من مطمئن هستم که هر جنگ یک کوره انفجار و آخرین کتاب تیم مارتین است ، صلح ناگفته پانچ قدرتمندی را که باید برای هر کسی که سعی در درک ناکامی های غرب و همچنین دستاوردهای سخت ما در افغانستان داشته باشد ، لازم باشد. در واقع ، به عنوان بخشی از مأموریت به رهبری ناتو در افغانستان ، کانادا از سال 2001 تا 2014 درگیر طولانی ترین جنگ خود شد.
مارتین در گزارش بی امان صادقانه و انتقادی خود ، بر اساس مصاحبه با حدود دو ده تصمیم ساز اصلی و شرکت کنندگان که مستقیماً با تأمین امنیت و بازسازی استان قندهار افغانستان درگیر شده است ، مارتین ما را به یک سفر شخصی به قلب آن کوره می برد. در طول راه او بینش و تحلیل خود را به اشتراک می گذارد-مجموعه ای از پیامدهای غم انگیز که ناشی از سهام سیاسی بالا و یک عقیده مهم است که ارتش ممکن است به تنهایی حاکم باشد. صلح ناگفته به ما می آموزد که آوردن دموکراسی به افغانستان بدون درک عمیق از پیچیدگی های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی کشور و استحکام برای ماندن برای مدت زمان طولانی ، واقعاً فرصتی ندارد.
از آگوست 2010 تا ژوئیه 2011 ، مارتین نماینده کانادا در قندهار (The Rock) بود ، مأموریتی که مهارت های رهبری قابل توجهی و سخت وی را به حد مجاز خود آزمایش کرد – مهارت های مربوط به مأموریت های قبلی در آمریکای مرکزی و لاتین ، آفریقا و خاورمیانه که تصمیمات وی می تواند تفاوت بین زندگی و مرگ را ایجاد کند. از یک خلاصه جامع از اقدامات عظیم و شاید بی سابقه ناتو در افغانستان گرفته تا نقش های همپوشانی که سهم کانادا را نشان می دهد ، این کتاب به عنوان یک متن قابل خواندن و خواندنی برای شخص غیر روحانی معرفی شده است. وی در تلاش برای آشتی دادن عصبانیت خود از ضرر و زیان ما و همچنین بازگرداندن برخی از افتخار ، او اهداف مضاعف را که کانادا با آن روبرو بود ، از بین می برد: تلاش برای تضعیف و یا شکست دادن طالبان با ایجاد اعتماد به مردم افغانستان در حالی که اصول دموکراتیک و بشردوستانه را به ساختار نهادی این کشور القا می کند.
در قندهار و محیطهای آن ، وظیفه دوم تحت چتر تیم بازسازی استانی قندهار قرار گرفت که وی رهبری کرد. این شرکت شامل 80 نفر از آژانس توسعه بین المللی کانادا (اکنون بخشی از امور جهانی کانادا) ، کارشناسان همکاری مدنی-نظامی ، خدمات تصحیح کانادا و RCMP بود. در حمایت یک مؤلفه حفاظت از نیروی نظامی بود. در این کتاب ، مارتین به تلاشهای قابل توجهی که همه متخصصانی که برای القاء ارزش ها و اصول در بسیاری از بخش ها تلاش کردند ، ادای احترام می کند. در یک مورد ، پس از بدرفتاری گسترده از بازداشت شدگان افغانستان که توسط سربازان کانادایی به مقامات محلی تحویل داده شد ، در مورد اطمینان از رفتار انسانی با زندانیان بود. در موارد دیگر ، مدارس ساخته شده اند ، کمپین های ریشه کن کردن فلج اطفال انجام شده و کانال های آبیاری توانبخشی شده اند تا محصولات زراعی رشد کنند.
در بعضی مواقع ، یک حساب وحشیانه و سایر اوقات ، مارتین همچنین خوانندگان را با توصیف بازیکنان درگیر مجذوب خود می کند. عنوان فصل هشتم ، “بافندگی یک سبد از مارها” ، استعاره مناسبی برای چالش هایی است که ناتو با آن روبرو بود. از یک طرف ، یک سیستم پیچیده و غالباً فاسد حاکمیت و جنگ سالاران وجود داشت ، برخی با ارتباط با طالبان و برخی دیگر نه ، و البته خود طالبان ، که او را “ارواح” توصیف می کند. مواجهه با آنها یک ارتش ملی غالباً محاصره شده و پلیس ملی افغانستان بود که مورد حمایت یک کنگلومرای غربی نیروهای نظامی قرار گرفت که سرگرمی نهایی آنها تلاش و پیروزی کامل بدون مصالحه بود – و مجبور به همکاری با افغان های با نفوذ و بدون قطب نمای اخلاقی.
این کتاب همچنین با فداکاری هایی که بسیاری از آنها انجام شده صحبت می کند و از این طریق ، من کمی می دانم. خواهرزاده من ، میشل لنگ ، کلگری هرالد روزنامه نگار ، در حالی که با سربازان کانادایی تعبیه شده بود ، در 30 دسامبر 2009 ، قبل از ورود مارتین به قندهار. او یکی از پنج کشته بود ، در حالی که پنج نفر دیگر از مصدومیت های تغییر دهنده زندگی جان سالم به در بردند. این یکی از کشنده ترین روزها در طول مأموریت ما بود و مارتین تأثیر آن را در پیگیری تجربه کرد ، درست همانطور که من سفر یادگیری خودم را از درگیری ما شروع کردم و با بسیاری از همان افراد و خانواده هایی که او برای کتاب خود انجام داد مصاحبه کرد.
مارتین همچنین از متحدان ما افغانستان می نویسد و امنیت آنها و خانواده هایشان را قربانی می کند تا آرزوها و اعتقاد به جامعه ای عادلانه تر و با ثبات تر را برآورده کنند. برخی ، مانند شهردار قندهار ، غلام حیدر حمدی ، ترور شدند. برخی دیگر ، مانند مریم سحر ، یک نوجوان مبهم که مترجم ارتش کانادا شد ، نه تنها زنده ماند بلکه شکوفا می شود و اکنون یک شهروند کانادایی با مدرک کارشناسی ارشد در مهاجرت و مطالعات دیار است.
لمس کردن به هر جنبه ای از این کتاب که دانش من در مورد این جنگ را گسترش داده است ، دشوار است. اما بعد از خواندن آن ، من مطمئناً با قدردانی بهتر از این که چگونه به پایان رسید با طالبان که سرانجام چهار سال پیش بر نیروهای ترکیبی ناتو و متحدینش غالب شد ، از بین رفتم. امروز ، این کشور تحت نظارت رژیم وحشتناک است که دختران و زنان بالای 12 سال را از حضور در مدرسه محدود می کند ، در حالی که زنان از کار جلوگیری می کنند و با محدودیت های به ظاهر بی پایان در آزادی حرکت ، گفتار و نحوه لباس پوشیدن آنها روبرو می شوند.
هرچند که ممکن است ساده باشد ، من دوست دارم فکر کنم که مارتین چراغی را برای چگونگی انجام کارها متفاوت نگه می دارد ، با شروع اعتماد به نفس با همان غیرنظامیانی که تحمل جنگ را داشتند ، شروع می شود. مطمئناً درسها بر اساس تجربیات ما آموخته می شود ، مهمتر از آن اهمیت تلاش کل دولت ما. در واقع ، همانطور که او در جای دیگر ذکر کرده است ، “وقتی کانادا خود را در مرکز اولین بحران ژئوپلیتیکی قرن بیست و یکم پیدا کرد ، ما با شجاعت ، مهارت و عمق کامل تعهد انجام دادیم.”