
کیم کراس. عکس توسط رابرت پو
نویسنده و مربی نوشتن درس از گزارش دادن به ویژگی های Longform و پروژه های کتاب و مدیریت یک حرفه آزاد درس می گیرند
کیم کراس. عکس توسط رابرت پو
در قسمت این هفته از پادکست داستانی Nieman، نویسنده ، روزنامه نگار و ورزشکار پرفروش ترین نیویورک تایمز ، برای گفتگو در مورد گزارش دادن به روایت داستانی – با تمرکز بر روایت های بازسازی شده و داستان ویژگی او برای مجله دوچرخه سواری ، به ویراستار داستانی مارک آرمسترانگ می پیوندد. “کیمیاگران ،” درباره زنان افغان که قبل از اینکه طالبان کشور خود را به دست بگیرند ، موانع جنسیتی در دوچرخه سواری را شکستند.
کراس گفت: “آنها ، به عنوان دختران نوجوان ، فرهنگ خود را متقاعد کرده بودند که نظر خود را در مورد این واقعیت که زنان اجازه سوار شدن به دوچرخه را ندارند ، تغییر دهند.”
صلیب یک است مشارکت کننده و نویسنده کتاب از جمله پرفروش “چه چیزی در طوفان ایستاده است ،” “خانه استال ،” وت “با توجه به همه تاریکی.” داستانهای او در نیویورک تایمز ، خارج ، دوچرخه سواری ، باغ و اسلحه و ESPN از جمله سایر نشریات ظاهر شده است. کار او در لیست های “بهترین” توسط نیویورک تایمز ، بررسی روزنامه نگاری کلمبیا شناخته شده استبا یکشنبه طولانی خوانده شدهبا بلندبا Apple Information Audioبا و بهترین نوشتن ورزش آمریکایی. Cross همچنین نوشتن ویژگی را از طریق مدرسه پسوند هاروارد آموزش می دهد ، و او آموزش یک کارگاه آموزشی در مورد روایت های بازسازی شده 28 مه-1 ژوئن در آرچر سیتی ، تگزاس.
داستان Cross 2024 “کیمیاگران” با ریهانا محمد 18 ساله باز می شود و آخرین دوچرخه خود را در افغانستان می گذرد و قبل از فرار از این کشور به عنوان طالبان در حال تصاحب بود. کراس بازگو می کند که چگونه او با استفاده از مصاحبه ، فیلم و حتی Google Earth برای بیرون کشیدن جزئیات کلیدی ، صحنه را به عنوان فلاش بک نوشت و نوشت.
او همچنین در مورد چالش روزنامه نگار آزاد به آرمسترانگ می گوید. در زمانی که نرخ پرداخت بسیار پایین باقی می ماند و نشریات بودجه مستقل خود را کاهش داده اند یا کاملاً ناپدید شده اند ، کراس می گوید خلاقیت و مراقبت از خود ابزاری مهم است که تصمیم می گیرد کدام پروژه ها را دنبال کند.
گزیده های زیر برای طول و وضوح ویرایش شده است.
در مورد مکاتبات بین نوشتن و دوچرخه سواری در کوهستان:
من در مورد حرکت و قدم زدن زیادی در نوشتن خود فکر می کنم ، و فکر می کنم دقیقاً مثل دوچرخه سواری ، شما نمی خواهید فقط یک سرعت بروید. بستگی به زمین دارد. شما باید بعضی اوقات واقعاً سخت فشار بیاورید و بعد از آن فاصله بهبودی داشته باشید. و با روایت ، من فکر می کنم که اگر شما فقط همه را بیرون می کشید ، با سرعت کامل ، می توانید خواننده را خسته کنید.
و بنابراین من سعی می کنم برای یک لحظه نمایش در استراحت های کوچک بسازم تا بعد از یک صحنه نمایشی نفس شما را بکشم. و من فکر می کنم که نتیجه این است که خواننده از طریق داستان کشیده می شود.
در “کیمیاگران” و انجام عدالت داستان:
(“کیمیاگران”) داستانی نه تنها در مورد دوچرخه سواری ، بلکه در مورد حقوق زنان و در مورد زنان به زنان دیگر بود. بنابراین این صورت فلکی زنان در خارج از افغانستان وجود داشت که با هم کار می کردند تا سعی کنند این امکان را برای این زنان در افغانستان فراهم کند تا با خیال راحت از آنجا خارج شوند. من گزارش آن را شروع کردم ، و باید اعتراف کنم که نمی توانم در همان زمان کودک و کودک را که در آن آدم ربایی و قتل در مغز من است ، متناسب با طالبان و (پروژه کتاب کراس) قرار دهم. وقتی داستان را نوشتم ، فقط به اندازه کافی خوب نبود. … من می دانستم که وقتی آن را وارد کردم ، و ما به پایان رسیدیم که اجازه دادیم مدتی بنشیند. و من در این مورد احساس گناه زیادی کردم.
احساس می کردم که ویرایشگر خود را رها می کنم و به زنانی که به من کمک کرده بودند اجازه می دادم. حدود دو سال نشست. در آن زمان ، نوع داستان تغییر کرده است. در ابتدا ، آن را بر روی تخلیه متمرکز کرده بود ، و بعد از آنکه نوع تخلیه خبرهای قدیمی شد ، پس از آن خواستار بازنویسی کامل و تمرکز مجدد در مورد آنچه از دست رفته هنگام این زنان مجبور به ترک کشور خود شد.
و این میراثی بود که آنها ساخته بودند. آنها ، به عنوان دختران نوجوان ، فرهنگ خود را متقاعد كرده بودند كه نظر خود را در مورد این واقعیت كه زنان اجازه سوار شدن به دوچرخه را ندارند ، تغییر دهند. و آنها این کار را به روشی واقعاً دوست داشتنی انجام دادند ، نه با مخالفت با فرهنگ ، بلکه با جذب مردان به عنوان متحدین خود و گفتگو و گفتن ، می دانید ، فقط مربوط به یک ورزش نیست ، بلکه در واقع این وسیله نقلیه برای رهایی است.
در توصیف چیزهایی که خودتان ندیدید:
من آن را یک روایت بازسازی شده می نامم ، جایی که شما باید صحنه هایی را بازسازی کنید که به عنوان گزارشگر ، شما قادر به شاهد آن نیستید. غالباً با این سکانس شروع می شود که من آن را مصاحبه برای روایت می نامم – من یک قطعه در مورد این را برای صفحه داستانی انجام دادم از آنجا که من می خواستم آن را برای دانشجویان نوشتن خود تجزیه کنم.
شما ابتدا باید شخصیت خود را شناسایی کنید ، و پس از شناسایی شخصیت ، باید پس از آن سؤالات واقعاً باز بپرسید تا بفهمید ، خوب ، چه اتفاقی افتاده است؟ ضربات اصلی داستان چه بود؟ … چه تاثیری در شما داشت؟ چگونه شروع شد؟ چطور شد؟ چگونه پایان یافت؟ و سپس من آن را محکم می کنم و شروع به کار بر روی یک جدول زمانی می کنم.
من در مورد لحظات مهم و لحظه های تعریف فکر می کنم. … من به یک لحظه مهم فکر می کنم به عنوان لحظه ای که اتفاقی می افتد ، معمولاً در خارج از شخصیت که آنچه را که در آینده اتفاق می افتد تغییر می دهد. بین آن لحظه مهم و کاری که آنها انتخاب می کنند در مرحله بعدی یا اتفاقی که در آینده برای آنها رخ می دهد ، یک رابطه علت و معلولی وجود دارد.
یک لحظه تعیین کننده داخلی تر است. مثل یک یک هکتار لحظه ای که شخصیت چیزی را تحقق می بخشد ، و تحقق آنها باعث می شود که آنها روند عمل را تغییر دهند. بنابراین من سعی می کنم این موارد را شناسایی کنم و سپس ساخت آنها را در یک جدول زمانی شروع می کنم زیرا فکر می کنم حتی اگر داستان نیازی به توالی به ترتیب زمانی نباشد ، به یک جدول زمانی نیاز دارم ، بنابراین می توانم به صورت دقیق به فلاش بک ها مراجعه کنم ، و سپس شروع به ساختن آن در آن وقایع خارجی به روایت می کنم که ممکن است به خواننده حس و مکان و مکان را بدهد.
در مورد فکر کردن در خارج از خودش:
در گزارش ، (من روی آن تمرکز می کنم) اعمال رادیکال همدلی و نه فقط گوش دادن به کسی که ممکن است با آن مخالف باشید ، با هدف درک و بحث نکردن ، واقعاً سخت گوش می دهید. من یاد گرفته ام که سعی کنم از آنچه فکر می کنم در مورد چیزی می دانم بازجویی کنم و (از خودم بپرسم): چگونه می دانم چه فکر می کنم می دانم؟ چگونه ممکن است شخص دیگری فکر کند که چیزی کاملاً متفاوت می داند ، و چگونه هر دو می توانند به نوعی درست باشند؟ چیزهای زیادی وجود دارد که مربوط به دیدگاه و زمینه است.
این به من کمک کرده است که صحنه هایی را با (الف) دیدگاه قوی تر و … دیدن دنیای واقعی ، دنیای داستان ، از طریق چشم یک شخصیت بنویسم. و نه فقط احساس آنچه را که احساس می کنند احساس می کنند ، بلکه با منطقی که با آن نگاه می کنند به آن نگاه می کنند. بنابراین من فکر می کنم که بررسی واقعیت من به اکتشافات شگفت انگیز منجر شده است. جایی که ، “اوه ، من فکر کردم که این را می دانم” ، اما پس از آن درهای جهان را بر جهان باز کرده است. من فکر می کنم صبر چیزی است که ما همیشه اعتبار کافی به آن نمی دهیم ، یا برای آن ، گاهی اوقات ، بعضی اوقات مردم آماده نیستند و گاهی اوقات داستان آماده نیست. شما باید به آن احترام بگذارید و به عقب برگردید و به آن فضای و مدتی برای ترساندن بدهید. من فکر می کنم که این واقعاً سخت است ، به خصوص وقتی که در شلوغی هستید ، و به همین دلیل است که چندین کار به یکباره در جریان است بسیار مهم است.
لیست خواندن: نویسندگان ، کتاب ها و داستان های ذکر شده
میزبان و تولید شده توسط مارک آرمسترانگ
تولید کننده همکار: مارینا لی
ویرایشگر قسمت: کلی آراجا
ویرایشگر مخاطبان: آدریانا لسی
پشتیبانی تبلیغاتی: الن تاتل
پشتیبانی عملیاتی: Paul Plutnicki ، Peter Canova
مجری بنیاد Nieman: آن ماری لیپینسکی
معاون متصدی: هنری چو
موسیقی: “Golden Grass” ، توسط Blue Dot Classes (www.sessions.blue)
طراحی پوشش توسط آدریانا لسی
مشترک شدن در صفحه داستانی
در صندوق ورودی خود ، در روزهای ارسال شده ، در روزهای ارسال شده ، در مورد هنر روزنامه نگاری و داستان پردازی دریافت کنید.