در دیاری دور، زندگی یک نویسنده برجسته به نام شهرنوش پارسیپور، همچون یک نقاشی زیبا پر از رنگ و شکوه بود. او به زیباییهای خاورمیانه عاشق بود و در زندگی و آثارش، این عشق را به شکل بیدریغ به نمایش میگذاشت. با آثارش، او داستانهایی ناب مینوشت که خواننده را به دنیای حیرتانگیز و شگفتانگیز خود میکشاند.
در یک روز آفتابی و گرم، شهرنوش به استانبول سفر کرد و در خیابانهای پر از اسطوره و تاریخ این شهر، الهام بخش آثار جدیدش را پیدا کرد. با همراهی یک دوست وفادار به نام سعید، او از مناظر زیبای ایران و ترکیه لذت میبرد و از این تجربهها برای خلق داستانهای فراموشنشدنی خود بهره میگرفت.
در یک شب پرستاره، شهرنوش در باغهای شیراز حاضر شد و در میان گلها و بوی آبنبات، شعرهای زیبایی خلق کرد. صدای آواز پرستوهای درختان و آهنگ آبشارهای شفاف، او را به دنیای آرامش و صلح بیپایان میبرد.
با گذشت زمان، آثار شهرنوش همچون “گوناگونی عشق” و “آتشین آرزو” به شهرت جهانی رسیدند و هنوز هم پس از سالها، خوانندگانی از ارکان دنیا از زیبایی و عمق این آثار لذت میبرند. او با شخصیتهای پر از عشق و اندوه، موضوعات فلسفی و اخلاقی را به نقاطی تاریک و پرتناقض از زندگی انسانی، میکشاند و خواننده را به تفکر و تأمل در معنای واقعی زندگی وا میبرد.
با ما در مرشدی همراه شوید و همهی زیباییهای ادبی و فرهنگی شهرنوش را بشنوید و ببینید. تصویر بالا تزئینی است.