این هفته سومین سالگرد مرگ ماهسا امینی در بازداشت پلیس است – رویدادی که یکی از قدرتمندترین جنبش های اعتراضی در ایران را از سال 1979 نادیده گرفت. “زن ، زندگی ، آزادی” نه فقط یک شعار بلکه فریاد جنجالی شد که از بین جنسیت ، طبقه و خطوط قومی بریده شد.
سه سال بعد ، سیستم سیاسی ایران در بحران عمیق تر است – از نظر اقتصادی ورشکسته ، سیاسی شکننده و به طور فزاینده ای از مردم خود بیگانه می شود.
در جلسه اخیر با رئیس جمهور و کابینه ، رهبر عالی آیت الله علی خامنه ای وضعیت “نه جنگ و نه صلح” را خطرناک توصیف کرد. او مجدداً چالش های ایران را به عنوان کار “دشمن” نامشخص قاب بندی کرد و از مقامات خواست تا “فضایی برای کار ، تلاش و امید” ایجاد کنند. این بیانیه که حتی به زبان عرفی نیز با هم همراه است ، به تأیید ضمنی از وضعیت بحرانی کشور رسیده است.
ماه ها پس از شعله ور مستقیم ایران و اسرائیل که منطقه را به آستانه ای رساند ، حال و هوای عمومی ایران ملتهب است. مقامات پیشنهاد می کنند که تقابل دیگری محتمل باشد. برخی از سیاستمداران اسرائیلی به درگیری تجدید می کنند و بسیاری از ایرانیان را احساس می کنند که سایه جنگ هنوز بالای سر آویزان است.
اقتصاد ایران در حال فروپاشی است. تورم حدود 40 درصد باقی مانده است و هزینه کالاهای اساسی را فراتر از دسترس قرار می دهد. نان ، برنج و روغن پخت و پز در قیمت دو برابر شده است. خانواده ها برای خرید غذا ، پرداخت اجاره یا داروی ایمن تلاش می کنند. تحریم ها اقتصاد را به هم ریخته است ، اما ده ها سال از سوء مدیریت ، فساد و غنی سازی وفاداران رژیم ، دولت را از بین برده اند. در حالی که کنگلومرهای مرتبط با دولت شکوفا می شوند ، یارانه ها کاهش یافته است. قطع برق اکنون به طور مرتب مدارس و دفاتر را می بندد.
جنبش “زن ، زندگی ، آزادی” سیستم را لرزاند. علیرغم دستگیری های گسترده ، اعدام ها و احکام سنگین ، یک تغییر قابل مشاهده دنبال شد: در بسیاری از شهرهای بزرگ ، تعداد بیشتری از زنان بدون حجاب اجباری در ملاء عام ظاهر می شوند و درگیری ها همچنان ادامه دارد. با این حال ، این پیروزی فرهنگی به اعتراض پایدار و سازمان یافته ترجمه نشده است. امروز ، بسیاری از ایرانیان احساس گسترده ای از افسردگی و ناامیدی را در مورد آینده نامشخص توصیف می کنند.
این سؤالات اساسی را ایجاد می کند. وضعیت جامعه ای که اخیراً یک جنبش قدرتمند حقوق را برپا کرده است چیست؟ آیا خواسته های مردمی برای دموکراسی هرگونه اراده متقابل از رژیم را برآورده کرده است؟ رضایت عمومی کجا ایستاده است؟
تحقیقات تطبیقی در مورد دموکراتیک سازی به مؤسساتی اشاره می کند که خواسته های عمومی را به تغییر مسالمت آمیز تبدیل می کنند. دو مورد محوری هستند: یک قوه قضاییه مستقل و رسانه ای مستقل.
در سیستم هایی با حاکمیت قانون ، هیچ کس بالاتر از آن نیست. شهروندان و وکلا می توانند مقاماتی را که از قانون اساسی جلوگیری می کنند یا سوء استفاده از مقامات عمومی را به چالش می کشند ، به چالش بکشند. با این حال ، در ایران ، قوه قضاییه مدتهاست که استقلال ندارد. طبق قانون اساسی سال 1979 ، ماده 157 ، رئیس قوه قضاییه باید یک روحانی باشد که توسط رهبر عالی برای یک دوره 5 ساله تجدید پذیر منصوب شده است. به مدت 46 سال ، روسای قوه قضاییه روحانیون بوده اند – غالباً بدون آموزش حقوقی دانشگاهی معمولی – و قدرت انتصاب این نهاد را از نظر سیاسی حفظ کرده است. قضات انتخاب شده اند و باید توسط رهبری قوه قضاییه تأیید شوند و استقلال واقعی را نادر جلوه دهند.
این الگوی واضح است: قضات مشهور به صدور حكم مرگ سنگین به معترضین غالباً در داخل سیستم افزایش می یابند ، در حالی كه تعدادی از حقوقدانان حقوق بشر در زندان به سر می برند.
رسانه های مستقل ستون اصلی دیگر هستند. آنها با افشای تخلف و ارائه مجمع عمومی برای پاسخگویی ، سوءاستفاده را باز می دارند. در ایران ، مطبوعات از سال 1979 مشمول سانسور پایداری ایالت شده اند. دوره های افتتاح محدود با بسته شدن و دستگیری ها دنبال شده است.
امروز ، تعداد بسیار کمی از روزنامه ها می توانند آزادانه منتشر کنند. بسیاری از روزنامه نگاران کشور را ترک کرده اند و کسانی که خارج از کشور تهدیداتی علیه خود و خانواده های آنها در داخل ایران گزارش می دهند. پخش به طور انحصاری دولتی است: رادیو و تلویزیون توسط پخش جمهوری اسلامی ایران کنترل می شود ، که رئیس آن توسط رهبر عالی منصوب شده است. هیچ بخش اخبار پخش خصوصی وجود ندارد.
براساس گزارش های سازمان حقوق بشر هنگاو ، ایران در ماه آگوست شاهد افزایش چشمگیر اعدام ها بود. اعدام ها در مقایسه با ماه مشابه سال گذشته بیش از 70 درصد افزایش یافت و حداقل 152 نفر به قتل رسیدند. معترضین متصل به جنبش “زن ، زندگی ، آزادی” همچنان با احکام سخت روبرو هستند و اعدام درست چند روز پیش مهران بهرامی ، یک زندانی قیام 2022 ، هدف رژیم را برای استفاده از مجازات اعدام به عنوان ابزاری برای بازدارندگی تأکید می کند.
در همین حال ، ترور چهره های ارشد نظامی و اعتصابات زیرساخت ها آسیب پذیری ها را برجسته کرده است. درک بسیاری از ایرانی ها این است که دولت در محافظت از منافع ملی و سرزمینی ضعیف تر از هر زمان در حافظه اخیر است. پس از 36 سال رهبری خامنه ای ، هیچ نیرویی مشهود – سیاسی یا نهادی – قادر به خارج کردن کشور از بن بست فعلی خود نیست.
قاب بندی خود خامنی – هشدار در مورد شرط نه مناسب برای صلح و نه جنگ – به رهبری اشاره می کند که فاقد اراده و ابزاری برای باز کردن فضای سیاسی است. با طراحی ، سیستم این ابزارها را محدود کرده است: سازوکارهایی که ممکن است رضایت عمومی را ارائه دهند یا به تجزیه و تحلیل اقتصادی برسند ، به نفع انطباق ایدئولوژیک و کنترل متمرکز کنار گذاشته شده اند. موتور که زمانی مشروعیت ایجاد می کرد – غیرت انقلابی ، وعده های توزیع مجدد ، غرور ملی – اکنون خلط.
سه سال پس از مرگ امینی ، ایران احساس می کند در بن بست سخت گیر کرده است. سایه جنگ همچنان ادامه دارد. اقتصاد خونریزی می کند. مجازات سیاست است. دادگاه ها و رسانه ها – دریچه های ایمنی که عصبانیت را به تغییر قانونی تبدیل می کنند – از نظر ساختاری محدود هستند. در چنین شرایطی ، بسیاری از شهروندان نسبت به خطر احتیاط کرده اند. فعالان اصرار دارند که خواسته های مدنی تحمل می شود ، اما رهبران در زندان ، در تبعید یا تحت فشار شدید به زندان می روند و ظرفیت سازمانی محدود است.
پارادوکس خطرناک است. عدم وجود رسانه ها باعث نارضایتی نمی شود. آنها را بطری می کند. ایران امروز ممکن است استاتیک به نظر برسد ، اما پایدار نیست. جامعه ای این سخت را تحت فشار قرار داد – با بحران اقتصادی ، محرومیت سیاسی و ترس از مجازات سنگین – می تواند برای امتداد طولانی ساکت بماند ، تا زمانی که یک افتتاح کوچک به یک کاتالیزور تبدیل شود.
این داستان سه سال گذشته است: رژیمی که بدون حل مشکلات ایجاد شده از یک چالش تاریخی جان سالم به در برد. آینده ممکن است این موضوع را روشن کند که آیا حاکمان ایران می توانند حتی استقلال و پاسخگویی نهادی متوسط را بپذیرند – یا اینکه آیا آنها به تنهایی اداره می شوند ، به این امید که ترس جایگزین مشروعیت شود. تاریخ نشان می دهد که استراتژی دارای تاریخ انقضا است.
پگا بنیحاشمی ، بومی ایران ، یک محقق و روزنامه نگار حقوقی در شیکاگو است که کارش به حقوق بشر ، قانون اساسی و بین المللی و سیاست خاورمیانه متمرکز است. این مقاله توسط شیکاگو تریبون منتشر شده و توسط آژانس محتوای Tribune توزیع شده است.