وزارت امور خارجه آمریكا مدتهاست كه به دلیل سنت محترم خود در تحلیل سیاست متفكر و سالم مورد احترام است – میراث فکری كه به “تلگرام طولانی” معروف جورج اف كنان از مسكو در سال 1946 باز می گردد ، بعداً در سال 1947 به طور ناشناس تحت X در امور خارجه منتشر شد.
تاریخ ادامه دارد
ساموئل دی سامسون ، مشاور ارشد در دفتر دموکراسی ، حقوق بشر و کار (DRL) ، ظاهراً خود را در این سنت می داند ، مقاله ای را در مورد مقام وزارت امور خارجه ایالات متحده منتشر کرده است کانال فرعی.
در آن ، او به اروپا هدف خود را به این هدف می برد که “به یک کانون سانسور دیجیتال ، مهاجرت گسترده ، محدودیت در آزادی مذهبی و حملات بی شماری دیگر به خودمختاری دموکراتیک تبدیل شده است.”
پیگیری ونس
نقطه شروع سامسون است معاون رئیس جمهور ایالات متحده ونس سخنرانی در کنفرانس امنیتی امسال مونیخ ، که در آن وی هشدار داد: “آنچه من نگران آن هستم تهدید از درون است – عقب نشینی اروپا از برخی از اساسی ترین ارزشهای آن ، ارزشهای مشترک با ایالات متحده آمریکا.”
در هسته اصلی ، سامسون به دلیل تضعیف میراث فکری و فرهنگی خود به آتن و رم ، از اروپا انتقاد می کند.
او به ویژه نگران اروپای امروز به دلیل بی اعتبار کردن “فکر ارسطو ، توماس آکویناس و سایر سنگین وزن های اروپایی است که تشخیص داده اند که همه مردان از حقوق طبیعی برخوردار هستند که هیچ دولتی نمی تواند داوری کند یا انکار کند.”
در عین حال ، وی تأکید می کند که ایالات متحده به دلیل تأثیر بنیادی خود در اعلامیه استقلال ، مدیون اروپا است.
آیا اروپا راه خود را از دست داده است؟
سامسون می گوید ، اروپا راه خود را از دست داده است. از نظر وی ، علی رغم تحمل “دو جنگ جهانی ویرانگر” ، “به دنبال تحول بزرگی بود – دنیایی که از تفرقه پذیری ملیت و عقاید برای طلسم در دوره ای از صلح بی سابقه فراتر می رود.” گفته می شود که اروپا به ضرر خود ، لنگرهای ملیت ، فرهنگ و سنت را رها کرده است.
سامسون در ادامه اظهار می دارد كه این تلاش برای “لیبرالیسم جهانی قول داده است كه فرانسیس فوكویاما مشهور آن را” پایان تاریخ “نامیده است ، نوآوری نهایی در زندگی سیاسی.
به نظر می رسد که در هر قلمرو تجربه انسانی ، یک نوآوری نهایی را اعلام کنیم. به همان اندازه قابل قبول – اگر نه بیشتر – این تصور است که تاریخ به پایان نمی رسد تا آخرین بشر پرونده نهایی خود را مطرح کند.
تا آن زمان ، شایان ذکر است ، هر از گاهی ، ادعای اصلی در مورد حقوق طبیعی در اعلامیه استقلال: “ما این حقایق را آشکار می کنیم ، که همه مردان برابر هستند ، که آنها توسط خالق خود با برخی از حقوق غیرقابل انکار ، وقف می شوند ، که در میان اینها زندگی ، آزادی و تعقیب خوشبختی است.”
“وزنهای سنگین” چه می گویند؟
سامسون برای بیان پرونده خود ، توماس آکویناس را ذکر می کند که در دوره قرون وسطایی می نویسد ، معروف است: “خوب باید انجام شود و دنبال شود و از شر اجتناب شود.”
برای آکویناس ، آنچه خوب است ، نشان دهنده قانون ابدی خدا است ، که در آن موجودات منطقی از طریق عقل شرکت می کنند. از نظر مهم ، عقل محدود به ذهنیت انسانی نیست – این در چیزی فراتر از انسان است.
به اعتقاد وی ، كسانی كه طبق عقل زندگی می كنند ، در نهایت ممکن است خود را مورد تأیید قرار دهند – اگر نه در زمین ، پس از آن در روز داوری.
هابز ربوده شده
هابز ، لاک و کانت – سه سنگین وزن فلسفی دیگر – تمرکز را از خدا به انسان تغییر می دهند. آنها نه با قانون ابدی ، بلکه با ماهیت انسانی و ضرورت اجتماعی شروع می شوند.
هابز حقوق در غریزه برای حفظ خود را زمینه می کند. از نظر وی ، نیاز به فرار از هرج و مرج وضعیت طبیعت – جایی که زندگی “انفرادی ، فقیر ، ناخوشایند ، بی رحمانه و کوتاه” است – منجر به تشکیل دولت از طریق قراردادهای سختگیرانه و سلسله مراتبی می شود.
… و لاک
لاک ، که مسلماً تأثیرگذارترین متفکر در اعلامیه استقلال است ، این ایده را می چرخاند. برای او ، دولت برای مهار وحشیانه انسان وجود ندارد بلکه از برخی منافع اساسی و مساوی محافظت می کند: زندگی ، آزادی و دارایی (با بدن انسان به عنوان شکل اصلی اموال).
پدران بنیانگذار این دانشکده را به خوشبختی گسترش دادند. چشم انداز لاک ، برخلاف هابز ، ریشه در ترس ندارد بلکه در پتانسیل انسانها برای زندگی آزاد و عادلانه تحت حاکمیت قانون است.
بر این اساس ، قانون اساسی ایالات متحده برای محافظت از موقوفات فردی طراحی شده است. این حقوق توسط جامعه اعطا نمی شود. در عوض ، آنها ذاتی هستند. اهمیت آنها هنگامی ظاهر می شود که افراد برای شناخت و تنظیم آنها از طریق چارچوب دولت جمع می شوند.
وارد کانت شوید
سرانجام ، ایمانوئل کانت قانون طبیعی را با یک کار عرفانی که از آکویناس تکرار می شود ، بازگرداند: “فقط مطابق با آن حداکثر عمل کنید که به موجب آن می توانید در همان زمان بخواهید که باید به یک قانون جهانی تبدیل شود.”
هر دو متفکر ریشه در عقل دارند. برای هر دو ، اخلاق عینی است ، و هر دو هدف این هستند که آنچه را که باید از آنچه باید اجتناب شود ، تشخیص داد. علاوه بر این ، هرکدام کالایی را که از فرد فراتر می رود – آکویناس در پادشاهی خدا و کانت در وضعیت اخلاقی می شناسد.
این اصل و نسب فلسفی-که از حقوق الهی گرفته تا خودگردان منطقی-بستر نهادهای دموکراتیک مدرن را تشکیل می دهد ، و دقیقاً این عمق سنت است که نقد سامسون نتوانسته است تصدیق کند.
ایالات امروز متفاوت هستند
بیشتر کشورهای اروپایی – به استثناء انگلیس و سوئیس – پس از جنگ جهانی دوم بازسازی یا تازه تشکیل شدند. آنها ترکیبی از سنت های ملی ملی و نیاز عملی برای همکاری در پیگیری صلح و سعادت را منعکس می کنند.
از نظر تاریخی ، اروپا بیشتر از هر قاره دیگر خود را دوباره اختراع کرده است. سنت دموکراتیک آن به عنوان الگویی برای جهان خدمت کرده است.
مثال: آلمان
به عنوان مثال ، Grundgesetz (قانون اساسی) جمهوری فدرال آلمان ، که در پی جنگ جهانی دوم تهیه شده بود ، فراتر از اروپا تأثیرگذار شد.
اصول آن به شکل گیری چارچوب های قانون اساسی کشورها به اندازه آفریقای جنوبی ، ژاپن ، تایوان ، کره جنوبی و چندین کشور در آمریکای جنوبی کمک کرد.
همانطور که در تاریخ اروپا معمولی است ، قانون اساسی اسناد زنده است – محصولات توسعه تاریخی و ضرورت فعلی. آنها نمایانگر تلاش مداوم برای هدایت ایده آل کانت از عقل فردی به یک چارچوب مشترک مدیریت هستند.
در تقابل واضح با اروپا ، سنت ایالات متحده این است که قانون اساسی را کم و بیش در سنگ قرار دهد.
تجزیه و تحلیل ساموئل سامسون از اروپا گمراه شده است
با توجه به این نکته ، ادعای ساموئل سامسون مبنی بر اینکه “اروپا به یک کانون سانسور دیجیتال ، مهاجرت گسترده ، محدودیت در آزادی مذهبی و حملات بی شماری دیگر به خودمختاری دموکراتیک تبدیل شده است” ، با احترام ، گمراه شده است.
وی از فرانسه به دلیل محکوم کردن دریایی لوپن از کلاهبرداری انتقاد می کند ، حکمی که در حال حاضر مانع از اجرای وی برای رئیس جمهور در انتخابات بعدی می شود.
وی همچنین از دفتر فدرال آلمان برای حمایت از پرونده 1100 صفحه ای قانون اساسی در سمت راست راست استناد می کند جایگزین Für Deutschland (AFD) ، که به طور بالقوه می تواند منجر به ممنوعیت حزب شود.
شما شاهد دروغین نیستید
چنین اقداماتی در زمینه سیستم های دموکراتیک اروپا غیر معمول نیست. در فرانسه ، رئیس جمهور پیشین نیکلاس سارکوزی به دلیل فساد مقصر شناخته شد.
در آلمان ، در دهه 1970 ، اعضای حزب کمونیست آلمان از سمتهای خدمات عمومی عزل شدند. امروز ، یک گروه سلطنتی از به اصطلاح “Reichsbürger”-که متهم به طرح ریزی برای سرنگونی دولت است-محاکمه شده است.
این مثالها نشانگر تجزیه حاکمیت دموکراتیک نیست. در مقابل ، آنها نشان می دهند که فرانسه پاسخگویی قانونی را اجرا می کند ، و آلمان از اصول قانون اساسی در مورد فعالیت سیاسی افراطی حمایت می کند. در هر دو مورد ، حاکمیت قانون دقیقاً همان کاری را انجام می دهد که برای انجام آن طراحی شده است.
در سراسر اورول
سامسون ادعا می کند که “اعتدال محتوای اورولین” (که روزنامه سانسور است) نه تنها در قانون خدمات دیجیتال اروپا بلکه در کشورهایی مانند لهستان و رومانی نیز مشهود است.
او استدلال می کند که “ملل مسیحی” به ناحق به عنوان اقتدارگرا و متهم به نقض حقوق بشر شناخته می شوند.
هیچ یک از این موارد برای آکویناس ، هابز ، لاک یا کانت معنی ندارد – و ماکیاولی ، که در معرض دید و توهمات قدرت قرار گرفتند ، احتمالاً با چنین ادعاهایی یک روز میدانی خواهد داشت.
آیا پارانویا به سیاست تبدیل می شود؟
سامسون در ادامه موازی با ایالات متحده است و می گوید: “آمریکایی ها با این تاکتیک ها آشنا هستند. در واقع ، یک استراتژی مشابه سانسور ، شیطنت و سلاح های بوروکراتیک علیه رئیس جمهور ترامپ و هواداران وی مورد استفاده قرار گرفت.”
نوع لفاظی سامسون سؤالات مربوط به حاکمیت حقوقی را با آزار و اذیت سیاسی درگیر می کند و او سنت های پیچیده فلسفی و مشروطه را که زیربنای دموکراسی های اروپایی است ، نادیده می گیرد.
در حقیقت ، تجزیه و تحلیل سامسون از اروپا مبتنی بر درک ایده آل قرن هجدهم از فلسفه سیاسی است ، همراه با کلیشه فسخ کننده “گفتار آزاد”.
از این گذشته ، تقاضای پتو برای آزادی بیان در هر شرایطی منعکس کننده تفسیر غیرمسئولانه و لائیزز-فیر از دموکراسی است. در صورتی که می خواهد زنده بماند بدون اینکه نهادهای دموکراتیک خود را تضعیف کند ، یک جمهوری کارآمد باید بتواند بحث و گفتمان عقلانی داشته باشد.
اروپایی ها تعجب می کنند
سامسون داستان خود را از ایدئولوژی و شرایط ارائه می دهد. بر خلاف کننان ، او برای ایدئولوژی هشدار دهنده تجزیه و تحلیل دقیق را رها می کند.
مانند رئیس جمهور ترامپ ، معاون رئیس جمهور ونس و وزیر امور خارجه روبیو ، او فضیلت های آمریکایی را تحت محاصره می بیند. اروپا ، که احتمالاً توسط نیروهای غیب فاسد شده است ، از این مسیر دور شده است – و فقط ایالات متحده می تواند از طریق تاریکی ببیند. یا داستان می رود.
“پایان تاریخ” فوکویاما ، نوآوری نهایی در زندگی سیاسی ، از بین رفته است ، و مبارزات اکنون باید از سر گرفته شود – این بار به عنوان یک جنگ صلیبی که از سواحل آمریکایی انجام شده است.
پایان
سامسون وقایع در اروپا را بخشی از یک پیوستار تاریخی نمی داند. در عوض ، او آنها را نتیجه یک اراده عمدی می داند. سوال این است: اراده چه کسی؟
تفسیر سامسون از اروپا انتزاعی ، قدیمی و حزبی است. فقط می توان امیدوار بود که ذهنیت منطقی با روحیه جورج کننان دوباره در وزارت امور خارجه ظاهر شود-قبل از اینکه پارانویا سیاست شود.