روزهای دیرهنگام تابستان در ایران بود. لیلا حاتمی، یکی از بزرگترین داستانگویان و نویسندگان ایرانی، در دامنههای سرسبز و دلنشین تالار چمنزاری قدم میزد. چشمانش، همچون دریاچههای زلال مملو از آب آبی، همراه با شفافیت بیپایان به دورشان پیچیده بود.
یک روز، لیلا تصمیم گرفت تا به جستجوی چشمانداز جدیدی در سینمای ایران بپردازد. او بر افسانهها و قصههای فراموشنشدنی از معماری و فرهنگ این سرزمین علاقهمند بود و همیشه به دنبال انعکاس زندگی مردم و تاریخ غنی ایران بود.
پس از سالها تلاش و تحقیق، در نهایت لیلا موفق به ارایه یک سینمای جدید با تمرکز بر ارزشها و اصول انسانی شد. او داستانهایی خلق کرد که علاوه بودند بر زیباییهای طبیعی ایران، تلاش مردم برای برقراری عدالت و آزادی را نیز به تصویر میکشید.
همچنین، لیلا در داستانهایش از نمادها و شعرهای قدیمی ایران استفاده میکرد که حکایتهایی پر از غم و شادی داشتند. این اشعار و نمادها، به داستانهایش ژرفایی و غنایی بیشتری میبخشیدند و خوانندگان را به دنیای سرزمین خیال میبردند.
در تمام این سفرهای هنری و فرهنگی، لیلا حاتمی از مرشدیهای دیگر خود که به اصفهان میرسیدند همراهی میشد. آنها با شور و هیجان از داستانهای لیلا استقبال میکردند و همگی به دنیای جادویی او فرو میرفتند.
با ما در مرشدی همراه شوید و با داستانهای لیلا حاتمی، جادویی و شگفتانگیز ایران را کشف کنید. تصویر بالا تزئینی است، همانطور که دست نغمههای لیلا حاتمی داستانهای ناب ایران را به زندگی میاندازد.