-
من قبل از اینکه در یک مکان عالی مستقر شوم ، از شهرهای اسپانیا ، یونان و انگلیس بازدید کردم.
-
من الان بوده ام زندگی در لندن برای چند ماه ، و با حرکت من نمی تواند خوشحال تر باشد.
تا زمانی که 18 ساله شدم ، در چهار کشور مختلف زندگی می کردم – انگلیس ، کویت ، چین و امارات متحده عربی.
برانگیخته شده از تمایل من برای زندگی در یک مکان – و قرعه کشی هزینه های معقول دانشگاه – من به “کشور وطن” خود نقل مکان کردم هلند، پدر و مادرم از کجا بودند اما من قبلاً هرگز زندگی نمی کردم.
تقریباً 10 سال ، من در آنجا زندگی کردم و حس رو به رشد بی قرار بودن را در من نادیده گرفتم. با این حال ، من نتوانستم بگویم واقعاً خوشحال شدم.
با دانستن زمان تغییر ، تصمیم گرفتم در مورد حرکت به جایی دیگر فکر کنم.
بنابراین ، در اواخر سال 2023 ، من آپارتمان خود را رها کردم ، وسایلم را در زیرزمین مادرم ذخیره کردم و تصمیم گرفتم سفر به جهان برای یافتن خانه جدید من
من سفر خود را در اسپانیا شروع کردم
من پنج هفته را در Xàbia ، اسپانیا گذراندم.فلاری
اولین توقف من Xàbia ، اسپانیا ، یک شهر ساحلی بود که من پنج هفته در یک آزمایشگاه قرمز در یک خانه خیره کننده با مشرف به اقیانوس گذراندم.
در اینجا ، من دیدم که زندگی در جایی است که می توانم آخر هفته هایم را در ساحل یا پیاده روی بگذرانم.
من عاشق حضور در مکانی با فراوانی از آفتاب بودم ، اما در نهایت ، این احساس خانه نمی کرد. بنابراین ، من تصمیم گرفتم که به مقصد بعدی خود بروم.
بعد ، دو هفته در بلفاست گذراندم
من هرگز بازدید نکرده بودم ایرلند شمالی پیش از این ، و من بلافاصله عاشق انرژی پویا کشور شدم. من عاشق باشگاه های کمدی ، میخانه های دنج و تاریخ در خیابان ها بودم.
با این حال ، احساس می کردم چیزی از دست رفته است ، و تنوع کافی در صحنه رستوران پیدا نکردم تا هوس هایم را برآورده کنم. بنابراین ، من به جستجوی خود ادامه دادم.
من به سمت Kythira ، جزیره ای در یونان رفتم
من دو هفته در کیترا ، یونان گذراندم.تصاویر گتی/گتی
من و دوستانم هر سال یک تعطیلات دو هفته ای را به یک متفاوت می بریم جزیره یونانبشر
بنابراین ، هنگامی که ما به Kythira سفر کردیم ، من کنجکاو شدم که ببینم این مکانی است که می خواهم به خانه بنامم.
من تصور کردم که یک سال در سواحل شنی با آفتاب به من می درخشد. بعد از یک روز طولانی کار ، حتی می توانستم در اقیانوس غرق شوم.
با این حال ، پس از صحبت با افراد محلی ، یاد گرفتم که این جزیره در خارج از فصل تابستان بسیار خالی است. بنابراین ، فهمیدم که همیشه آن احساس تعطیلات تابستانی را تعقیب می کنم.
بعد از تلاش برای یافتن مکانی که مانند خانه احساس می شود ، تصمیم گرفتم به کشوری که در آن متولد شده ام برگردم
من به مدت سه هفته در یک روستای کوچک در بدفوردشایر ماندم.suxxesphoto/Shutterstock
بعد از چندین اشتباه ، تصمیم گرفتم امتحان کنم انگلستان، مکانی که من به دنیا آمده ام و تا سه سالگی زندگی کردم. با این حال ، من فقط در سالهای گذشته فقط چند بار بازدید کردم.
من سه هفته سگ را در یک روستای کوچک در بدفوردشایر ، که در شمال لندن است ، گذراندم. حومه شهر بت پرستی من را با پیاده روی های طولانی در جنگل ، کباب های یکشنبه در همان میخانه و عصرها که در باغ می خواند ، از من خواند.
من برای این وجود آرام آرزو کردم ، اما تشخیص دادم که هنوز زندگی من هنوز زندگی این نوع سبک زندگی را ندارد. با کار منزوی و وضعیت مجرد من ، پیدا کردن مردم من در چنین دهکده ای کوچک سخت خواهد بود.
کمبریج زیبا بود ، اما برای من مناسب نبود.آنا میت/شاتترستاک
بنابراین ، من تصمیم گرفتم دو هفته در کمبریج ، شهری که خیلی درباره آن شنیده ام را امتحان کنم. من عاشق کار در کافه های مختلف ، بازدید از موزه ها در آخر هفته و ملاقات با افراد سن من بودم.
با این حال ، کمبریج یک شهر دانشجویی در هسته اصلی خود است ، که احساس نمی کند در این بخش از زندگی من در جایی که در آن حضور داشتم ، مناسب نبودم.
سرانجام به پایان رسیدم که در شهر عالی مستقر شدم
من هنگام تماشای سگ خواهرم عاشق لندن شدم.فلاری
سرانجام ، من یک ماه را در آن گذراندم لندن وقتی خواهرم از من خواست که پومسکی او را تماشا کنم.
من فرض کردم که شهر گران قیمت ، شلوغ و پرشور خاکستری براساس بازدیدهای کوتاه قبلی برای من نبود. با این حال ، در طی این سفر ، من یک طرف دیگر از لندن را دیدم.
من عاشق پارک های بزرگی بودم که باعث می شد فراموش کنم که در یک شهر ، صحنه تئاتر خیره کننده و کافه های دنج که در آنجا می توانم بدون احساس تنهایی تایپ کنم.
من قهوه را با روزنامه نگاران خود که به صورت آنلاین ملاقات کردم ، گرفتم و یک جامعه بالقوه را تشخیص دادم. از آنجا که لندن یک شهر بسیار پرجمعیت است ، احساس می کردم بهترین فرصت برای یافتن قبیله خود را دارم – چیزی که چند سال گذشته از دست رفته ام.
بعد از چند ماه در لندن ، من نمی توانستم شادتر باشم
من چند ماه است که در لندن هستم و هنوز هم احساس می کنم سعی می کنم پاهایم را پیدا کنم. با این حال ، من به آرامی در حال ایجاد یک جامعه هستم و حتی به دوستان دبیرستانی که پس از دانشگاه در لندن پایان دادند ، رسیدم.
من همیشه از همان کافه محلی بازدید می کنم ، جایی که حداقل دو بار در هفته با لپ تاپ و یک چای کثیف می نشینم. من از مناطق شلوغ مانند خیابان سوهو و خیابان لیورپول دوری می کنم و خودم را تحت فشار قرار می دهم تا هر آخر هفته از یک پارک بزرگ دیدن کنم.
بعضی اوقات ، من مانند کری از “سکس و شهر” احساس می کنم و بعضی اوقات ، احساس می کنم بسیار کمرنگ تر و بسیار سردتر هستم.
من فکر نمی کردم که بتوانم در چنین موقعیتی شلوغ و شهری خوشحال باشم ، اما من عاشق حک کردن قطعه شهر خود هستم و قصد دارم این کار را ادامه دهم.
این داستان در ابتدا در 4 آوریل 2025 منتشر شد و اخیراً در 6 اوت 2025 به روز شده است.
مقاله اصلی را بخوانید خودی