چهارشنبه روز 600 مین روز از جنگ اسرائیل-هماسبشر ششصد روز از اینکه حماس برای نابودی دولت یهود بر روی یک تخیل جهادی عمل کرد ، یک مرز غیرقابل نفوذ را نقض کرد ، و یک طغیان را انجام داد که باعث می شد صلیبی ها ، قزاق ها و نازی ها افتخار کنند.
نه کمتر
7 اکتبر نامه خونی خون از گذشته یهودی بود ، گذشته ای که بسیاری به اشتباه اعتقاد داشتند با تأسیس دولت اسرائیل به تاریخ منتقل شده اند. آنها اشتباه کردند.
7 اکتبر فاجعه ای بود که غیرقابل درک است. چگونه این کشور به سازمانی با طرح های نسل کشی اجازه داد تا به یک ارتش تروریستی تمام عیار متاستاز شود؟
چگونه یک کشور با توانایی های اطلاعاتی مبهم اسرائیل نتوانست هزاران تروریست را که برای طوفان مرز مونتاژ شده اند ، تشخیص دهند؟ سیگنال های هشدار دهنده چگونه از دست رفتند؟
حتی بدتر ، و غیرقابل تحمل تر ، چگونه اطلاعات وجود داشت ، اما با این وجود بدون آنکه انجام شود؟ چرا ارتش ، به ویژه نیروی هوایی ، خیلی آهسته پاسخ می داد؟
ششصد روز به بعد ، این سؤالات هنوز هم از درک است. و این ناکامی ها ، از جمله عدم توانایی در خانه گروگان ها ، شکل چند اسرائیلی را به جنگ نشان می دهد.
در اینجا از جنگ یوم کیپور در سال 1973 مداحی هایی وجود دارد. در حافظه عمومی ، این جنگ تا حد زیادی به عنوان یک فاجعه تلقی می شود. و اگر با افتتاح آن مورد قضاوت قرار گرفت: اطلاعاتی ، آمادگی لازم ، دست کم گرفتن دشمن ، هشدارها ، فاجعه زودهنگام نبرد و تلفات زیاد را نادیده گرفت.
اما این داستان کامل نبود. در زمان اعلام آتش بس ، نیروهای اسرائیلی در فاصله قابل توجهی از دمشق و قاهره ایستادند و ارتش سوم مصر کاملاً در سینا محاصره شد.
این جنگ به طور مؤثر به دوران جنگهای معمولی عرب و اسرائیل پایان داد. رهبران عرب یک حقیقت سخت را یاد گرفتند: آنها نتوانستند اسرائیل را از طریق نیروی نظامی متعارف شکست دهند. با این حال ، تروما آغاز جنگ – ضررها ، شوک – هنوز هم آن را در روان اسرائیل تعریف می کند.
روانشناسان غالباً در مورد چیزی به نام “تعصب منفی” صحبت می کنند ، و تمایل انسان به تثبیت بد و نادیده گرفتن از خیر. اگر یک خواننده اجرا کند و 10 نفر او را ستایش کنند ، در حالی که یکی از منتقدین می گوید که او از این موضوع خارج است ، این انتقاد است که اغلب ادامه می یابد.
و آنچه در مورد فرد صادق است نیز برای ملل صادق است.
7 اکتبر یک روز وحشت بود. یک pogrom اما تا 8 اکتبر ، روز بعد دنبال شد. و پس از آن ، جهان شاهد چیزی بود که قبلاً ندیده بود: واکنش یهودیان به غرق شدن. به آن عملیات شمشیر آهن گفته می شد و عصبانی ، شدید و بی امان بود. و در 600 روز از آن زمان ، نه تنها اسرائیل بلکه کل خاورمیانه را به روش هایی که از سال 1967 دیده نمی شود ، تغییر شکل داده است.
از دیدگاه کاملاً امنیتی ، جنگ دستاوردهای قابل توجهی ایجاد کرده است. اما بسیاری از آنها امتناع می ورزند یا قادر به تصدیق آنها نیستند به دلیل درد و رنج تحمل شده: ویرانی 7 اکتبر ، ضررهای فوق العاده و واقعیت 251 گروگان گرفته شده ، 58 در اسارت باقی مانده است ، از جمله 20 نفر که اعتقاد بر این هستند. خانواده های آنها هنوز کابوس زندگی می کنند.
برخی ممکن است بپرسند: چگونه کسی می تواند از موفقیت صحبت کند وقتی حماس هنوز گروگان ها را دارد و شکست های اسرائیل آن روز وحشتناک را فعال می کند؟ زیرا امکان داشتن حقایق متعدد و حتی متناقض به یکباره امکان پذیر است.
بله ، 7 اکتبر شکست نسبت های کتاب مقدس بود. بله ، اسرائیل به طور کامل به تمام اهداف جنگ خود دست نیافته است. اما این همه اتفاق افتاده است. در کنار شکست ها در طول جنگ ، برخی از آنها درخشان ، دستاوردهای اساسی نیز وجود داشته است که چشم انداز منطقه ای را تغییر داده است.
و در این روز 600 مین جنگ ، این دستاوردها نیز شایسته تصدیق هستند.
هدف اطمینان از این که غزه دیگر تهدیدی جدی برای اسرائیل نیست
قول نتانیاهو از “پیروزی مطلق” هنوز تحقق نیافته است. اما اگر یکی از سه هدف اصلی جنگ – در کنار از بین بردن حماس و بازگشت گروگان ها – برای اطمینان از غزه دیگر تهدیدی جدی برای اسرائیل به وجود نیاورد ، این هدف در راه رسیدن به دیدار است.
حماس ، به عنوان یک شکل گیری نظامی ، از بین رفته است. براساس برآوردهای موسسه مطالعات امنیت ملی (INS) ، بیش از 20،000 تروریست کشته شده اند.
بیشتر رهبری ارشد حماس از بین رفته است ، و ناظران اسرائیلی با آشکارا تعجب می کنند که چه کسی – اگر هر کسی – اکنون مسئول است و تصمیم گیری می کند.
موشک موشک حماس ، که دو دهه جنوب را ترساند ، به طرز چشمگیری تخلیه شده است. زیرساخت های تولید سلاح آن به شدت آسیب دیده است. و در حالی که ارزیابی ها در مورد میزان خسارت به سیستم گسترده تونل حماس متفاوت است ، دیگر آنچه در 7 اکتبر بود نیست.
بخش اعظم آنکلاو ساحلی یک مازوی ویران شده است که سالها طول می کشد ، اگر نه ده ها سال ، بازسازی شود. این امر از سربازان اسرائیلی و غیرنظامیان غزان قیمت بالایی به دست آورده است. اما از نظر نظامی ، تهدید غزه که یک بار مطرح شد خنثی شده است.
بله ، حماس هنوز در حال استخدام است ، اما مبارزان جدید عمدتا جوان ، آموزش دیده ضعیف هستند و با پرداخت چک که به طور فزاینده ای غیرقابل اعتماد است ، انگیزه می گیرند. آنها سایه ای از نیروی تازه آموزش دیده نوخبا هستند که صبح روز اکتبر تاریک را نقض می کنند.
یک واقعیت متفاوت در غزه پدید آمده است – یک واقعیت امن تر برای اسرائیل.
IDF در کرانه باختری فعالیت می کند
در کرانه باختری نیز ، IDF گام های اصلی را برداشته است.
حدود 950 فلسطینی در آنجا کشته شده اند ، اکثریت قریب به اتفاق عملگران تروریستی. براساس آمار INSS ، 15،000 مورد دیگر از 7 اکتبر در آنجا دستگیر شده اند و یک تصویر اطلاعاتی به مراتب واضح تر را ارائه می دهند.
از تاریخ 7 اکتبر ، اسرائیل از زمان دومین انتفاضه در کرانه باختری در مقیاس غیب فعالیت کرده است. این کشور وارد مناطقی مانند اردوگاه پناهندگان جنین شده است که زمانی “محدودیت” تلقی می شدند و ضربه ای شدید به زیرساخت های تروریستی در آنجا وارد کرده اند.
این بدان معنا نیست که تهدید از بین رفته است. ایران به تلاش برای قاچاق سلاح و پول به منطقه ادامه می دهد. اما سود واقعی و قابل توجه است.
سپس لبنان وجود دارد ، که قبل از تابستان گذشته پادشاهی حزب الله بود. امروز ، این چیز دیگری است. به لطف مبارزات نظامی اسرائیل-منفجر شدن صفحه ها و صحبت های واکی ، ترورهای فرماندهان حزب الله ، اعتصابات دقیق به ذخایر موشکی و سالهای جمع آوری اطلاعات-حزب الله چنگ آهن خود را در این کشور از دست داده است.
این بدان معنا نیست که سعی در بازگشت به عقب نخواهد داشت. خواهد شد اما در حال حاضر ، لبنان دیگر به طور کامل در دست شبه نظامیان پروکسی ایران نیست. این نقشه استراتژیک را بهتر می کند – برای اسرائیل و کل منطقه.
سوریه ، حتی بیشتر از لبنان ، کشوری متفاوت از 600 روز پیش است ، به لطف اقدامات اسرائیل علیه حزب الله و اقدامات آن برای از بین بردن بخش اعظم دیکتاتور بشار اسد به عنوان رژیم وی در حال فروپاشی بود.
سقوط اسد سنگ بنای “محور مقاومت” ایران را از بین برد و خط لوله ای که ایران اسلحه را به حزب الله منتقل کرده است.
درست است ، هیچ کس دقیقاً نمی داند احمد الشرارا ، جانشین اسد و یک جهادگر سابق ، این کشور را هدایت می کند. آیا این مسیر شدید اسلامی یا به سمت اعتدال خواهد بود؟
اسرائیل باید برای هر دو سناریو و همچنین یک سوم آماده شود: سوریه به هرج و مرج فرقه ای فرو می رود و ترکیه و ایران به سمت خلاء حرکت می کنند.
صرفنظر از آن ، سوریه دیگر تهدید نظامی معمولی نیست که یک بار یا یک تخته سنگ ممکن برای حمله به اسرائیل بود. این نیز بخشی از میراث پس از اکتبر 7 است.
ایران مسلماً در ضعیف ترین نقطه خود قرار دارد
و سرانجام ، وجود دارد ایرانبشر
به لطف حمله 7 اکتبر حماس ، ایران از زمان جنگ ایران و عراق در اواسط سال 1980 در ضعف ترین نقطه خود قرار دارد. “محور مقاومت” میلیاردها دلار را به-حزب الله ، حماس ، سوریه-ریخت. حوثی ها هنوز ایستاده اند ، اما آنها در هیچ کجا در نزدیکی تهدید سه نفر دیگر قرار نگرفتند.
بیش از این ، دو حمله ایران به اسرائیل در سال گذشته نشان داد که بهترین هایی که می توانستند علیه دولت یهود تحویل دهند ، برای دفاع هوایی اسرائیل ، به کمک ایالات متحده و متحدین آن ، هیچ مسابقه ای نبود. بهترین تهران چیزی بیشتر از یک دندانه دار ساخته بود. در همین زمان ، بنا بر گزارش ها ، ضدحمله های اسرائیل سیستم دفاع هوایی ایران را بیرون کشیدند و جمهوری اسلامی را به شدت در معرض دید خود قرار داده اند.
این موارد نیز دستاوردهای اسرائیلی در این جنگ هستند.
بنابراین ، در این روز 600 ، درست و لازم است که گروگان ها را هنوز در اسارت غمگین کنید ، عزاداری کرده و از ناکامی هایی که منجر به 7 اکتبر شد ، خشمگین شوید. درد واقعی است و هزینه آن بسیار زیاد است.
اما همچنین لازم است آنچه را که از آن زمان به دست آمده است ، تشخیص دهیم. اسرائیل خسارت جدی و بی سابقه ای را به محور نیروهایی که علیه آن آراسته شده اند وارد کرده است. این مجدداً تسلط نظامی را مجدداً تأیید کرده است ، بازدارندگی را به دست می آورد ، فرضیات استراتژیک را تغییر داده و به روش های مهم ، نقشه منطقه ای را دوباره طراحی کرده است.
این دستاوردها با قیمت سنگین به دست آمده اند و ضررها را پاک نمی کنند و غم و اندوه را به حداقل نمی رسانند. اما آنها مهم هستند. و آنها برای سالهای آینده منطقه را شکل می دهند.