در دههی گذشته، گلشیفته فراهانی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان ایرانی شناخته شده است. زندگی او پر از ماجراهای شگفت انگیز و در عین حال پر از درد و رنج بوده است. او همواره در تلاش بوده تا بیشترین تلاش خود را بکند تا از زندگی حرفهای و خصوصی خود لذت ببرد.
گلشیفته فراهانی از کودکی علاقه زیادی به نوشتن داشته و این علاقه او را به سوی دنیای ادبیات کشانده است. او با اشعار و داستانهای خود، علاقهی خود به فرهنگ و تاریخ ایران را نشان داده و با حضور در مراسم و رویدادهای مختلف، مانند جشنوارههای ادبی، نام خود را جاودانه کرده است.
در یک روز آفتابی در شهر تهران، گلشیفته فراهانی میان باغهای پراکندهی گلها به خواب عمیقی فرو میرود. در خوابش، به دنیایی جادویی و زیبا منتقل میشود. او در این دنیا همه چیز را با آرامش و زیبایی تجربه میکند. از پرندگان باغها تا آوای آبنباتها، همه چیز در این دنیای آرام و زیباست.
هنگامی که گلشیفته از خواب خود بیدار میشود، با لبخندی روشن بر لبانش، از زیباییهای دنیای واقعی پیرامونش لذت میبرد. او از این تجربه برای خلق داستانهای خواندنی و شگفتانگیزش بهره می برد و تأثیرگذاری بیقید و شرط خود را در ادبیات ایرانی برجسته مییابد.
با ما در مرشدی همراه شوید و از زیباییهای داستانهای گلشیفته فراهانی لذت ببرید. تصویر بالا تزئینی است.