در 13 اکتبر، در نشستی در شرم الشیخ مصر، دونالد ترامپ به همراه عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور و دیگر رهبران منطقه در امضای بیانیه ای مبنی بر استقبال از “فصل جدید” در غزه، پیوست. به عنوان بخشی از مرحله اول طرح صلح 20 ماده ای ترامپ، آتش بس اجرایی شد و حملات هوایی و عملیات رزمی اسرائیل در غزه متوقف شد. گروگان ها و زندانیان آزاد شده اند و مذاکرات در مورد بازسازی در حال انجام است. سرفصل های بین المللی از این موفقیت استقبال کردند. با این حال، در زیر خوش بینی، چاپ ظریف داستان متفاوتی را بیان می کند.
آتش بس همچنان شکننده است. نیروهای اسرائیلی همچنان در بخش هایی از غزه مستقر هستند و حماس خلع سلاح نشده است. نیروی تثبیت بینالمللی پیشنهادی که برای تضمین دوران گذار در نظر گرفته شده است، نامشخص است: ترکیب، مأموریت و رهبری آن نامشخص است. گذرگاه رفح – پیوند حیاتی غزه با جهان خارج – همچنان تا حدی مسدود است و کاروانهای بشردوستانه را سرگردان کرده است. در حال حاضر، آتشبس حملات هوایی را متوقف کرده است، اما نقضها همچنان ادامه دارد: طبق گزارشها، نیروهای اسرائیلی دهها نفر را در حوادث نقض آتشبس کشتهاند.
طرح صلح 20 ماده ای ترامپ که در 30 سپتامبر 2025 منتشر شد، متعهد به بازسازی غزه، خلع سلاح همه گروه های مسلح – به ویژه حماس – دسترسی بشردوستانه و ایجاد یک “هیئت صلح” بین المللی برای نظارت بر اجرای آن است. با این حال آنچه این طرح تضمین نمی کند، حاکمیت، آزادی، دولت یا به رسمیت شناختن است. همچنین نقش اسراییل در ویرانی قلمرو، جابجایی دسته جمعی غیرنظامیان، یا اتهامات نقض شدید حقوق بشر را تایید نمی کند. این متن در عوض به یک «دولت تکنوکرات فلسطینی» اشاره دارد که تحت نظارت بینالمللی عمل میکند – کمتر انتقال قدرت تا یک قیمومیت گسترده.
این طرح به سمت «مسیری معتبر برای خودمختاری فلسطینیان» اشاره میکند، اما هیچ جدول زمانی، مکانیسم انتخاباتی و پایان روشنی برای کنترل خارجی ارائه نمیدهد. به عبارت مشروط توجه کنید: “معتبر” و “مسیری به سوی” – همگی پس از یک مرحله انتقالی طولانی، تعیین سرنوشت را در آینده قرار می دهند. در واقع به غزه امداد بدون شناسایی پیشنهاد می شود.
فقدان حاکمیت اتفاقی نیست. ماهیت صلح پیشنهادی را مشخص می کند. بدون کنترل بر مرزها، منابع یا حکومت، غزه در خطر باقی ماندن سرزمینی است که توسط بیگانگان اداره می شود نه اینکه توسط مردم خود اداره شود. خطر واضح است: جنگی که در سکوت به پایان می رسد، نه به آزادی. یک دولت تکنوکراتیک تحت نظارت منصوبان خارجی ممکن است ویرانه ها را تثبیت کند، اما نمی تواند مشروعیت یا حاکمیت اعطا کند.
خلع سلاح به عنوان سنگ بنای این طرح ارائه می شود: غزه باید قبل از شروع هر فرآیند سیاسی «غزه غیرنظامی و ریشه کن شود» – ابتدا امنیت، بعد دموکراسی. چنین توالیسازی منطق صلحسازی را معکوس میکند. خلع سلاح بدون ضمانت های سیاسی این خطر را دارد که نه به عنوان گامی به سوی صلح بلکه به عنوان تسلیم تلقی شود. امنیت باید با حقوق همراه باشد، نه اینکه جایگزین آنها شود. در غیر این صورت، صلح صرفاً مدیریت ناامیدی می شود.
بخوانید: وزارت بهداشت غزه اجساد 15 فلسطینی دیگر را از اسرائیل دریافت کرد
اتحادیه اروپا با احتیاط این طرح را تأیید کرده است، علیرغم سکوتش در مورد دموکراسی و خودمختاری – اصولی که اروپا به طور معمول در خارج از کشور از آنها دفاع می کند. روند صلحی که انتخابات را به تعویق میاندازد و حاکمیت را به تعویق میاندازد، ارزشهایی را که اتحادیه اروپا ادعا میکند از آن حمایت میکند، تضعیف میکند. اگر تشکیل دولت برای مدت نامحدود به تعویق بیفتد، غزه می تواند به “سرزمینی بدون حاکمیت” تبدیل شود. حتی اگر بازسازی موفقیت آمیز باشد، فقدان یک افق سیاسی باعث ایجاد رنجش، بیگانگی و تداوم درگیری می شود. زمان ممکن است به طور موقت این خطر را بپوشاند، اما آن را پاک نکند. آرامش می آورد، اما رضایت ندارد.
سکوت طرح در قبال عدالت به همان اندازه قابل توجه است. در هیچ کجا به پاسخگویی در مورد جنایات ادعایی ارتکاب یافته در طول جنگ دو ساله اشاره نشده است. با این حال، گزارشهای کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، دیدهبان حقوق بشر و عفو بینالملل نقضهای جدی توسط نیروهای اسرائیلی از جمله بمباران بیرویه، جابجایی اجباری و اقداماتی را که جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت را تشکیل میدهند، مستند کردهاند. اینها ادعاهای گمانه زنی نیستند. آنها یافته های رسمی هستند که با شواهد پشتیبانی می شوند. نادیده گرفتن آنها هم قانون و هم حافظه را تضعیف می کند. این طرح هیچ اشاره ای به تحقیقات، محاکمه یا حتی مکانیسم های حقیقت یابی ندارد.
برای خانوادههایی در غزه که خانهها و عزیزان خود را از دست دادهاند، بازسازی بدون پاسخگویی پوچ به نظر میرسد. برای خانوادههای اسرائیلی که بستگانشان توسط حماس کشته یا ربوده شدهاند، آشتی بدون عدالت هیچ درمانی ندارد. حل و فصل پایدار مستلزم اعتماد، هماهنگی، تحقیق، مجازات و در نهایت اصلاح و همزیستی است.
نیازهای بشردوستانه همچنان بسیار زیاد است. آژانس های سازمان ملل تخمین می زنند که بیش از چهار پنجم جمعیت غزه حداقل یک بار از سال 2023 آواره شده اند. بخش اعظم شمال غزه در ویرانه است. بانک جهانی هشدار می دهد که پاکسازی این آوارها ممکن است دو دهه طول بکشد و میلیاردها دلار هزینه داشته باشد. طرح ترامپ نوید تبدیل غزه را به غزه جدید از طریق سرمایه گذاری و بازسازی می دهد، با این حال جزئیاتی در مورد نحوه مدیریت وجوه و یا نظارت بر آنها ارائه نمی دهد.
اگر صلح به معنای چیزی بیش از توقف خشونت باشد، سه پایه ضروری است.
اول، حاکمیت باید از طریق یک جدول زمانی مشخص برای انتخابات و خودگردانی به مردم غزه بازگردانده شود.
دوم، عدالت باید از طریق تحقیقات مستقل و سازوکارهای پاسخگویی معتبر دنبال شود.
سوم، بازسازی باید حقوق و کرامت را در اولویت قرار دهد، نه فقط زیرساخت ها.
در حال حاضر، اسلحه ها ساکت هستند، اما عدالت خاموش است. طرح ترامپ آتشبس و تسکین را ارائه میکند، اما دو سوال را که تعیین میکنند صلح پایدار است یا نه حل نشده باقی میگذارد: چه کسی حکومت خواهد کرد و چه کسی پاسخگو خواهد بود. تراژدی غزه نه تنها در ویرانی آن بلکه در سکوتی است که در پی آن به وجود می آید. سرزمین بدون حاکمیت، سرزمین اسیر باقی می ماند. جنگ بدون پاسخگویی یک زخم باز باقی می ماند.
آزمون واقعی صلح این نیست که غزه با چه سرعتی بازسازی میشود، بلکه این است که آیا مردم آن در نهایت آزادند تا خودشان آن را بسازند. در این لحظه شکننده دیپلماسی – گروگانها آزاد شدند، آتشبس برقرار شد، بحثهای بازسازی در جریان است – شکل صلح همچنان نامشخص است. برای غزه، وعده آینده ای بازسازی شده است، اما طرح اولیه ناقص است.
آتش بس حیاتی است. با این حال صلحی که پاسخگوی این باشد که چه کسی، تحت چه اختیاراتی، و چگونه عدالت برقرار خواهد شد، ناامن باقی خواهد ماند. برای جامعه بینالمللی، چالش دیگر این نیست که آیا جنگ میتواند متوقف شود یا خیر، بلکه چالش این است که آیا میتوان یک صلح عادلانه آغاز کرد – صلحی که ریشه در عاملیت سیاسی، مسئولیتپذیری و عزت همه دارد. برای مردم غزه، انتخاب بین بازسازی تحت کنترل از راه دور یا بازسازی تحت اختیار خود است. دنیا باید به آنها در انتخاب دومی کمک کند.
نظر: برخاستن از خاکستر: به رسمیت شناختن جهانی یک ملت خاموش
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده خط مشی تحریریه میدل ایست مانیتور نیست.