هیچ اشتیاق خاصی برای نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو برای مجبور کردن شغل نظامی بر غزه به عنوان بخشی از برنامه نسل کشی استعماری وجود ندارد. از سراسر طیف سیاسی اسرائیل ، نتانیاهو بر سر “تصاحب” – حسن تعبیر اسرائیل برای اشغال نظامی ، با واکنش شدید روبرو شده است. طرح است مستقر در مورد “پنج اصل برای پایان دادن به جنگ” – علاوه بر لفاظی مجدداً خلع سلاح حماس و بازگرداندن گروگان ها ، اشغال نظامی نیز قرار است غزه را خنثی کند ، کنترل امنیت اسرائیل را اجرا کند و “ایجاد یک دولت غیرنظامی جایگزین که نه حماس نه اقتدار فلسطین است”.
اسرائیل تاکنون 75 درصد از غزه ها را کنترل می کند ، و فلسطینی ها در کوچک شدن قلمرو قرار دارند که باعث می شود آنها اهداف آسانتری را برای ارتش اسرائیل انجام دهند.
علیرغم مخالفت در اسرائیل با برنامه نتانیاهو ، دلایل آن به دور از نجیب و دور از ضد استعماری نیست. همین مورد را می توان برای غرب نیز گفت – بیانیه مشترک انگلیس ، آلمان ، ایتالیا ، نیوزیلند و استرالیا تا حدی بیان شده، “هرگونه تلاش برای الحاق یا گسترش تسویه حساب ، قوانین بین المللی را نقض می کند. این وضعیت فاجعه بار بشردوستانه را تشدید می کند ، زندگی گروگان ها را به خطر می اندازد و باعث جابجایی گسترده غیرنظامیان می شود.”
در داخل اسرائیل ، یار لاپید ، وزیر مخالف ، طرح عوارضی را که در مورد دستگاه ارتش و امنیتی اسرائیل به عهده خواهد گرفت ، محکوم کرد. با صدای بلند اضافه شده این که اشغال نظامی غزه “منجر به کشته شدن گروگان ها ، کشته شدن بسیاری از سربازان ، ده ها میلیارد دلار برای مالیات دهندگان اسرائیلی خواهد شد و منجر به فروپاشی سیاسی می شود.”
رئیس حزب Yisrael Beiteinu Avigdor Lieberman مخالف این طرح به دلایل مشابه ، با توجه به اینكه “تصمیمات زندگی و مرگ در مخالفت با ملاحظات امنیتی و اهداف جنگ اتخاذ می شود.”
رهبر حزب دموکرات ، یایر گولان نتانیاهو را به اجرای این استراتژی برای اطمینان از بقای سیاسی خود متهم کرد ، ضمن اجرای “حکم اعدام برای گروگان ها و خانواده های محروم”.
و در حالی که اسرائیلی ها مطمئناً به دنبال خود خواهند بود ، هر دو اسرائیل و غرب کل نکته را از دست نمی دهند. اسرائیل مرتکب نسل کشی در غزه می شود و اسرائیل بر استعمار تأسیس می شود ، که از اشغال نظامی سرزمین های فلسطین پشتیبانی می شود. اسرائیل و غرب فقط به دلیل پیامدهای فعلی ، نه از مخالفت با مفهوم اشغال نظامی ، از تحمیل شغل نظامی به غزه بی اعتنا هستند.
از سال 1967 ، اسرائیل شغل نظامی را بر سرزمین های فلسطین تحمیل کرد ، در حال افزایش گسترش تسویه حساب ، گرفتن زمین ، جابجایی اجباری ، محرومیت بشردوستانه ، نظارت و ورود به سیستم آپارتاید در کرانه باختری اشغالی بود که اخیراً توسط سازمان های حقوق بشر به طور عمده شناخته شده بود. جامعه بین المللی از خواستار “پایان دادن به شغل” بی اعتنا نیست و خود این عبارت به یک شعار تقریباً عاری از معنا تبدیل شده است. با پایان دادن به شغل چه چیزی پیش بینی شده است؟ آیا جامعه جهانی واقعاً به نفع از بین بردن سیستمی است که هم برای اسرائیل و هم برای غرب سودآور بوده است ، مثل همیشه به ضرر فلسطینی ها؟
بخوانید: روسای امنیت اسرائیل با برنامه مجدد غزه از نگرانی های ایمنی گروگان مخالف بودند: گزارش
برای جامعه بین المللی ، “پایان دادن به اشغال” این آزادی را می دهد که کل ساختار استعماری را نادیده بگیرد ، پاک کردن تدریجی فلسطین از زمان اولین شهرکهای صهیونیستی قبل از اینکه اسرائیل به اصطلاح استقلال خود را بر بقایای ناکبا در سال 1948 اعلام کند. این مجازات کامل برای تدوین حق بازگشت به وضوح بازگشت است که وجود استعمار اسرائیل را به طور کامل تأیید می کند و فلسطینی ها را مجبور می کند تا با بنگاه اقتصادی که باعث پاکسازی قومی و ضرر سرزمینی آن شده است ، صلح برقرار کنند. در بیش از حد جامعه بین المللی ، “اشغال” بهانه ای برای عدم تحرک و روکش است که در پشت آن برای محافظت از استعمار پنهان است.
خواستار اخیر اسرائیل برای خودداری از اشغال غزه ، نشان می دهد که چگونه جامعه بین المللی شغل نظامی قبلی را عادی کرده و بین اشغال کرانه باختری سال 1967 و اشغال آینده غزه متمایز می شود. اولی ، از این گذشته ، میزبان دولت ساخت و ساز فلسطین بود. غزه یک سناریوی کاملاً متفاوت است. با آشکار شدن نسل کشی ، تعهد به گفتن چیزی و خودداری از بازیگری بیشتر فشار می یابد.
رویکرد اسرائیل به سمت اشغال از الگوی مشابهی پیروی می کند. کرانه باختری اشغالی ، که همانطور که با گسترش تسویه حساب است ، تکه تکه شده است ، در معرض همان تماس های غزه قرار نمی گیرد. سیاست کرانه باختری اشغالی ، که توسط فرومایه اقتدار فلسطین ، وابستگی به اهدا کنندگان خارجی به حفظ توهم رونق اقتصادی ، حضور شهرک نشین و الحاق de facto ، از نظر حفظ آنچه که قبلاً ایجاد کرده است ، فراهم کرده است. هیچ یک از مقامات اسرائیلی خواستار از بین بردن اشغال نظامی کرانه باختری اشغالی-ضرر و زیان سرزمینی و تغییرات جمعیتی ، مسئله ای نیست که یک شرکت شهرک نشین استعماری می خواهد با آن مقابله کند.
با این حال ، غزه نمایانگر جوهر فلسطین و آنچه اسرائیل از نظر مقاومت فلسطینی در برابر آن است ، مخالف است. شکاف بین غزه و کرانه باختری اشغالی ، که توسط اسرائیل و جامعه بین المللی ارتقا یافته است ، اسرائیلی ها را نیز قادر می سازد تا بین شغل عادی شده که از قبل وارد شده است ، و یک کشور آینده که با توجه به زمینه نسل کشی ، به عنوان خطرناک درک می شود ، تمایز قائل شوند. در کرانه باختری اشغالی ، اشغال توسط اسرائیل مشروعیت یافته و سودآور است. آیا اسرائیل واقعاً مخالف اشغال نظامی است اگر فقط به اشغال آینده غزه بپردازد ، و نه اشغال نظامی کرانه باختری؟
اسرائیل و جامعه بین المللی قبلاً نسل کشی غیرقابل تصور را عادی کرده اند. اما برای ادامه عادی سازی نسل کشی ، این واقعیت وجود دارد که ساختارهای قبلی نقض قوانین بین المللی باید تقویت شوند. با تمرکز بر برنامه های نتانیاهو برای اشغال غزه ، اشغال قبلی از سال 1967 که از استعمار اسرائیل از فلسطین پشتیبانی می کند ، درک می شود و دوباره به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از شرکت استعماری شناخته می شود. در مورد کرانه باختری اشغالی کمتر سؤال خواهد شد زیرا نسل کشی اسرائیل در غزه همان چیزی است که در حال حاضر منعکس کننده قساوت های استعماری به دولت هایی است که از آن حمایت می کنند.
اشغال غزه را نمی توان به عنوان یک استثناء در سیاست مهاجران اسرائیل استعماری دانست. اگر برنامه نتانیاهو موفق شود ، چه مدت طول خواهد کشید تا مخالفان و جامعه بین المللی برای مشروعیت بخشیدن به یک نقض قانون بین المللی دیگر ، همانطور که با نسل کشی در غزه انجام دادند؟ در اینجا سابقه ای وجود دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت.
وبلاگ: اشغال نظامی غزه اسرائیل کمک های بشردوستانه را بیشتر خواهد کرد
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده سیاست تحریریه مانیتور خاورمیانه نیست.