شوائیب خان
پایان نامه: درگیری دیپلماتیک سه جانبه اخیر بین پاکستان ، افغانستان و چین فرصتی استراتژیک برای تبدیل روابط تاریخی متلاطم به یک مشارکت تعاونی با محوریت اتصال اقتصادی ، ثبات منطقه ای و امنیت متقابل ارائه می دهد. رابطه پاکستان با افغانستان مدتهاست که با ترکیبی پیچیده از وابستگی فرهنگی و احتیاط استراتژیک مشخص شده است. گرچه با توجه به جغرافیا و قرن ها پیوندهای مردم به مردم ، دو کشور غالباً خود را در اختلافات پیدا کرده اند-در اختلافات در مورد مرزها ، امنیت و منافع سیاسی رقیب. سناریوی پس از سال 2021 ، به دنبال عقب نشینی نیروهای آمریکایی و بازگشت طالبان به کابل ، ابعاد جدیدی را به این معادله شکننده اضافه کرده است. با این حال ، تحولات اخیر حاکی از ذوب احتمالی است. در ماه مه سال 2023 ، یک نشست سه جانبه غیررسمی بین وزیران خارجی پاکستان ، چین و افغانستان در پکن برگزار شد. این مذاکرات امید تازه ای را برای ادغام منطقه ای و عادی سازی دیپلماتیک ، به ویژه از طریق گسترش بالقوه کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) به افغانستان ، نادیده گرفته است. در برابر پس زمینه بی اعتمادی ماندگار ، این تلاش سه جانبه – که عمدتاً توسط حساب استراتژیک چین انجام شد – می تواند نقطه عطف را نشان دهد. برای درک سهام ، باید به معضل اصلی که مدت هاست روابط پاکستان و افغانستان را گرفتار کرده است ، بازگردد: امنیت. پاکستان به طور مداوم ابراز نگرانی در مورد شبه نظامیان مرزی ، به ویژه عملیات Tehreek-Taliban Pakistan (TTP) ، که گفته می شود از خاک افغانستان به عنوان پایگاه استفاده می کند. مقامات افغانستان ، به نوبه خود ، در اقدامات امنیتی مرزی یک جانبه پاکستان ، از جمله شمشیربازی بحث برانگیز خط دوراند ، که کابل به عنوان یک مرز رسمی آن را نمی شناسد ، دست به کار شده اند. این سوء ظن متقابل مانع اعتماد و همکاری شده است. با این وجود ، ابتکار دیپلماتیک چین هر دو طرف را به جدول آورده است. چین با حضور معاون نخست وزیر به نمایندگی از امیرخان متتاجی ، وزیر امور پاکستان و طالبان ، بر دو موضوع اصلی تأکید کرد: تعمیق کمربند و همکاری های جاده ای و پرداختن به تروریسم به صورت جمعی. وزیر امور خارجه چین از هر سه حزب خواست تا به طور مشترک با نیروهای تروریستی با نگرانی از هر طرف مبارزه کنند – فرمولاسیون که به طور غیرمستقیم شکایات دیرینه پاکستان را در حالی که فشار بر طالبان برای ضمانت نامه می دانست ، تصدیق کرد. برای پاکستان ، این حرکت سه جانبه فرصتی برای تنظیم مجدد رویکرد خود فراهم می کند. مدتهاست که ادعا می کند که صلح در افغانستان برای ثبات داخلی خود ضروری است. اسلام آباد با افزایش حملات به خاک پاکستانی که گفته می شود با عناصر مستقر در افغانستان مرتبط است ، مدیریت مرزها و همکاری های ضد تروریسم را غیر قابل مذاکره می داند. حضور منافع اقتصادی مشترک – مانند CPEC – اکنون می تواند انگیزه استراتژیک گسترده تری برای همکاری کابل فراهم کند. اما در اینجا شرط بندی نهفته است: برای اینکه طالبان بتوانند مزایای کامل سرمایه گذاری چینی و مشروعیت بین المللی را باز کنند ، آنها باید بیشتر از اجلاس میزبان انجام دهند. یک ارزیابی مجدد اساسی رویکرد امنیتی داخلی آنها مورد نیاز است. به طور خاص ، آنها باید تعهدات تحمل صفر را برای تروریسم ناشی از قلمرو خود ارائه دهند. فقط در این صورت می توان وعده تجارت ، اتصال و سعادت منطقه ای را تحقق بخشید. دانشمندان حقوقی ممکن است خاطرنشان کنند که ترتیبات سه جانبه مربوط به ملل حاکم باید از درک رسمی حمایت شود – خواه به شکل اعلامیه های مشترک ، پروتکل ها یا توافق های چند جانبه. (ادامه) عدم وجود تعهدات الزام آور اغلب چنین ابتکاراتی را در برابر آشفتگی سیاسی یا تغییر رژیم آسیب پذیر می کند. بنابراین ، در حالی که اپتیک جلسه پکن دلگرم کننده است ، مکانیسم های نهادی باید دنبال شوند. این اولین باری نیست که دیپلماسی اقتصادی به دنبال خنثی کردن خطوط گسل منطقه ای است. تلاش های قبلی ، مانند توافق نامه تجارت ترانزیت افغانستان و پاکستان (APTTA) ، با هدف رسمی سازی جریان تجارت و ایجاد وابستگی متقابل. با این حال ، چنین چارچوبی بارها و بارها تحت وزن اختلافات سیاسی و شکست های امنیتی فرو رفته است. آنچه ابتکار عمل فعلی را متمایز می کند ، نقش اصلی چین – به عنوان واسطه و سرمایه گذار است. فراتر از اقتصاد ، سوال پناهندگان بسیار زیاد است. پاکستان همچنان میزبان میلیون ها پناهنده افغان است ، سنگین که پیامدهای اجتماعی و امنیتی دارد. در حالی که فشار سه جانبه چین به طور مستقیم به این مسئله پرداخته نمی شود ، شرایط بهبود یافته در افغانستان – که از طریق سرمایه گذاری و زیرساخت ها به سر می برد – در نهایت می تواند راه را برای بازگشت داوطلبانه هموار کند. با این حال ، هرگونه پیشرفتی به ثبات سیاسی و پایان دادن به افراط گرایی خشونت آمیز بستگی دارد. با این حال ، تاریخ به ما هشدار می دهد که بیش از حد خوش بین نباشیم. روابط دو جانبه با فرصت های از دست رفته و شروع دروغین روبرو شده است. چالش صرفاً دیپلماتیک نیست ؛ این ایدئولوژیک و ساختاری است. هر دو کشور باید بر روایت های پیچیده خیانت و مداخله غلبه کنند. درگیری شخص ثالث ، به ویژه یکی با اهرم اقتصادی قابل توجه مانند چین ، ممکن است فقط بی طرفی برای واسطه گریس های دیرینه ارائه دهد. جالب اینجاست که نمادگرایی افغانستان موافقت خود را برای تبادل سفیران با پاکستان نمی توان نادیده گرفت. این یک تغییر ، هرچند آزمایشی ، به سمت عادی سازی است. در صورت انجام مراحل متقابل-مانند همکاری اطلاعاتی ، خنثی سازی مرز و آزادسازی ترانزیت-می تواند چارچوبی برای تعامل طولانی مدت ایجاد کند. قول چین برای عمل به عنوان یک تسهیل کننده ممکن است به عایق بندی این روند از وارونگی یک جانبه کمک کند. در پایان ، راه به روابط مسالمت آمیز و مولد پاکستان و افغانستان هنوز نامشخص است ، اما دیگر عاری از جهت نیست. تعامل استراتژیک ، تحت تأثیر منافع اقتصادی مشترک و دیپلماسی منطقه ای ، می تواند رابطه ای را که اغلب با بی اعتمادی و درگیری شکل گرفته است ، تعریف کند. برای پاکستان ، این فرصتی است که مرزهای خود را از طریق گفتگو به جای بازدارندگی تأمین کنیم. برای افغانستان ، این دروازه ای برای شناخت بین المللی ، توسعه و ثبات طولانی است. این که آیا این لحظه همکاری سه جانبه به یک نقطه عطف تبدیل می شود یا صرفاً فصل دیگری در تاریخ طولانی و آشفته بستگی به عزم بازیگران آن دارد. جغرافیا ممکن است همسایگان پاکستان و افغانستان را به وجود آورد ، اما این شناخت متقابل ، حاکمیت مسئول و دیدگاه منطقه ای است که باید آنها را شریک کند.