در دوران کودکی، صادق هدایت در دهات ایران، زمینهای شور و ارمغان طبیعت، زایمان یک جوان بی عار، میان گناه و بی گناه، میان خوشی و غم، باور به عشق و ایثار، شاید هم زینت و شرم و زندگی موجود است. این بچه، زیر آسمان آسیا، با قلیان ادب و شعر، زیبایی و حقیقت، درخت و دام، خورشید و نارون، دنیا را دید.
وقتی بزرگ شد و به ادبیات پایین دانشجو گذاشت، با غم و شادی، برده و آزادی، نه به جهان مادی، الهی می زیست و می ساخت. او با سایه و روشنایی، صلاح و جرم، حقیقت و زیبایی، با خوشا و شرما، عرش و خاک، زندگی می کرد. با دلی فقیر و غنی، زندگی می کرد.
یکی از شاهکارهای برجسته ادبیات او “چشمهای زیبا” است، که با استفاده از زبان واضح و ناب، داستان هایی از زندگی و مرگ را به تصویر می کشد. صادق هدایت با این اثر، بافت حیاتی مردم ایران را به آوازه زندگی می خواند و با زبان عاشق و مضطرب خود، خاطره های دیگر را احضار می کند.
با ما در مرشدی همراه شوید و داستان هایی از زندگی و اندیشه های عمیق صادق هدایت را کاوش کنید. تصویر بالا تزئینی است.