ترین صداهای آن – آنهایی که در داخل کشور فعالیت می کنند ، اغلب در معرض خطر شخصی هستند – خواستار رویارویی نیستند. آنها خواستار ایجاد تشدید و صلح هستند.
در یک قدرتمند اخیرنامه، بیش از 400 دانشگاهی ، روزنامه نگار ، مخالفان و زندانیان سیاسی سابق هشدار دادند که هرگونه اعتصاب نظامی توسط ایالات متحده یا اسرائیل صرفاً حاکمان ایران را هدف قرار نمی دهد بلکه مردم ایران را ویران می کند. در میانامضا کننده برخی از صداهای برجسته وجدان این کشور هستند: اماددین بشی ، مدافع برجسته حقوق بشر و زندانی سیاسی. عیسی صحرهخیز ، روزنامه نگار مخالف جانباز ؛ و Shahindokht Molaverdi ، معاون رئیس جمهور پیشین در امور زنان ، منتقد وضع موجود در این کشور را به وجود آورد.
آنها نوشتند: “حمله به زیرساخت های ایران صرفاً حمله به دولت نیست.” “این حمله به ملت ایران است.” بیانیه آنها با خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد ، جامعه جهانی را ترغیب می کند تا جنگ را رد کنند.
سایر صداهای برجسته همان پیام را تکرار کرده اند. هماهنگی برای یک جمهوری دموکراتیک سکولار در ایران – یک ائتلاف گسترده مخالف که از آینده دموکراتیک حمایت می کند – اخیراً صادر شده بیانیه ای با رد “هر نوع گزینه نظامی علیه زیرساخت های ایران”. آنها خواستار “مذاکرات شفاف ، منصفانه و برنده” شدند که ضمن احترام به منافع ملی ایران ، نگرانی های غربی را برطرف می کنند. آنها همچنین به بازیگران مختلفی که از تنش های پایدار بهره مند می شوند ، اشاره کردند: اسرائیل از طریق مبارزات خرابکاری ، جنگ های جنگ آمریکا و ایدئولوگ های خود جمهوری اسلامی.
این دیدگاه ها ریشه های عمیقی در داخل ایران دارند. به عنوان مثال ، هنگامی که ایران و اسرائیل در اکتبر گذشته اعتصابات خود را رد و بدل کردند ، زمینه ای از فعالیت ضد جنگ در سراسر جامعه مدنی ایران وجود داشت. چهار نفر از برجسته ترین اتحادیه های مستقل کارگری ایران – اتحادیه آزاد کارگران ایران ، شورای هماهنگی انجمن های تجارت معلمان ایران ، گروه بازنشستگان متحد و شورای بازنشستگان – هشدار داده شده این افزایش درگیری باعث می شود کشور به “زمین سوخته” تبدیل شود. این اتحادیه ها ، منتقدان دیرینه سرکوب دولت ، روشن کردند که جنگ فقط فقر و سختی را برای ایرانیان عادی تقویت می کند. آنها هشدار دادند كه درگیری به عنوان بهانه ای برای سرکوب كارگران ، زنان ، دانش آموزان و فقرا استفاده می شود.
بیانیه دیگری که در آن زمان توسط بیش از 350 فعال جامعه مدنی امضا شده است رد شده جنگ “به عنوان مخالفت” و هم سرکوب دولت و هم تحریکات بازیگران خارجی را محکوم کرد. آنها اصرار داشتند که دموکراسی و صلح در هم تنیده شده اند و بمب ها و محاصره ها عدالت را به همراه نخواهد داشت.
اینها صداهای حاشیه ای نیستند. آنها یک حقیقت اصلی را منعکس می کنند: کسانی که بیشتر در جنگ رنج می برند ، افرادی هستند که در حال حاضر برای زنده ماندن تلاش می کنند. همین امر در مورد تحریم ها نیز صادق است ، که اقتصاد ایران را ویران کرده است ، دسترسی به کالاهای اساسی مانند دارو را محدود کرده و طبقه متوسط را توخالی می کند. در واقع ، صحبت کردن از حقوق بشر بدون تأیید خشونت اقتصادی تحریم ها این است که فقط نیمی از داستان را بیان کنید.
این واقعیت گسترده تری است که سیاستگذاران ایالات متحده باید جدی بگیرند. عدم موفقیت دیپلماسی به سادگی در را برای افزایش صلح آمیز نمی بندد. این تعادل قدرت را به سمت کسانی که بیشترین سرمایه گذاری در رویارویی را دارند تغییر می دهد. در ایالات متحده و اسرائیل ، این صداهای هولناک را که طرفدار تغییر رژیم از طریق نیروی نظامی هستند ، بدون در نظر گرفتن هزینه انسانی ، توانمند می کند. در داخل ایران ، روایت محاصره و تهدید وجودی را تقویت می کند ، و توجیهی برای تشدید نظارت ، سانسور و سرکوب به نام امنیت ملی فراهم می کند.
این بدان معنا نیست که باید حقوق بشر کنار گذاشته شود. کاملاً برعکس – دیپلماسی ، هنگامی که درست انجام شود ، فضایی را برای مشارکت در حقوق بشر ایجاد می کند. در طول اجرای مختصر توافق هسته ای 2015 ، شاخص های کلیدی اقتصادی بهبود یافته قابل توجه: تورم سقوط کرد ، درآمد واقعی افزایش یافت و “شاخص بدبختی” کشور کاهش یافت. جامعه مدنی اتاق تنفس به دست آورد. دولتهای اروپایی درگیر ایران در مورد زندانیان سیاسی و اعدام ها. برخی از سرمایه گذاری های مشترک حتی مطابق با استانداردهای کار و جنسیت بودند. تعامل سازنده اهرم واقعی را ارائه می دهد.
همه این پیشرفت ها در سال 2018 معکوس شد که دولت ترامپ از معامله عقب نشینی کرد و تحریم های خرد کننده را دوباره اعمال کنید. فقر افزایش یافت. سرکوب شدت گرفت. و سخت ترین عناصر ایران – آنهایی که بیشترین مخالف درگیری هستند – قدرت تلفیقی.
بیان اینکه تحریم ها و انزوا به مردم ایران کمک می کنند نه تنها از نظر تجربی نادرست است بلکه از نظر اخلاقی غیرقابل توصیف است.
بیایید واضح باشیم: یک توافق هسته ای تحول سیاسی را به ایران نمی آورد. و نه باید انتظار داشته باشیم. اما این می تواند شرایط-ثبات اقتصادی ، کاهش انزوا و فضای مدنی بیشتر-ایجاد کند که تغییر طولانی مدت را امکان پذیر می کند. برعکس ، فروپاشی دیپلماسی باعث تعمیق بحران بشردوستانه و سوق دادن منطقه به سمت جنگ می شود.
حقوق بشر باید سیاست ما را راهنمایی کند. اما آنها نباید به عنوان بهانه ای برای دیپلماسی خرابکاری سوء استفاده شوند. صداهایی که خواستار صلح از داخل ایران هستند ساده لوحانه نیستند. آنها جنگ ، سرکوب و انزوا را تحمل کرده اند. ما خوب می خواهیم به آنها گوش دهیم.