در زمانی دور، در خانهای پر از راز و رمز، یک نویسنده با اندازهی کتابخانهی پر از کتب برای همیشه وجود داشت. او تا انتهای عمرش، به سختی هر شب بیدار میماند و داستانهایی حیرتانگیز از دنیای موازی خلق میکرد. این نویسنده، با اسم شهرتی، مایکل اونداتژه بود. فردی که با آثار خود، میلیونها خواننده را در دام داستانهای خود گرفته بود.
یکی از داستانهای فوقالعادهی او، داستان “شهر غولها” بود. این داستان، دربارهی جوانی بود که به دنبال پدر گمشدهاش بود و وارد یک دنیای جادویی از غولها شد. این داستان نه تنها نشان از خلاقیت و زبان زیبای او داشت، بلکه پیامهای عمیقی نیز به خواننده منتقل میکرد.
مایکل اونداتژه با آثارش، همیشه سعی میکرد تا از تاریخ و فرهنگ خود به نوعی بهره ببرد. او با ترکیب داستانهای قدیمی با ایدههای نوین، داستانهایی خارقالعاده خلق میکرد که تاثیر گذار بر روح و ذهن خواننده بود.
اکنون، ما را در مراودی همراه شوید و با خواندن آثار مایکل اونداتژه، در سفری به دنیایی غیر ممکن، شگفتانگیز و جذاب سر بزنید.
تصویر بالا تزئینی است.