امور اینتل: امتناع سرنوشت ساز موساد برای از بین بردن آیت الله خمینی ، سوءاستفاده ای است که امروزه هنوز هم احساس می شود.
در اواسط ژانویه 1979 ، همانطور که شاه محمد رضا پهلوی از ایران گریخت ، موتز رئیس ایستگاه الیزر تسفریر در حال فروپاشی تهران در حال فروپاشی ستادهای ساواک – پلیس مخفی ترس شاه. کیسه های ماسه ای و مسلسل پنجره ها را پوشانده بودند ، زیرا انقلابیون قبلاً در خیابان های با Kalashnikovs در حال گشت زنی بودند. یک ژنرال پریشانی که به Tsafrir چسبیده است ، التماس می کند ، “مرا با خود ببرید!”
نخست وزیر موقت ، شاپور بختیار ، Tsafrir را احضار کرده بود تا درخواست صریح را به اسرائیل منتقل کند: ترور آیت الله روح الله خمینی در محل تبعید خود در نزدیکی پاریس. همانطور که چندین افسر سابق موساد در مستند 2018 Duki Dror در دوربین شهادت دادند The Mossad: Spies ناقص، این دعوی باعث ایجاد یک جلسه بحران در تل آویو شد.
در 28 ژانویه ، موتز کارگردان Yitzhak Hofi افسران ارشد ، از جمله تحلیلگر ارشد ایران ، یوسی آلفر را جمع کرد. این معضل یک سابقه مهم را تکرار کرد: فقط چند ماه قبل ، صدام حسین به شاه فرصتی برای از بین بردن خمینی در هنگام تبعید عراقی خود داده بود – پیشنهادی که به دلیل خطرات اشتباه محاسبه شده ، به دلیل ترس از واکنش های منطقه ای رد شد. اکنون اسرائیل با انتخاب مشابهی روبرو شد.
هافی با مخالفت با عملیات مربوط به اصل اخلاقی ، جلسه را افتتاح کرد. آلفر در خاطرات خود در سال 2015 ، پیرامونی: جستجوی اسرائیل برای متحدین خاورمیانه نوشت: “او ترور رهبران سیاسی خارجی را رد کرد.” یک رئیس جانباز Mossad Division – که سالها در آن مستقر است ایران – استدلال خمینی هیچ تهدیدی را مطرح نکرد: “بگذارید او به تهران بازگردد. او هرگز دوام نخواهد داشت. ارتش و ساواک با او و روحانیت که در خیابان ها نشان می دهند برخورد خواهند کرد. او نماینده گذشته ایران است ، نه آینده آن.”
Alpher سپس شکاف های اطلاعاتی انتقادی را تصدیق کرد: “ما به اندازه کافی نمی دانیم که Khomeini برای توجیه خطر چیست.” علیرغم 1500 اسرائیلی که در ایران کار می کردند و روابط عمیق امنیتی ، موساد فاقد تخصص در مورد نیروهای مخالف بود. یک مدیر ارشد سزارین مخفی اظهار داشت که از بین بردن خمینی در نزدیکی پاریس “از نظر سازمانی یک موضوع پیچیده نبود” ، همانطور که توسط رونن برگمن در Rise and Kill First: تاریخ مخفی ترورهای هدفمند اسرائیل (2018) گزارش شده است. با این حال ، نگرانی های دیپلماتیک حاکم بود: شکست می تواند روابط با فرانسه را از بین ببرد ، خشم جهانی مسلمانان را تحریک کند ، خمینی را به یک شهید تبدیل کند و روابط خود را با مسکو و واشنگتن ایجاد کند.
یاسر عرفات ، رهبر فلسطین ، در 18 فوریه 1979 ، فقط یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، آیت الله خمینی را در تهران پذیرفته است. (اعتبار: iichs.ir/wikimediacommons)
پس از ساعت ها بحث ، هافی حكم داد: “ما در آن نیستیم.” Tsafrir به بختیار اطلاع داد که اسرائیل “به عنوان پلیس جهان عمل نمی کند” ، با استناد به اصول غیرقانونی.
در اول فوریه 1979 ، دو هفته پس از فرار شاه ، خمینی پیروزمندانه سوار پرواز با ایر فرانسه به تهران شد و با استقبال میلیون ها هوادار. باختیار SAVAK را حل کرد – یک ژست نمادین. تا 11 فوریه ، دولت معتدل سکولار وی از بین رفت. مدیر نهایی ساواک ، ناصر مغادام ، هفته ها بعد اعدام شد ، در حالی که بختیار به نوبه خود به پاریس گریخت ، جایی که مأمورین ایرانی در سال 1991 وی را ترور کردند.
پس از بازگشت ، خمینی هیچ وقت تغییر شکل مجدد ایران را به یک کشور تئوریک هدر نداد. او اسرائیل را “شیطان کوچک” و آمریکا “شیطان بزرگ” اعلام کرد و باعث ایجاد بحران گروگان سفارت 444 روزه ایالات متحده و پارگی اتحادهای غربی ایران شد. بلافاصله پس از آن ، صدام حسین با شروع جنگ علیه جمهوری جدید اسلامی و ایجاد یک درگیری خونین هشت ساله ، به دنبال سوءاستفاده از این طغیان بود. در همین حال ، ایران به طور فعال شروع به صادرات ایدئولوژی انقلابی خود در سراسر منطقه کرد. در یک ژست نمادین ، ایران سفارت اسرائیل را به PLO یاسر عرفات ، که اردوگاه های لبنان ، تحت نظارت IRGC ، به آموزش کادر بنیانگذار حزب الله ادامه می داد ، تحویل داد.
در طول دهه ها ، بقای رهبری کاریزماتیک خمینی نظم منطقه ای جدیدی را ایجاد کرد. سپاه نگهبان انقلابی اسلامی ایران با پروکسی در سراسر خاورمیانه به یک امپراتوری شبه نظامی تبدیل شد. حتی یکی از بنیانگذاران اصلی آن ، Mohsen Sazegara ، بعداً توضیح داد پست بیت المقدس IRGC به عنوان “یک هیولا ، نه آنچه ما در نظر داشتیم.” از طریق گروه های پروکسی ، تهران استراتژی محاصره علیه اسرائیل را انجام داد ، حضور غربی در خلیج فارس را به چالش کشید و درگیری فرقه ای را در سراسر عراق ، لبنان و سوریه عمیق تر کرد. از سال 1994 بمباران آمیا در بوینوس آیرس تا دخالت خود در جنگ علیه اسرائیل در حمایت از حماس پس از اکتبر سال 2023 ، تکرار تصمیم 1979 در سطح جهان است.
سوءاستفاده اسرائیل ناشی از فرضیات ناقص و اساسی در مورد آموزه های حاشیه ای آن است. در سال 1957 در دفتر دیوید بن گوریون جعل شد ، دکترین پیرامونی با هدف متحد شدن با نیروهای منطقه ای غیر عرب (ایران ، ترکیه ، اتیوپی ، عراق کرد …) علیه ناسیونالیسم عرب. به اشتراک گذاری اطلاعات شکوفا شد. ساواک با سیستم های جنگ الکترونیکی اسرائیلی تهیه شد. مهندسان اسرائیلی زیرساخت های انرژی را ساختند ، در حالی که ایران به اسرائیل نفت را تأمین می کرد و نیمی از خط لوله Eilat-Ashkelon را تأمین می کرد. میر امیت (موتز کارگردان 1963-68) در جشن های Persepolis در سال 1971 به عنوان فرستاده اسرائیل شرکت کرد.
این نزدیکی باعث اعتماد به نفس شد. همانطور که آلفر خاطرنشان کرد ، “یک خط طولانی از مقامات عالی رتبه اسرائیلی مطمئن بودند که ایران را مانند پشت دست خود می شناختند.”
این موساد بر بازیگران ایالتی متمرکز شد و قدرت ایدئولوژی سخت را نادیده گرفت وقتی تخمین زده شد 600000 نوار خطبه ای از ایران از فرانسه آب گرفت. هنگامی که بختیار فاش کرد که او همچنین از ایالات متحده ، انگلیس و فرانسه خواسته بود که خمینی را بکشند – همه امتناع کردند – انزوا اسرائیل در سوء استفاده از این تهدید روشن شد.
جمهوری اسلامی را انجام می دهد
چه می شود اگر اسرائیل درخواست بختیار را پذیرفته و خمینی را در تبعید پاریس خود حذف کند؟ مقامات سابق تقسیم شده اند. برخی استدلال می کنند که مرگ وی می تواند انقلاب را از بین ببرد یا به افراد معتدل اجازه دهد ایران را به سمت جمهوری سکولار سوق دهند. برخی دیگر ادعا می کنند که شور و شوق انقلابی یک نقطه بازگشت را پشت سر گذاشته است ، و شهادت خمینی ممکن است تنها سقوط سلطنت را تسریع کند.
با این وجود ، یک چیز واضح است: جمهوری اسلامی نه اجتناب ناپذیر بود و نه پیش بینی می شد – حتی توسط افراد نزدیک به صحنه.
رد شاه در سال 1978 از پیشنهاد صدام و امتناع موساد در سال 1979 سه نقص مهلک را به اشتراک گذاشت. اول ، هر دو راه حل نظامی را بیش از حد ارزیابی کردند. شاه معتقد بود که ساواک می تواند مخالفت کند. موساد اعتماد داشت که ارتش حاوی خمینی خواهد بود. دوم ، احتیاط دیپلماتیک غالب شد. هم اسرائیل و هم شاه نگران بی ثباتی منطقه ای بودند. سوم ، آژانس های اطلاعاتی در سطح جهانی تأثیر KHOMEINI را اشتباه می گیرند. سیا ، MI6 و ساواک همه علی رغم 15 ساله تبعید خود ، او را “مرحله گذر” دانستند. برگمن خاطرنشان می کند که این نشان دهنده محدودیت نهادی موساد در مورد از بین بردن چهره های سیاسی یا مذهبی خارجی ، حتی در میان تهدیدهای وجودی است.
اسرائیل در اشتباه خود تنها نبود. فرانسه ، انگلیس و ایالات متحده – که هر یک از آنها توانایی های اطلاعاتی در داخل ایران داشتند – همچنین جذابیت خمینی را دست کم گرفت. دولت فرانسه به خمینی اجازه داد تا از مجتمع تبعید خود در Neauphle-le-Château با حداقل نظارت با هماهنگی ، سازماندهی کند. کشورهای غربی نیز با سرعت انقلاب ایران از گارد محافظت شدند و رویکردی محتاطانه برای جدا کردن از متحد سابق خود اتخاذ کردند. به گفته آلفر ، دستیاران خمینی به آمریكا مشتاقانه قول داده بودند كه آیت الله جریان نفت را تضمین می كند و ارتش طرفدار غربی خواهد بود. در پاسخ ، نمایندگان رئیس جمهور جیمی کارتر نعمت خود را دادند ، و گفته می شود که اندرو یانگ سفیر سازمان ملل متحد ، خمینی را “یک مقدس” خواند.
“اگر ما خمینی را از بین بردیم و از آن پرده برداشتیم ، آیا جهان می فهمید که ما آنها را نجات داده ایم؟” Tsafrir بعداً منعکس شد.
آلفر پشیمانی عمیق اعتراف کرد: “با توجه به تمام ضرری که به خمینی وارد شده است ، من در مورد درخواست بختیار متفاوت توصیه کرده ام.”