در دهکدهی کوچکی در دوران دیگری، یک قصهگوی با نیت پایین و دلیل بالا زندگی میکرد. او از زندگی و آثار هانس کریستین آندرسن الهام گرفته بود و هر شب به مردم داستانهای شگفتانگیزی را برایشان تعریف میکرد.
یکی از داستانهای او درباره یک دختر بیخانمان بود که با زیبایی و خوبیهای گلها و حیوانات ارتباط داشت. این دختر، با عشق و صداقت، توانست دشمنان خود را به دوستان تبدیل کند. این داستان نه تنها معنویت و عشق را ارائه میداد، بلکه ما را به رابطهی معنیدار با طبیعت و دیگران هدایت میکرد.
قصهگوی به کمک داستانهای هانس کریستین آندرسن، مردم دهکده را به هم پیوند میزد و احساسات آنان را درک میکرد. او توانست با تلفیق فلسفه و هنر، احساسات و تصورات مخاطبان را به لحظهای از عمق وجود فرا برساند.
از آثار مشهور هانس کریستین آندرسن میتوان به “پرنسس خدا” اشاره کرد که توانست روایتی جاودانه از زندگی و مرگ، عشق و صداقت ارائه دهد. این داستان تاکنون به فیلمها و نمایشنامههای مختلفی اقتباس شده است و همواره برای خوانندگان جوان و بزرگ جذابیت خاصی داشته است.
با ما در مرشدی همراه شوید، و تصویر بالا تزئینی است.