کابولساعت 4 بعد از ظهر بود که یک دوست روزنامه نگار من را در مورد واتساپ توضیح داد: “اینترنت فیبر نوری احتمالاً در افغانستان قطع خواهد شد.” این یک مزاحمت خواهد بود ، اما من نگران نبودم. اینترنت موبایل من هنوز هم کار می کند ، و من می توانم با جهان در ارتباط باشم.
با این حال ، یک ساعت و یک چهارم بعد ، من به همراه برادرم در یک تاکسی به خانه می رفتم و او ناگهان پرسید: “آیا اینترنت موبایل شما کار می کند؟” وقتی تلفن خود را چک کردم ، هر دو کارت تماس من سیگنال نداشتند و اتصال اینترنت نیز ناپدید شده بود. من به سرعت حالت هواپیما را خاموش و خاموش کردم ، امیدوارم که این کمک کند ، اما هیچ چیز تغییر نکرده است.
قلبم به سرعت شروع به ضرب و شتم کرد. سکوت یک تلفن قطع شده بلندتر از هر صدا به نظر می رسید. در تاکسی ، ترکیبی عجیب از کفر و ترس مرا محاصره کرد. معنی آن ، بدون اتصال به اینترنت یا تلفنی چیست؟ چرا حالا؟
وقتی به خانه رسیدم ، به سرعت تلویزیون را روشن کردم. کانال های محلی یک به یک تاریک شدند: تلویزیون آریانا قبلاً درگذشت ، تولو و لمار در حال تکرار تبلیغات قدیمی بودند و کم کم همه کانال ها پس از دیگری به سیاه رنگ محو شدند. تنها خروجی که هنوز پخش می شود کانال خبری 24 ساعته Tolonews بود. دو روزنامه نگار به طور زنده گزارش دادند که قطع اینترنت بر همه افغانستان تأثیر می گذارد ، اما دقایقی بعد این صفحه نیز سیاه شد.
آن شب ، حتی رادیو کار را متوقف کرد. هیچ صدا ، فرکانس و خبری وجود نداشت. در کشوری که رادیو همیشه آخرین صدا در زمان بحران بوده است ، اکنون نیز خاموش شده است.
احساس کردم زندگی ما به عنوان سیاه به عنوان صفحه نمایش تلویزیونی تبدیل شده است. به نظر می رسید که کسی بند ناف ما را به جهان بریده است. یک سکوت سنگین خانه را پر کرد ، سکوت که هیچ صدایی نمی تواند شکسته شود.
من اعتماد داشتم که سیگنال اینترنت و تلفنی با شب سقوط می کند ، اما در ساعت نه شب ، همه چیز هنوز یکسان بود. من به اضطراب خوابیدم و چندین بار از خواب بیدار شدم تا تلفن خود را چک کنم. من امیدوارم که ارتباط برقرار کنم ، اما تنها چیزی که دیدم یک صفحه نمایش بی جان بود. احساس خالی و ویران کردم و این احساس را داشتم که افغانستان از جهان ناپدید شده است.
صبح آمد ، و من نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم: به سر کار بروید یا در خانه بمانید؟ بعد از گذشت ماهها کار ، زیرا بسیاری از زنان از زمان رسیدن طالبان اخراج شده اند ، من نمی توانم یک روز را از دست بدهم. در حالی که من برای ترک آماده می شدم ، راننده شرکت من روی درب من را کوبید زیرا او راه دیگری برای رسیدن به من نداشت. در قرن بیست و یکم ، ما قبل از تلفن به دوران بازگشتیم.
یک تصویر سورئال
تصویر شهر سورئال بود. خیابان های کابل حتی اگر پایتخت بیش از پنج میلیون نفر باشد ، خالی بود. بسیاری از مغازه ها نیز بسته شده بودند ، و حتی محل بازرسی طالبان به طور غیرمعمول آرام بودند: آنها به سختی وسایل نقلیه را متوقف کردند. به نظر می رسید که ما به 15 اوت 2021 بازگشتیم ، وقتی طالبان به قدرت رسیدند و ترس ، کفر و سکوت به شهر حمله کردند.
انواع شایعات شروع به گردش کرد. برخی گفتند که رژیم طالبان سقوط کرده است. برخی دیگر معتقد بودند که طالبان به دلیل رقابت داخلی به چندین جناح تقسیم شده اند و جنگ جدیدی در کشور آغاز شده است. کسانی که به فروپاشی رژیم اعتقاد داشتند به طرز عجیبی شاد بودند و امیدوار بودند که به زودی جشن بگیرند. کسانی که از درگیری جدید می ترسیدند می ترسیدند بیرون بروند.
مدیر دفتر ما به ما گفت که به خانه برگردیم و تا زمان ترمیم اتصالات تلفن و اینترنت به سر کار نرویم. بعد از ماهها بدون شغل ، حالا که یکی از آنها را داشتم ، همه چیز دوباره از هم پاشید.
حتی اپراتورهای اصلی تلفن همراه این کشور ، مانند Etisalat ، Roshan و Afghan Wi-fi ، کارگران خود را به خانه فرستادند و به آنها گفتند که حداقل چهار روز برنگردند زیرا آنها نمی دانند چه اتفاقی می افتد. هیچ کس ، حتی این شرکت ها ، دلیل خاموشی را درک نکرد.
پروازها به کابل لغو شد و این کشور به حالت ایستاده آمد. بانکداری نیز یخ زد. من پول نقدی نداشتم و پاسخ بانک این بود: “تا زمانی که اینترنت ترمیم نشود ، پرداخت ها غیرممکن است.” من احساس درماندگی کردم ، در یک سیستم بی تفاوت نسبت به نیازهای ما به دام افتادم.
در روز دوم ، روحیه تغییر کرد. اگر در روز اول امیدی به سقوط رژیم وجود داشت ، دوم همه فرسودگی و ناامیدی بود. مردم فهمیدند که خاموشی مقدمه ای برای سقوط رژیم طالبان نیست ، بلکه فقط راه دیگری برای کنترل ما است.
ما قبلاً هیچ خبری ، هیچ ارتباطی و صدا نداشتیم. ناگهان ، برادرم به اتاق اتاق گفت: “پشت اینترنت!” احساس می کرد که بهشت باز شده است. من داده های تلفن همراه را فعال کردم و تلفن من با پیام های دوستان ، خانواده و روزنامه نگاران در خارج از کشور آب گرفت. سیل صداها و تصاویر پس از دو روز سکوت. بالاخره نفس نفس کشیدم.
روز بعد ، مردم برای برداشت پول به بانک ها هجوم آوردند و به فرودگاه ها برای بررسی پرواز. خیابان ها دوباره لرزانند ، اما مردم هنوز هم می ترسند. همه سؤالات مشابهی را می پرسند: چرا خاموشی وجود داشت؟ و آیا می تواند دوباره اتفاق بیفتد؟
سوالات بی پاسخ
حتی پس از ترمیم اینترنت ، طالبان هیچ توضیحی رسمی ارائه نداده اند. سکوت در کل است. با این حال ، قبل از خاموشی در سراسر کشور ، آنها قبلاً Wi-Fi را در ده استان افغانستان قطع کرده بودند. فرماندار استان بلخ با مبارزه با “رفتار غیراخلاقی” آن را توجیه کرد. این هفته اتصالات فیبر نوری در کوندوز ، در شمال کشور و در قندهار ، در جنوب قطع شد. و دسترسی به فیس بوک و اینستاگرام در سراسر کشور مسدود شده است.
در صورت قطع اینترنت ، چه آینده ای در انتظار ماست؟ برای من و هزاران دختر افغان که تحصیلات آنلاین را دنبال می کنند ، زیرا طالبان ما را از آموزش متوسطه و عالی ممنوع کرده اند ، اینترنت تنها گزینه باقی مانده بود. اگر ارتباط را از دست بدهیم ، تنها پنجره خود را به جهان نیز از دست خواهیم داد.
طالبان روزنامه نگاران افغانستان را از کار در رسانه های خارجی ممنوع کرده است. به همین دلیل من از نام مستعار استفاده می کنم ، زیرا گزارش می تواند زندگی من را برای من هزینه کند. اما من شک ندارم که نمی توانم سکوت کنم. من باید برای جهان توضیح دهم که قبل از اینکه طالبان سعی کنند ما را کاملاً در تاریکی بگذارند ، چه اتفاقی در کشورم می افتد.
*مدینا ایر یک روزنامه نگار افغانستان است که در کابل زندگی می کند. او ماهانه دو بار برای آرا می نویسد.