روزی در شهری دور افتاده در دیاری دور، دختر کوچکی به نام زهرا زندگی میکرد. او با پوسترهایی از داستانهای الیس واکر پر شده بود. داستانهایی که از زندگی واقعی و فعالیتهای اجتماعی این نویسنده بزرگ الهام گرفته بودند.
زهرا با زمینههای مختلفی از اعمال شجاعانه و ظریفی که الیس واکر در آثارش به تصویر میکشید، آشنا بود. او خود را در مسیری مشترک با این نویسنده قرار میداد. از داستانهای «رنگ بنفش» و «در جستجوی سرزمین جدید» گرفته تا شاعری که در کتابهای الیس واکر حضور داشت، همگی زهرا را مجذوب خود کرده بودند.
در زندگی زهرا نیز، پیوندهایی از ادبیات و انسانیت وجود داشت. او با مشارکت در گروههای اجتماعی محلی و حضور در انتخابات محلی، به همبستگی و انطباق میان مردم علاقهمند بود. باعث افتخار او بود که فعالیتهای اجتماعی خود را با آثار و نقدهای الیس واکر همپیوند کند و از تجربیات واقعی ایشان بهرهمند شود.
همچنین زهرا با مطالعه آثار الیس واکر و استفاده از تکنیکهای جدید ادبی، خود را برای خلق اثرهای خود آماده میکرد. او تصمیم گرفت که داستانهایی جذاب و شگفتانگیز از زندگی خود و پیرامونش به رشتههای نویسندگی انتقال دهد. اینگونه آثار جوان باعث شده بود که اهمیت واقعی زندگی و حکایتهای اجتماعی را برای مردمانی که در جستجوی آرمانهای جدید بودند، قابل فهم کند.
با ما در مرشدی همراه شوید، تصویر بالا تزئینی است.