Strand من را به پشت بام ها و پایین خیابان های باریک و شیب دار در قلب روستا هدایت کرد. ما از یک چوب لباسی باری با یک جفت محور روی شانه او عبور کردیم.
“lesta sha!“ گفت “حال شما چطور است!” Strand تبریک Kom را برگرداند و افزود: “کور یین kaa unji!“ به معنی “کجا می روید؟ چه می کنید؟” او کنجکاو نبود. این سوالات بخشی از مراسم تبریک عادی است.
زنان خجالتی در لباس های سیاه – بعضی از چشم هایی که در ریمل قرمز مشخص شده بودند – گذشته را پشت سر می گذاشتند و سبدهای هیزم را چمدان می کردند. من از چهره های نور در بین روستاییان تعجب کردم. چند نفر حتی موهای بلوند و چشمان آبی داشتند.
استرند گفت: “برخی می گویند که نوریستی از یک مستعمره اولیه یونان فرود می آید ، اما با قضاوت از زبان ، بعید است. حقیقت این است که هیچ کس ریشه های آنها را نمی داند.”
ما به تماشای یک کفش ورزشی جوان که در حال دوختن یک جفت چکمه بز بز است ، متوقف شدیم. ما به یک روستایی پیوستیم که خود را عبدالحنان معرفی کرد.
وی گفت: “هنگامی که چنین کفش ورزشی برده می شد.” “برده داری اکنون غیرقانونی است ، اما سالها پیش یک صنعتگر خوب مانند این می توان برای 12 گاو یا 120 بز خریداری کرد.”
علیرغم موقعیت فرومایه Baris ، آنها اغلب در کنار مافوق اجتماعی خود در جنگ های قبیله ای می جنگند. برخی از آنها به شوراهای روستا انتخاب شده اند. یک باری ، واکیل عبدالله ، به عنوان واکیل ، یا نماینده ، از نورستان تا پارلمان افغانستان در کابل.
پارلمان افغانستان در کابل. من با واکیل عبدالله در خانه او در کوشتوس ، یک پیاده روی دو ساعته در اطراف کوه از کامدش آشنا شدم. عبدالله به ما انگور تازه و هلوهای سبز به ما پیشنهاد داد و داستانهایی از زندگی وی ، بازدید وی از سنگاپور به عنوان یک ملوان بازرگان جوان ، سالهای حضورش در کابل را برای ما تعریف کرد.
حالا او راضی بود که سالهای آخر خود را به خانه بگذراند. او گفت ، وی با مرگ اخیر همسرش ناراحت بود ، اما از نظر فلسفی افزود: “خداوند مورد ستایش قرار می گیرد ، من هنوز دو نفر مانده ام.”
این یک تغییر دلپذیر بود که دوباره از روی زمین بنشیند. در بیشتر خانه های افغان ، تنها مبلمان فرش است ، اما نوریستی ها از صندلی ها و میزهای ساده استفاده می کنند. مجموعه عبدالله ، قدمت آن از زمان های قبل از اسلام ، به طور دقیق حک شده بود.

مسلمانان بت پرستی خدایان باستانی کافر را نابود کردند و فقط ستون های تزئین شده هندسی را به عنوان جلیقه های گذشته بت پرست افغانستان به جا گذاشتند. خانه های ورود به سیستم Nuristan ، نادر در این کشور تقریباً بدون جنگل ، زمانی به عنوان قلعه هایی علیه حمله به دشمنان خدمت می کردند.
برخلاف بسیاری از نوراستی ها ، واکیل عبدالله از اجداد کافر خود شرمنده نبود. “اسلام نجات ما بود ، اما حیف است که کمی از فرهنگ قدیمی ما از آن جان سالم به در برد.”
سپس با ضربه زدن به ریتم روی زمین با دسته یک تبر تشریفاتی کوچک ، او یک آهنگ قدیمی کافر را که پدرش به او آموخته بود ، هجوم آورد:
0 سورمری ، باز درب شما ،
برای فردا من رشته کمان من
و مارس به جنگ
جنگ هنوز روش نریستی برای حل و فصل مصدومیت قبیله است. همانطور که من برای ترک کامدش ، کوله پشتی خود را بسته بندی کردم ، صحبت از درگیری در زمستان آینده با گجارها ادامه داشت. اسلحه ساز شلوغ ترین مرد شهر بود.
حتی پس از آنکه اسنوها مسیرهای بلند نورستان را بسته بودند ، هوا در مزار-شیرف ، 250 مایلی شمال غربی در استان بلخ خفیف ماند. مزار تنها 1200 فوت از سطح دریا ، در دشت های جنوب رودخانه AMU ایستاده است.
مزار-شیرف به معنای “مقبره مقدس” است. این شهر در اطراف حرم بزرگ شد که افغان ها معتقدند محل دفن علی ، داماد پیامبر است. گنبدهای آبی درخشان آن از دود و گرد و غبار روزمره خیابان ها بالا می رود. گله های کبوترهای سفید مقدس در خیابان ها و باغ ها می لرزند.
پیروان قبلی علی ، شیعه ها ، از سنت های مسلم ارتدکس جدا شدند. گرچه به سختی 10 درصد از افغان ها فرقه شیعه را در آغوش می گیرند – بقیه سنی ها هستند – همه به عنوان یک قدیس احترام می گذارند.
من جمعه را در ماه رمضان ، ماه مقدس روزه در مزار گذراندم. در طول ماه مسلمین ها از یک ساعت قبل از طلوع آفتاب تا بعد از غروب آفتاب نمی خورند و می نوشند. رستوران ها و چای ها بسته است و خیابان ها به طرز عجیبی ساکت هستند.