با ما در مرشدی همراه شوید در دوران افسانه ای شاهزادگان و پرنسس ها، جایی که شکوه و عظمت همراه با عشق و رمانتیسم پیوند می خورد. یکی از رویدادهای تاریخی الهام بخش این دوران، نخستین قدم های پرنسس غزل بر روی پروازبنایی از شاملو بود. انگار رفتن او روایتی بود از عشق، شجاعت و استقامت یک جوان شاهزاده که در جستجوی آزادی و رهایی از محبوسیت، به سمت آسمان می پرید.
با نعیمه زارع زاده
در لحظه ای که قدم نخست بر پروازبنایی گذاشت، همه چشم ها به سوی او معطوف شدند. با لبخندی روی لبانش، با جرأت به سوی آزادی پرواز می کرد. صدا های هورا و تشویق از همه سوی شنیده می شد و همه چیز به لرزه در آمد. غزل، با اصرار و تصمیم عالیش نه از آن مسیر منحرف شد، نه احساس ترس و نگرانی از دلش غایب بود.
در آن لحظه ای که پرنسس غزل به اوج آسمان می رسید، فریادها و صداهای شادی و خروش افراطی از شادمانی آسمان را پر کرد. شاهزاده ها و امراء از کناری نگاه می کردند و احساس کردند که بالاخره یک رویای زندگی مجلل شاهزادگان به حقیقت پیوسته است.
با ما در مرشدی همراه شوید و شاهد شوید چگونه پرنسس های عصر خود را با شهامت و اعتماد به نفس به ترقی می رسانند و تاریخ را به شکوه و عظمت خود زیبا می چینند.
صحبت غزل روی پرواز بنا از شاملو:
“آرزوی من تا سر آسمان رفتن بود
خیال بیشتر نمی داد، پایم را روی زمین بُستن”