غزل 46 از دیوان حافظ – معشوق به کام است
این غزل، نمودیست از حال و احوال خوش برای حافظ. هرآنچه برای شادکامی نیاز داره در کنار خودش میبینه و این حس رضایت رو با ما هم به اشتراک گذاشته… البته که طبق معمول حافظ پندهای رندانهش رو هم فراموش نکرده که معمولا با زدن طعنه به شرایط اجتماعی و باورهای عموم مردم در جامعه به گوش ما میرسونه
لایک و کامنت فراموش نشه اگر لذت بردید
————-
لینک کانال دوم ما
https://www.youtube.com/footprintofficial
————-
وبسایت و لینکدین اسپانسر
https://www.futek.com/
https://www.linkedin.com/firm/futek-advanced-sensor-technology-inc./
————-
شبکه های اجتماعی ما
🟦 telegram https://t.me/persianpoetry101
🟥 Instagram https://www.instagram.com/persian.poetry.official
🟥 web site https://adormedia.com
🟦 Twitter https://twitter.com/poetry_persian
———————
contributions – همیاری با ما
💳 https://paypal.me/persianpoetry
💳 https://idpay.ir/persianpoetry
———————
0:00 – Intro / شروع
0:17 – Info / اطلاعات
04:53 – Ghazal studying / خوانش غزل چهل و پنجم دیوان حافظ
06:50 – Sponsor / اسپانسر
07:32 – couplet 1 / تفسیر گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
10:08 – couplet 2 / تفسیر گو شمع میارید در این جمع که امشب
12:31 – couplet 3 / تفسیر در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
18:14 – couplet 4 / تفسیر گوشم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است
19:44 – couplet 5 / تفسیر در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را
21:09 – couplet 6 / تفسیر از چاشنی قند مگو هیچ و زِ شِکَّر
23:01 – couplet 7 / تفسیر تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه مقیم است
26:04 – couplet 8 / تفسیر از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
29:33 – couplet 9 / تفسیر مِیخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
33:48 – couplet 10 / تفسیر با محتسبم عیب مگویید که او نیز
36:22 – couplet 11 / تفسیر حافظ منشین بیمی و معشوق زمانی
————-
غزل شمارهٔ 46 دیوان حافظ
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماهِ رخِ دوست تمام است
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بیروی تو ای سرو گلاندام حرام است
گوشم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است
چشمم همه بر لعلِ لب و گردش جام است
در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و زِ شِکَّر
زان رو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است
تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
مِیخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است
حافظ منشین بیمی و معشوق زمانی
کایّام گل و یاسمن و عید صیام است
——————————————————
Hafez Ghazal #46
Hafez in a Good Temper
Ghazal #46 is the right illustration of Hafez in temper. Every part he must really feel joyful is true subsequent to him, and he shares this sense of satisfaction with us. However then, after all, he hasn’t forgotten his standard wit. He doesn’t hesitate to mock social situations and beliefs of most people in society.
—————-
#Hafez
#Ghazal
#persianpoetry
source