این همان ویدئویی است که انتظار دارید در سال 2004 در یک تابلوی پیام جهادی با آن برخورد کنید: سه گروگان کلاهدار زانو زده اند، اسیرکنندگانشان با چهره ای عبوس پشت سرشان ایستاده اند، کلاشینکف ها مانند علائم نقطه گذاری آماده شده اند. نورپردازی خشن است، فیلمنامه آشنا – انگشتی به هوا ضربه می زند، تهدیدی به زبان می آید و شما برای بدترین اتفاق آماده می شوید.به جز این بار، فیلمنامه ورق می خورد. کاپوت در می آید و به جای یک زندانی وحشت زده، یک اینفلوئنسر آمریکایی با پوزخند ستاره سینما و شادی “به افغانستان خوش آمدید!” این صحنه به کشیدن بشکه های تانک، سلفی با کلاشینکف، و خنده گردشگران در سایه رژیمی که زمانی موسیقی را ممنوع می کرد و زنان را سنگسار می کرد، کاهش یافت.
این طنز نیست این بازاریابی است – بخشی از روند رو به رشدی که در آن نسل جدیدی از تحریککنندگان رسانههای اجتماعی، به نام «طالبها»، افغانستان تحت کنترل طالبان را بهعنوان مقصد نهایی سفر غیرمعمول دوباره بستهبندی میکنند. محتوای آنها مرز بین طنز شوک و تبلیغات ملایم را در بر می گیرد و حکومت دینی آسیب دیده از جنگ را به پس زمینه ای برای تعقیب نفوذ، تضاد گرایی و نوعی تئاتر ایدئولوژیک بسیار مدرن تبدیل می کند.
تصویر بزرگ
طالبوس روزنامه نگار، مورخ یا تحلیلگر نیستند. آنها تولیدکنندگان محتوا هستند – اکثراً مردان و اکثراً غربی – که افغانستان تحت حاکمیت طالبان را بهعنوان تجربهی نهایی متضاد بستهاند. پیام آنها ساده و فریبنده است: هر چیزی که شنیده اید اشتباه است.آنها اصرار دارند که زنان مورد ستم قرار نمی گیرند زیرا در بازارها دیده می شوند. این که جنگجویان طالبان خطرناک نیستند زیرا آنها در دوربین جوک می سازند. اینکه کشوری که تحصیل زنان را از دوازده سالگی ممنوع کرده و کتابهای زنان را از دانشگاهها حذف کرده است، به سادگی «سوءتفاهم» است.بخش زیبایی شناختی، بخشی از گزارش Vice gonzo، بخشی از vlog خانه فرات، و بخشی تبلیغات با تمرکز نرم است. و کار میکند – زیرا مخاطبی را که از «روایتهای اصلی» خسته شدهاند و مشتاق باور این هستند که آنها، نه تودههای ساده لوح، بالاخره «داستان واقعی» را میبینند، تملق میسازد.
چه اتفاقی می افتد
ویدیوی آریوبی تازه شروع کار بود. ادیسون پیر معلوف، که در میان دو میلیون مشترک یوتیوب خود به عرب معروف است، در تور «بازارهای زنان» افغانستان به شهرت رسید. او جلوی دوربین میکشد، وانمود میکند که از صحبت کردن زنان در ملاء عام بهت زده است، در حالی که پوششی از یک تیتر خبری غربی روی صفحه چشمک میزند: طالبان زنان را از صحبت کردن منع میکند. مفهوم: هیستری رسانه ای. واقعیت: زنان همچنان در معرض محدودیتهای شدید هستند، حضور عمومی آنها به شدت تحت نظارت پلیس قرار میگیرد و چشمانداز تحصیلی آنها از بین میرود.در همین حال، کورت کاز، یک وبلاگ نویس مسافرتی آفریقای جنوبی، از فیلمبرداری از محله های خطرناک در ونزوئلا و کنیا به قدم زدن در خیابان های فرانکفورت با فعالان راست افراطی، شکایت از “مهاجران غیرقانونی” و لقب شهر “کراکفورت” تغییر مکان داد. محور آشکار است: Talibros دیگر فقط “خطر” را در خارج از کشور ثبت نمی کند – آنها اکنون آن را در داخل کشور مسلح می کنند و به مردان جوان غربی هشدار می دهند که شهرهای آنها نیز فرو خواهد ریخت.
چرا اهمیت دارد
نادیده گرفتن این موضوع به عنوان حماقت حاشیه ای – گردشگری تستوسترون با جنبه ای طعنه آمیز – آرامش بخش خواهد بود. اما طالبوس بازی بزرگتری را انجام می دهد. آنها بر هنرهای تاریک الگوریتمی اقتصاد توجه مسلط شده اند: بی اعتمادی به سلاح، خشم پول درآوردن، و پیچیدگی را به یک تضاد گرایی تند و تیز و شبیه ساز تبدیل می کنند.آنها می دانند که رسانه های سنتی دچار بحران اعتبار هستند. تنها یک چهارم افراد زیر 50 سال می گویند که به اخبار برای گزارش “کامل و منصفانه” اعتماد دارند. حقیقت گویان خود را به این خلاء گام می گذارند و در حین ساختن امپراتوری های فرااجتماعی در یوتیوب و پاترئون، بینش واقعی را نوید می دهند. هنگامی که بینندگان به روزنامه نگاران اعتماد نمی کنند، دچار تردید نمی شوند – وفادار می شوند. وفادار به آنها.طعنه آمیز این است که طالبوس اصلاً واقعیت را نمی فروشد. آنها احساسی را میفروشند – دوپامین ناشی از این باور که درگیر یک راز هستید، اینکه شما باهوشتر از “گوسفند” هستید. و هر چه این احساس عمیق تر باشد، تکان دادن آن سخت تر است.
پس زمینه
محتوای سفر همیشه با خطر معاشقه بوده است – کاوشگرانی که در مناطق جنگی قدم می زنند، وبلاگ نویسان مخفیانه وارد کره شمالی می شوند، اینفلوئنسرها در حال تعقیب آدرنالین در مکان های “ممنوع” هستند. اما طالبوس این غریزه را به چیزی ایدئولوژیک تر تبدیل کرده است.آنها وارثان سلسله ای از تحریک کنندگان آنلاین هستند – اندرو تیت، اسنیکو، و حوزه وسیع تر “قرص قرمز” – که دریافتند ضدگرایی نه تنها ویروسی نیست، بلکه سودآور است. و آنها این کتاب بازی را برای ژئوپلیتیک به کار بردهاند: اجماع را بیثبات کنید، حکایتهای گیلاس را انتخاب کنید، تخصص را مسخره کنید، و خود را به عنوان تنها راوی قابل اعتماد معرفی کنید.ویلیام دیویس، اقتصاددان سیاسی، این تغییر را در حالت های عصبی به تصویر می کشد: وقتی حقیقت عینی فرو می ریزد، شهود پادشاه می شود. حقایق مهم نیست؛ vibes انجام می دهد. و هیچ کس بهتر از یک مرد کاریزماتیک با یک GoPro، یک گلایه و یک اسکورت طالبان، حال و هواها را دستکاری نمی کند.
بعد چه است
بعید است که Talibros محو شوند – اگر چیزی وجود داشته باشد، آنها پیش نمایشی از آینده هستند. از آنجایی که پلتفرمها به خشم نسبت به تفاوتهای ظریف پاداش میدهند و مخاطبان بیشتر برای محتوای «فیلتر نشده» تشنه میشوند، الگوریتم به تقویت ترکیب کنایه و ایدئولوژی آنها ادامه میدهد. اینفلوئنسرهای اصلی مانند Nelk Boys و Jake Paul، که زمانی دستفروشان شوخی بودند، در حال حاضر به قلمروی مشابه وارد شده اند.خطر این نیست که مخاطبان شروع به بت سازی از طالبان کنند. ظریف تر و خورنده تر است. این است که آنها دیگر هیچ کس را به جز تحریک کنندگان باور نخواهند کرد. آن حقیقت فقط به انتخاب زیبایی شناختی دیگری تبدیل خواهد شد. اینکه همه چیز – سر بریدن، زن ستیزی، افراط گرایی مذهبی – به محتوا تقلیل خواهد یافت.و به محض اینکه این اتفاق بیفتد، Talibros فقط با یک حقه تأثیرگذار نیستند. آنها معماران نوع جدیدی از نادانی خواهند بود – جهل که میخندد و تاریخ را بازنویسی میکند، از آسیبهای روانی پول میآورد، و کشوری جنگزده را بهعنوان آخرین پسزمینه برای تصویر کوچک یوتیوب میفروشد.