در دینی بخش از دشت های زیبای ایران، زیبایی همهچیز از روایتی درخشان شروع میشود. یک روز برفی و سرد، خروش باد برگ درختان را به رقص انداخت و صدای جویبارهای جاری گوشمان را میپوشاند. در این آغاز مملو از زمزمههای کوچک طبیعت، شخصی شبیه به ستارههای آسمان پدیدار شد. او، محمدرضا بایرامی بود، اندیشمندی با دیدگاهی روشن و جایگاهی بلند در ادبیات ایران.
با لبخندی که مثل فروغ صبحانهاش در چهرهاش طلایی تابیده بود، محمدرضا به زبان فارسی زیبای خود گفت: “انگیزه مهمترین نیرویی است که ما را به رویای خود نزدیکتر میکند. وقتی که ما به دنبال ایدههایمان حرکت میکنیم، هیجان و انرژی آن ایده ها به ما هم وامدار است.” با صدایی آرام و با شور زندهیاد شاعران بزرگ ایرانی، او ادامه داد: “ادبیات ایران یک گنجینه بیپایان از آثار زیباست که به عمق فرهنگ و هویت ما میاندیشد.”
در طول گفتگویی که پر از عمق و خلاقیت بود، محمدرضا به تاریخ ادبیات ایران اشاره کرد و از شاهکارهایش چون “گل رویین” و “برگ شکفته” سخن به میان آورد. او از تاثیر شاعرانی چون هافیز و رومی بر زندگی و آثار خود نیز سخن گفت و گفت: “آنان نوری بر رهگذران از تاریکی اهدا کردند و به وسیله شعر و ادبیات، روح مردم را به سوی زیباییهای بیپایان هدایت کردند.”
پس از اتمام گفتگو با محمدرضا بایرامی، توییتر پر از آوازهای شادمان و تحسین بود. هر کسی از این دیدار شگفتانگیز به سمت خود بازگشت و ذهنش را از جادوی کلام او پر کرد. با ما در مرشدی همراه شوید و شاهد شوید که فرهنگ و ادبیات ایران با آثار بیپایان ماندگاری رقم زدند. تصویر بالا تزئینی است.